سعید مروتی- منتقد فیلم و روزنامهنگار
فیلم مهم و شاخصی ۵۰ساله شده. همیشه عددهای رند برای مناسبتها، رخدادها و آثاری که در خاطرهها ماندهاند، مورد توجه رسانهها قرار میگیرند. همین چند روز پیش نیمقرن از اکران «رضاموتوری» (مسعود کیمیایی ۱۳۴۹) گذشت و ۵۰سالگی فیلمی خاطرهانگیز بهانهای شد برای یادداشت و گزارش و خلاصه بازخوانی فیلم نوستالژیک کیمیایی. در سکوت قابل درک صدا و سیما، شبکههای فارسیزبان گزارشهایی در اینباره پخش کردند که یکیشان به شکل غریبی اطلاعات غلط به خورد مخاطبانش میداد. این میزان شتاب و اشتباه درباره فیلمی مشهور که دستکم اطلاعات اولیه دربارهاش در دسترس است، نشان میدهد که پول زیاد و بیحساب (که این شبکه فارسیزبان از آن برخوردار است) تخصص نمیآفریند و سواد نمیآورد. انتظار رعایت بدیهیات هم گویا انتظار زیادی است.
سالها پیش به پیشنهاد دوستی به رادیو رفتم تا بهعنوان کارشناس در برنامهای با موضوع تاریخ سینما حضور یابم. این همکاری حدود یک سال طول کشید و اتفاقا ماجراهایی هم در زمان ضبط برنامه پیش آمد که شاید روزی دربارهشان بنویسم. نکتهای که اینجا میخواهم به آن بپردازم، مربوط به روز اولی است که برای ضبط برنامه به استودیو رفتم؛ برنامهای که یکی از بازیگران شناختهشده سینما و تلویزیون اجرایش را بر عهده داشت. اگر اشتباه نکنم، قرار بود در نخستین برنامه به سینمای فرانسه پرداخته شود. وارد استودیو که شدم، دستیار تهیه برنامه، کتابی قدیمی و چند صفحه پرینت مقابلم گذاشت. کتاب تاریخ سینمای آرتور نایت بود و چند صفحه اطلاعات ویکیپدیایی درباره سینمای فرانسه. پرسیدم اینها چیست؟ دستیار تهیه جواب داد ما همیشه کتاب و اطلاعات را در اختیار کارشناس برنامه قرار میدهیم تا بعد از هماهنگی با مجری، از این منابع بهره بگیرد. نام کارشناس قبلی برنامه را پرسیدم و متوجه شدم پیش از من یکی از اساتیدی که در دانشگاه سینما تدریس میکند، در برنامه حاضر میشده. گفتم احتیاجی به اینها نیست و خواستم توضیح دهم که تاریخ سینمای آرتور نایت تا اواخر دهه50 میلادی جلو آمده و با هر متر و معیاری منبعی کهنه و ناقص است که دیدم توضیح بیفایدهای است. این آداب تهیه برنامه تخصصی سینمایی بود؛ روالی که مدتها رعایت شده بود تا استاد بزرگوار از روی منابعی کهنه و ناقص روخوانی کند و برنامهای ضبط شود و تمام. طبیعتا این روال را برهم زدم و ماجرا به شکلی دیگر پیش رفت. یکسالی مهمان آن برنامه بودم ولی همیشه خاطره جلسه اول در ذهنم ماند. اینکه یک استاد دانشگاه، اینگونه بهعنوان کارشناس در برنامهای سینمایی حاضر میشده و همهچیز هم طبیعی و بدیهی بوده و برنامه هم تولید و پخش میشده. به همین سادگی.
فصل مشترک دو نکتهای که در بالا آمد، بیتوجهی به مخاطب است؛ مخاطبی که میتوانیم هرچه دلمان خواست، به او عرضه کنیم. درباره فیلمی قدیمی اطلاعاتی غلط به او بدهیم؛ به اسم کارشناس برایش از روی کتابها و دمدستیترین اطلاعاتی که با نخستین جستوجوی اینترنتی بهدست میآید، روخوانی کنیم و راحت و سرخوش به کارمان ادامه دهیم. بیسوادی بهخصوص در عرصه فرهنگ، سالهاست که دامن رسانههای گروهی را گرفته و هیچکس هم عین خیالش نیست. برنامهسازی آدابی دارد که بهراحتی میشود زیرپایش گذاشت. فقط کافی است حواست به خطوط قرمز باشد، باقی بهانه است و بیاهمیت.
چهار شنبه 12 آذر 1399
کد مطلب :
117605
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/n5m3E
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved