ماضی استمراری
نثر و زبان جعفر مدرسصادقی، ساده، بیپیرایه و محکم است
علیاکبر شیروانی
«گاوخونی» نقطه شروع نویسندگی جعفر مدرسصادقی نبود، نقطه عزیمت او بود بهعنوان نویسندهای صاحب سبک و دنبالهدار. مدرسصادقی دهه50 را با روزنامهنگاری و ویراستاری آغاز و علاوه بر انتشار داستان کوتاه در مجلات، کتاب هم عرضه کرده بود. در دهه60 و دهههای بعد، هم با مطبوعات همکاری داشت، هم بهطور منظم داستان و رمان منتشر کرد و هم به تصحیح و تنقیح متون کهن روی آورد. نثر و زبان مدرسصادقی ساده، بیپیرایه و محکم است و آگاهانه از صنایع ادبی، جز صنعت تکرار، دوری میکند و در ترکیبها و بافت آن جای پای متون کهن پیداست. پرهیز مدرسصادقی از بازیهای زبانی و بهاصطلاح ادبینویسی، انتخابی بوده است برای قصهگویی و اهمیت قصه بر زبانآوری، آنهم در دورهای که جریان غالب، قصه را با نثرش میسنجید و نثر را با ارائهها و اغلاق.
«همان شب خواب دیدم با پدرم سوار قایق بودیم و روی آب رودخانه پیش میرفتیم. قایقران ما آقای گلچین بود و قایق ما موتوری نبود، پارویی بود. آقای گلچین پارو میزد. تهِ قایق نشسته بود-با زیرپوش آستین کوتاهی که صورت بزرگ بروس لی رویش کلیشه شده بود. و بازوهاش با هر تکانی که به پاروها میداد، منقبض میشد و زیر نور ماه برق میزد. دوتا پارو داشت و هر دو را با هم حرکت میداد و آدامس میجوید. شب بود، اما همه این چیزها زیر نور ماه پیدا بود. پیدا بود که آب ساکن بود و با حرکت پاروها بود که قایق پیش میرفت، نه با جریان آب. اما در مسیر جریان آب- جریان آب در بیداری. این هم پیدا بود که ما از آنجا که قایق موتوری لنگر انداخته بود پیشتر رفتیم و از پل بزرگمهر گذشتیم و بازهم پیش میرفتیم. من ترسیدم. میترسیدم ته قایق بگیرد به کف رودخانه.»