استارتآپهای بزرگ روی تابلوی بورس میروند
علی ناظمی، معاون سرمایهگذاری صندوق نوآوری و شکوفایی ریاستجمهوری در گفتوگوی اختصاصی با همشهری ازجزئیات ورود تاریخی شرکتهای استارتآپی با داراییهای نامشهود به بازار سرمایه گفته است
محمد کرباسی-دبیر گروه دانش و فناوری
عمادالدین قاسمیپناه-خبرنگار
برای نخستینبار در تاریخ کشور قرار است درهای بورس به روی استارتآپها و شرکتهای دانشبنیان باز شود و طلسم بازار سرمایه بشکند. استارتآپها بهعنوان کسبوکارهایی با رشد سریع که فرصتهای جدیدی را در کشور ما طی سالهای اخیر بهوجود آوردهاند، تا همین چند وقت قبل از سوی بخش سنتی تحویل گرفته نمیشدند. اصولا خیلیها روی آنها چون مثل مابقی بازیگران اقتصادی داراییهای مشهود نداشتند، حساب نمیکردند. بهتدریج اما این بازیگران خلاق با استفاده از فناوری کارهایی کردند که کسبوکارهای سنتی سالها از پس آنها برنیامده بودند. حالا اما قرار است این بازیگرانی که تا چند سال قبل دیده نمیشدند، برای نخستینبار در تاریخ وارد بورس شوند و شاید زمانی در کنار غولهایی مثل شرکتهای فولاد، پتروشیمی و خودروسازی و... با آن همه کارخانه، آسمانخراش و داراییهای مشهود قرار بگیرند. استارتآپها براساس ذاتشان سرمایه اصلیشان خلاقیت و داراییهای نامشهود بوده است. در بورسهای دنیا سالهاست که شرکتهای فناوریمحور، نوآور و استارتآپها نقش عمدهای در بازار سرمایه ایفا کردهاند، اما در کشور ما به دلایل مختلف ازجمله کاستیهای حقوقی و اداری و برخی موارد دیگر، این نقش مغفول مانده بود. ازجمله ناآشنایی صاحبان کسبوکار با قوانین، نبود حاکمیت شرکتی مناسب، نبود شفافیت و مسئله دودفترهبودن، نداشتن صورتهای مالی مناسب حسابرسیشده، عدمپیشبینی مناسب از بازار، نوسانات نرخ ارز، بیاعتنایی به حقوق مالکیت فکری، فقدان ادبیات مشترک بین سرمایهگذاران و نوآوران باعث شده بود که شرکتهای استارتآپی از گردونه بورس خارج بمانند. به همینخاطر شکست طلسم ورود استارتآپها به بورس یک مسئله تاریخی بهحساب میآید. علی ناظمی، معاون سرمایهگذاری صندوق نوآوری و شکوفایی ریاستجمهوری در گفتوگو با همشهری از تلاشهای صورتگرفته و چالشهای این مسیر سخت گفته است. به عقیده او، هرچند اکنون تنها نام یک استارتآپ برای ورود به بورس مطرح شده، اما این مسیری است که توسط دیگر استارتآپها ادامه پیدا میکند و باعث تکامل اکوسیستم استارتآپی و فناور کشور میشود. او عقیده دارد که در بورس آمادگی بالایی برای سرمایهگذاری روی استارتآپها وجود دارد. علی ناظمی دلیل این مسئله را تجربه موفق کشورهای دیگر و سودهای بالایی میداند که سرمایهگذاران از سهام استارتآپها و شرکتهای فناور بردهاند.
واردشدن نخستین استارتآپها و بهطور خاص حالا یکی از تاکسیهای اینترنتی به بورس چه اهمیتی دارد و چه موانعی در این مسیر را پشت سر گذاشتید؟
هنگامی که یک شرکت یا استارتآپ وارد بورس میشود، در کل 3مزیت را میتوان برای اکوسیستم نوآوری کشور به ارمغان آورد. مهمترین اتفاق این است که چرخه تامین مالی یک فرایند نوآورانه تکمیل میشود، چون هنگامی که یک ایده از نوآوری شروع میشود، ابتدا مراحلی را طی میکند تا در نهایت بتواند با استفاده از منابع خارجی یا بازار سرمایه، تامین مالی مشارکتی داشته باشد. در بعد تامین مالی یک داستان موفقیت در فضای اکوسیستم نوآوری وجود دارد. داستان موفقیت همچنین میتواند از جنبه مدل کسبوکار، مشتری و درآمد هم باشد. با این حال، اکنون از جنبه تامین مالی، نخستین مدل موفقیتمان اتفاق افتاده است. یعنی یک ایده از ابتدا شروع شده، بهتدریج رشد یافته، در مراحل مختلف سرمایهگذاران خصوصی سرمایهگذاری کردهاند و درنهایت به حلقه آخر چرخه تامین مالی که بازار سرمایه است، رسیدهایم.
نکته بعد این است که وقتی این زنجیره باز شده و شرکت وارد بازار بورس میشود، سرمایهگذارانی که در مرحله قبلی ریسک کرده، سرمایهگذاری جسورانه کرده و مرتب به رشد این شرکت کمک کردهاند، اکنون میتوانند بخشی از منابع خود را آزاد کنند.
امکان بیـرون آوردن پول سرمایهگذارها یکی از مزایای ورود به بورس خواهد بود؟
بله، ذاتا این سرمایهگذاران، سرمایهگذاران خطرپذیر هستند و این کار باعث میشود این پول مجددا وارد اکوسیستم نوآوری شود؛ یعنی اگر ما تعداد زیادی شرکت داشته باشیم که این پول در آنها حبس شود و بهعبارت دیگر سرمایهگذاران بهطور دائم در آنها سرمایهگذاری کنند و روی کاغذ ارزش آنها افزایش یابد، اما چرخه و زنجیره آن باز نشود، منابع سرمایهگذاران خطرپذیر و تامینکننده نوآوری در این شرکتها حبس میشود. با این حال، هنر ورود به بازار سرمایه این است که این زنجیره باز شده و منابع آزاد میشود. به این ترتیب این سرمایهگذاران منابع خود را با چشمانداز مثبتتر و شاید با جسارت و ریسکپذیری بیشتر برای نوآوریهای دیگر بهکار میگیرند.
مدتها برای ورود استارتآپها به بورس تلاش همهجانبهوجود داشت. این مسیر جدیدی برای اکوسیستم بهحساب میآید؟
این ماجرا حتی فراتر از اکوسیستم نوآوری است. درواقع ما یک فرهنگ جدید در بازار سرمایه خواهیم داشت. بازار سرمایه ما سالهاست به شرکتهایی که مبتنی بر داراییهای پایه و حجم بالایی از داراییها هستند، عادت کرده است؛ یعنی شرکتهایی که مبتنی بر مدلهای سنتی هستند، مثل شرکتهای پتروشیمی و سیمان که متعلق به دوران پیش از نوآوری بهحساب میآیند. این همان اتفاقی است که در دهه 80 و 90 میلادی در بورسهای معروف دنیا شاهد بودیم. در این دوره بهعنوان مثال، شرکتهای نفتی و زیرساختی با رتبهبندی بالا در بازار سرمایه حضور داشتند، اما امروز هنگامی که به بورسهای بزرگ دنیا نگاه میکنیم، 10رتبه اول عموما به شرکتهای استارتآپی، نوآور و دانشبنیان اختصاص دارد. با این اتفاق، این امکان وجود دارد که فرهنگ سهامداری و فرهنگ تحلیل و خرید و فروش سهام تغییر یابد. این تحلیلها بیش از آنکه مبتنی بر داراییهای پایه یک شرکت باشد، به افق آینده و رشد یک شرکت ارزش میدهد.
باوجود استارتآپهای بزرگتر، چرا به هر حال یک پلتفرم تاکسی اینترنتی که حدود ۱۰ تا ۱۵درصد بازار را در اختیار دارد، برای نخستین ورود به بازار سرمایه انتخاب شد؟
چندین استارتآپ تمایل داشتند که وارد بازار سرمایه شوند، اما برای ورود به بازار سرمایه صرفا موضوع عملکرد کسبوکار یک شرکت مدنظر نیست و نیازمند استانداردها و الزاماتی است. تپسی استانداردهای خود را با رویههای سازمان بورس تطبیق داد. درواقع تپسی به سرعت برای ساختار مالی و قیمت مالی ساختار دفاتر خود اقدام کرد و در کل استانداردهایی را که مدنظر بازار سرمایه است، کسب کرد. در این میان، خود تپسی هم انعطافهای خوبی از خود نشان داد و تلاش کرد که همگام با استانداردهای سازمان جلو برود.
با این حال، اینکه اول کدام استارتآپ وارد بورس شده، چندان اهمیتی ندارد. نکته مهم فرایندی است که آغاز شده. امروز تپسی وارد بازار سرمایه شده، اما مطمئنا سایر کسبوکارهای نوآور هم بهتدریج وارد این فضا میشوند. پرونده بقیه شرکتها هم در جریان است و بزرگان استارتآپی کشور را بهزودی روی تابلوی بورس خواهیم دید.
از بازار هدفی که در مورد آن صحبت شده، برایمان بگویید. ظاهرا قرار نیست استارتآپها وارد بورس اصلی شوند.
هر شرکتی که وارد بورس میشود باید دارای ویژگیهایی باشد. در بورس تابلوی اول و دوم داریم و در فرابورس هم چند تابلو داریم. بازار هدف یک بازار اختصاصی است که شرکتهایی که وارد آن میشوند، هدفگذاری نهایی آنها ورود به تابلوی اول و دوم بورس است. با این حال، بازار هدف الزامات سادهتری را برای شرکتها درنظر میگیرد که به شرکتها کمک کند تا این دوره گذار و شرایط سختگیرانه برای ورود به بازار بورس تسهیل شود. یک شرکت در یک روز نمیتواند همه رویههایش را استاندارد و الزامات مالی و حسابرسی و حسابداری را برطرف کند. این نیازمند یک دوره گذار است. بازار هدف کمک میکند که شرکتها در یک روند منظم جلو بروند و به هدف نهایی و تابلوی اول دست یابند. از سوی دیگر، شرکتهایی که نیاز به تامین مالی بیشتری دارند، این بازار کمک میکند که این اتفاق همزمان بیفتد؛ یعنی همزمان تطابق استانداردهای سختگیرانه و تامین مالی شرکت تسهیل شود و در این فضا شرکتها بتوانند از مزیتهایی که وجود دارد، استفاده کنند. این اتفاق یک گام بزرگ برای کمک به شرکتهای دانشبنیان و استارتآپهاست، زیرا در عین حال که منابع خصوصی بازار را جذب میکنند، خود را ارتقا میدهند تا به اهداف اصلی خود برسند.
باتوجه به تفاوت استارتآپها با شرکتهای سنتی، استقبال از این بازیگران جدید بازار سرمایه را چگونه پیشبینی میکنید؟
استقبال از آنها حتما خوب خواهد بود، زیرا نوع نگاه سهامداران امروز با نوع نگاه آنها در مقایسه با چند سال پیش تفاوت کرده است. نسل جدید سهامداران، بازیگران و تحلیلگران بازار وارد این فضا شدهاند. آنها به ابزار روز مسلط هستند و نوع نگاهشان فرق میکند. آنها میدانند که این شرکتها چقدر میتوانند بازده داشته باشند و رشد آنها تا چه میزان میتواند برای سهامداران مزیت داشته باشد. این الگو در کشور ما اکنون در حال شکلگیری است، اما در بورس کشورهای دیگر این اتفاق رخ داده و وقتی مشاهده شود که برای آنها چه اتفاقی افتاده و چه سودهایی کسب شده، در کشور ما هم همین روند طی میشود. فکر میکنم اکنون بازار آمادگی بسیاری دارد که روی آنها سرمایهگذاری کند.