سیاره وحشت
نگاهی به فیلم های ترسناک سال گذشته که نشانههایی از جهان وحشتزده امروز در آنها نمایان بود
کیم نیومن_ترجمه: ناهید پیشور
در سالی که گذشت مردم دنیا در سایه وحشتهایی از جنس سینمای وحشت زندگی کردند، بهسختی از پس ماسکها نفس کشیدند و لحظه به لحظه، نگران از سلامت عزیزانشان، با شنیدن اخبار فاجعهبار قربانیان بر خود لرزیدند؛ از بلایای هولناک طبیعی گرفته تا پاندمی کرونا... . آنها ناتوانتر از هر زمان دیگر، وحشتزده از خود میپرسند که آیا میتوانند پایان این تراژدی مرگبار را ببینند یا نه... اما تأثیر این واقعیتهای تلخ و تکاندهنده بر خود وحشت چه بوده؟ و اگر این ژانر آینه ترسهای زمانه است، در جهان پساکووید باید منتظر چه صحنهها و فیلمهایی بر پرده نقرهای باشیم؟
1 روی برد یونولیتی بالای میز کارم یک بلیت سنجاق کردم؛ بلیت «یک مکان آرام۲» برای روز جمعه13 مارس. اکران اهالی رسانه که امروز برایم یکی از نخستین یادگاریهای سال2020 محسوب میشود. درحالیکه قرار بود فیلم نوزدهم همان ماه در سینماها و آیمکس به نمایش عمومی درآید، کرونا همه برنامهها را به هم ریخت. شاید این فیلم جزو نخستین کنسلیهای اکران در دوره محدودیتها بود (هماکنون در نوبت نمایش آوریل 2021 است) اما «کندی من» (نیا داکوستا) و «کلبه» (ورونیکا فرانتس و سورین فیالا) هم در همین برزخ توقف- اکران گرفتار شدند. هرچند «کارمیلا»، عاشقانه ترسناک امیلی هریس، 16اکتبر برای مدت کوتاهی از این وضعیت رهایی پیدا کرد، اما اهالی سینما نیز همچون دیگر مشاغل و اصناف در وضعیت بغرنجی درماندند که انگار راه پس و پیشی ندارند؛ تولیدات پرشمار سال گذشته در نوبت نمایش، سینمادارانی با سالنهای تعطیل و نیمهتعطیل، پروژههای ناتمامی مثل «سانسور» (پرانو بیلیباند)، بازیگران، عوامل و کادر فنی که درصورت ادامه پروژهها باید ریسک بالای کار در جمع حداقل چندنفره را بپذیرند و سرمایهگذاران حامی فیلمهای وحشت که هرچند همیشه در ژانری با تلخترین و هولناکترینها سروکار داشتهاند، تا امروز هیچگاه تا این اندازه خود را در مخاطره ندیده بودند.
2 اما از آخرینهای فیلمهای سال گذشته که در محافل خصوصی یا ادوار جشنوارهها دیده شدند و بهنوعی برای پیشآگاهی روشنشان از اتفاقات امروز امتیاز میگیرند، باید از «پیش از آتش» (چارلی بولر، با نام قبلی «سکوت بزرگ») و «دالان» (فرانچسکو جانینی) نام برد که در بستر پاندمیهایی شبیه به کووید-19 اتفاق میافتند. بولر درپیش از آتش، تأثیر بحران جهانی همهگیری آنفلوآنزا را بر زندگی شخصی هنرپیشه هالیوودی نشان میدهد که با وجود پیشرفت در کار و جایگاهش، از ترس ویروس به شهر کوچکی که سالها پیش از آن فرار کرده بود، بازمیگردد، اما در آنجا خطری بزرگتر از ویروس انتظارش را میکشد. در دالان نیز بیماری همهگیری در راهروی یک هتل همه را درگیر کرده و چند قربانی برای نجات خود تقلا میکنند تا از این قرنطینه تاریک رهایی یابند و زنجیره قتل عام اجباری را قطع کنند. البته 2فیلم نقاط ضعف قابل توجهی هم دارند؛ پیش از آتش با وجود بحران جهانی ویروس آنفلوآنزا، ضرورت زدن ماسک را پیشبینی و توصیه نکرده و دالان با گریمهای سنگین و بزرگنمایی چهرهها، در نمایش علائم بیماری ویروس مرگبار تا حدی اغراق میکند که از قربانیان تصویر خونآشامان انساننما میسازد. در هر دو فیلم، دلهره، بیماری و فروپاشی تمدن به سبک «طلوع مردگان»، در پسزمینه روایت داستان زندگی زنانی قرار دارند که ناگزیر در موقعیتهای خصمانه و دشوار نقش ناجی را بازی میکنند. هرچند قهرمانان دالان و پیش از آتش، هر دو با بحرانهای فزایندهای پیش رویشان درگیرند و مدام توسط مردان ظالم و خشن که بر آنها ادعای مالکیت دارند، تهدید میشوند. بهنظر میرسد که این الگو بهخوبی در ژانر وحشت تثبیت شده و دوگانه «یک مکان آرامِ» امیلی بلانت نمونه حاضر آن است.
3 در سالهای اخیر فیلمهای زیادی از این جنس ساخته شدند که حرفهای تازهای برای گفتن داشتند و بهنوعی جریانسازی کردند... . یکی از آنها «مرد نامرئی» اثر لی ونل بود که آخرین فیلم علمی-تخیلی- روانشناختی در ژانر وحشت، قبل از تعطیلی سینماها محسوب میشد. در این بازسازی تاریک و خشن از داستان کلاسیک اچ جی ولز، الیزابت ماس توسط دوست سابقش مورد آزار و اذیت قرار میگیرد و یکی از ترسناکترین فیلمهای سال خلق میشود.
«رنگ خارج از فضا» (ریچارد استنلی)، «ویواریوم» (لورکان فینگان)، «جو کوچولو» (جسیکا هاسنر)، «چرخش» (فلوریا سیجیزموندی)، «کینه» (نیکلاس پس)، «فانوس دریایی» (رابرت اگرز)، «برامز: پسر2» (ویلیام برنت)، «جزیره فانتزی» (جف وادلو) و «شکار» (کراگ زوبل) هم از دیگر فیلمهای وحشت اکرانشده در ابتدای سال بودند که اشارات و ارجاعات غیرمنتظرهای به اتفاقاتی که بعدها در دنیای واقعی روی داد، داشتند.
زمستان اغلب فصل نمایش فیلمهای خیلی خوب نیست و معمولا تولیدات کممایه و تهماندههای اکران در روزهای پایانی مجوز نمایش میگیرند تا به سال بعد موکول نشوند، به همینخاطر در زمستان گذشته شاهد فیلمهایی با موضوعات تکراری نظیر سقط جنین در خانههای مخوف و متروک بودیم که با ترکیب بعضا ناشیانه المانهای گونه وحشت، روی پرده رفته یا در پلتفرمهای مجازی منتشر شدند. البته محدودیتها و تعطیلی اجباری در روایتهایی از ارواح برامز: پسر2 و چرخش و در فیلمهای پرابهام و جاهطلبانه ویواریوم و فانوس دریایی و عفونتهای هیولایی شایع در رنگ خارج ازفضا، جو کوچولو و کینه از پیشآگاهی فیلمسازان از بحران کنونی حکایت داشتند. هرچند این تمها و مضامین همواره در دورههای مختلف دستمایه فیلمهای ترسناک و ژانر وحشت بودهاند، اما تا این اندازه بشر امروز را درگیر نکرده بودند یا حداقل ما تصوری از نسلهای گذشته نداریم. در یک نگاه کلی به تاریخچه این ژانر، به نمونههایی نظیر سمفونی وحشت «نوسفراتو» (اثر فریدریش ویلهلم مورنائو در سال1922 براساس رمان «دراکولا»ی برام استوکر) و «شب مردگان زنده» (اثر جورج رومرو در سال1968) برمیخوریم که لوکیشنهایشان عمدتا در فضایهای تاریک و محصور داخل خانهها هستند، طاعون و آفت بیماری در خارج از خانه، مردم را بلازده و زندگیشان را ویران و تباه کرده و هیولاهایی که بر کرکرههای بیرونی پنجه میخراشند، میگویند نزول بلا و بیماری فقط مختص زمانه ما نیست.
4 بیتردید شرایط جدید و فشار محدودیتها در خلق کاراکترهای عجیب و غریب بیتأثیر نبوده است. گفته شده که قهرمانان سناریوهای جدیدی که در دوران تعطیلات اجباری نوشته شدهاند، بیشتر چهرههای شناختهشده آخرالزمانی هستند که با خلاقیت نگارندهشان جان گرفتهاند. شاید برایتان غافلگیرکننده باشد اما نبرد چارلتون هستون با سفیدپوستان ربودهشده در «امگا من» (بوریس ساگال در سال 1971) هم راه فرار تماشاگرانی بود که در آن دوران دغدغه اصلیشان در دنیای واقعی، دلیوری (تحویل) رایگان سفارششان از سوپرمارکت اکادو بود...
5 اولین فیلمی که با بازگشایی سینماها درماه ژوئیه اکران شد، درام مهیج «نامتعادل» اثر دریک بورت با درخشش راسل کرو در نقش یک روانی خشم جادهای (نوعی اختلال روانی) بود. بهدنبال آن چند فیلم غیرمتعارف و تجربی دیگر در ژانر وحشت هم به نمایش درآمدند. یکی از آنها «شب زندهداری؛ شبحی در خانه یا شیطانی در درون» بود؛ درام ماورالطبیعه کیت توماس که آموزهها و نمادهای دین یهود را دستمایه قرار داده و البته بیش از آنکه وارد حوزه ایمان و باور شود، از جذابیتهای این موضوع برای فیلم ترسناک خود بهره برده است. یاکوف (با بازی دیو دیویس) بهتازگی از عضویت در جامعه یهودیان ارتدوکس دست کشیده است. با وجود این میپذیرد شبی را در کنار جنازه تازه از دنیا رفته بگذراند و مراسم مذهبی را برای او بهجا آورد. در این شب متوجه میشود که خانه در تسخیر موجودی شیطانی است و برای به سلامت به صبح رساندن این شب باید با شیطان درون خودش روبهرو شود.«جهشیافتههای جدید» نیز اکشن ترسناک علمی-تخیلی جاش بون در سبک ابرقهرمانی است که برای مدت کوتاهی به نمایش درآمد. در این شرایط که هیچچیز عادی نیست و حتی نمیتوان درباره تاریخ قطعی اکران چند فیلم تصمیم گرفت، امید میرود تا در موج اول فیلمهای وحشت پس از کرونا شاهد بهترینهای ژانر روی پرده باشیم.
6 «کندی من» که براساس رمان «تبعیدشده» کلایو بارکر ساخته شده، روایت دانشجویی است که برای پروژه پایان ترمش روی افسانه محلی «کندی من» کار میکند؛ داستان یک برده سیاهپوست آفریقایی-آمریکایی که پس از یکسری اتفاقات یکی از دستانش بهعنوان مجازات بریده و با یک قلاب جایگزین میشود. شبح تونی تاد با دست قلابی در خانه که بهدست فیلمسازان خلاق آفریقایی-آمریکایی به یکی از ترسناکترین فیلمهای این روزها تبدیل شده و جردن پیل بهعنوان نویسنده و تهیهکننده درگیر این پروژه بوده است. بهنظر میرسد که کمدی- اسلشر «عجیب الخلقه» اثر خارقالعاده کریستوفر لاندن، ترفند زیرکانه «روز مرگت مبارک» (فیلم موفقش در سال2017 متاثر از «روز گراندهاگ») را با آمیختن یک فانتزی آشنای دوستانه-خانوادگی (در این مورد «جمعه عجیب» سال2003 که خودش از کمدی vice versa در سال1988 الهام گرفته بود) و یک وحشت اسلشر (که خودش میتواند سیزدهمین «جمعه عجیب» باشد) تکرار کند. کار جدید ناتالی اریکا جیمز به نام «یادگار» نیز داستان یک خانواده پریشان و نفرینشده است که در هزارتوی یک خانه متروک و ترسناک کلاستروفوبیک (تنگاهراسی و ترس از مکانهای بسته) اتفاق میافتد. آنچه ممکن است باعث جذابیت این فیلمها شود این است که آنها درباره موضوعات متفاوتی هستند؛ هرچند درباره فیلمهایی که اکرانشان با کووید-19 به تعویق افتاد، این ریسک وجود دارد که دغدغههای عمیق و اصلی آنها در موقع نمایش عجیب و غریب بهنظر برسند.
اگر بخواهیم نگاهی دقیقتر به کندی من داشته باشیم. این فیلم نقدی بر جریان اعیانسازی در شیکاگوی ویران و خالی از سکنه است که براساس فیلم اصلی برنارد رز به همین نام در سال1992 ساخته شده است. اما وقتی که فیلم را ببینیم، قطعا بهنظر خواهد رسید در آیندهای اتفاق میافتد که با حال و هوای فیلم اصلی بیگانه است یا به شکل غیرقابل انکاری به گذشتهای دور تعلق دارد که اکنون کمرنگ یا محو شده است.
7 این روزها در میان موج خبری رسانهها درباره انتخابات، تغییرات آبوهوایی و حکومتهای اقتدارگرا، هیچ ردی از تولیدات جدید و تکمیل پروژههای ناتمام نمیشنویم. انگار که سینمای جهان هم از رونق افتاده است. «شکار» که تا حد زیادی شبیه «قوش شب» (2019) اثر کلبر مندونسا فیلیو و جولیانو دورنلی است، تصویر درست و ماهرانهای از خطرات ماجراجویی در روح زمانه را به تصویر میکشد و میتواند منبع مفیدی برای مطالعه سناریستهایی باشد که روی فیلمنامههای وحشت دوره همهگیری و تعطیلیهای اجباری کار میکنند.
این فیلم با اعمال تغییرات آشکار در داستان کوتاه «خطرناکترین بازی» که تاکنون بارها از آن اقتباس سینمایی شده، نگاهی به تضاد فرهنگی در آمریکای پیش از کووید دارد. طنز سینمایی هوشمندانهای درباره اختلافات عمیق سیاسی بین احزاب چپ و راست آمریکا که با نگاهی شیطنتآمیز مخاطب را در موقعیت رویارویی یک نخبه سرشناس لیبرال و «اسفناکها» (محافظهکاران جامعه) قرار میدهد. وقتی فیلم در آگوست 2019 اکران شد، شعار پوسترهایش این بود: «جنجالیترین فیلم سال، اثری که هیچکس آن را ندیده است!» بلافاصله به تیراندازیهای فروشگاهی در الپاسو ربط داده شد و با اتهام دعوت به آشوب اکرانش 6ماه به تعویق افتاد. پس از آن فیلم مورد نقد و نکوهش بسیاری از کسانی قرار گرفت که از نقد و سینما چیزی نمیدانستند. حتی دونالد ترامپ را برآشفت تا جایی که در توییتر نوشت: «هالیوود لیبرال در اعلی درجه نژادپرستی است؛ نژادپرستی همراه با خشم و نفرت شدید. آنها دوست دارند خودشان را طبقه نخبه خطاب کنند، اما نخبه نیستند. درواقع خیلی اوقات همان مردمی که به شدن از سوی آنها تحقیر میشوند، نخبه واقعی هستند. فیلم شکار که بهزودی بیرون میآید، به قصد شعلهور ساختن آشوب و هرج و مرج ساخته شده است. آنها خودشان خشونت را ایجاد میکنند و دیگران را بهخاطر آن ملامت میکنند. آنها نژادپرستان واقعی و خطرناک برای کشور هستند».
شکار را هم مانند مرد نامرئی، «برو بیرون»، «ما»، «روز مرگت مبارک»، «شبزندهداری»، «عجیبالخلقه» و دیگر فیلمهای ژانر وحشتی، کمپانی بلوم هاوس با بودجه متوسط تهیه کرده است؛ شرکتی که سیاستش زیرکی در تولید فیلمهایی با ریسک تماتیک در موضوعات مختلف است که اغلب نتیجهبخش بوده. بلوم هاوس فیلمهای زیادی ساخته تا ناکامیهایش را جبران کند (مثل «تصاویر» 2015، «پرده» 2016و «قانون اعدام2» 2019). بههرحال در این ایام هم که توفیق تجارت موفق در گیشه و فروش به سایر کشورها را ندارد، آنها را بهصورت آنلاین و از طریق VOD (ویدئو هنگام درخواست) عرضه میکند. درست مثل سری فیلمهای «به بلوم هاوس خوش آمدید» که با مشارکت تلویزیون بلوم هاوس و استودیوهای آمازون تهیه و تولید شد... 4فیلم اول در این سری («دروغ»، «بلک باکس»، «شبگرد» و «چشم شیطانی») همینماه برای نخستینبار در آمازون پرایم به نمایش در خواهند آمد. با اینهمه بهنظر میرسد که شکار برای این شرکت مسئلهساز بوده است؛ حتی اگر طبق برنامه در تاریخ تعیینشده اکران شود یا به نمایشهای محدودش پایان دهد، قطعا مخاطبان بهمراتب کمتری از نمایش مجدد «جزیره فانتزی» خواهد داشت...
شاید هم بلوم هاوس آورده قابل توجه مرد نامرئی را بهعنوان راهی برای جبران خسارت ناشی از اکران محدود شکار تلقی کرده است. بدون شک این کمپانی مناسباتش با یونیورسال پیکچرز را با برنامهریزی برای بازآفرینیهای هیولایی این استودیو مثل (دراکولا و مرد گرگنما) توسعه خواهد داد. نمونه آن «مومیایی» (2017) بود که با جایگزین کردن تیپهای شخصیتی جدید بهجای کاراکترهای پیشنهادی موج «دنیای تاریک » (سری فیلمهای وحشت یونیورسال موسوم به هیولاهای کلاسیک استودیو یونیورسال که طی دهههای 1950-1920توسط این کمپانی ساخته شدهاند) با سرهم بندی الکس کورتزمن ساخته شد.
بلوم هاوس با راب سوج، خالق «میزبان» که نخستین فیلم سینمایی دوره کرونا لقب گرفته، برای 3پروژه قرارداد بسته است و میتواند ادعا کند که نخستین جنگ ماسک را در فیلم «پاکسازی» (2013) به تصویر کشیده است؛ فیلمی که در آن با توسل به یک اکشن -اسلشر دلهرهآور، جرم و بزه در آمریکا را به چالش میکشد و در آینده نزدیک، آمریکایی عاری از خشونت را نشان میدهد.
8 «میزبان» که به سفارش سرویس شادر (سرویس پخش فیلم و سریالهای ژانر وحشت، جنایی و ماوراءالطبیعه که توسط شرکت آمریکایی ایامسی اداره میشود و کاربران نیاز به اکانت ویژه و اشتراک ماهانه دارند) ساخته شده، از هر حیث یک کار جذاب، سرگرمکننده و سطح بالاست. هرچند پایبندی متعصبانهاش به قواعد، سنتها و عناصر و استانداردهای این سینما، به قدمت خود ژانر وحشت است و موفقیت نسبی آن در گرو اکرانهای محدود در سینماهای منتخب همزمان با بازگشایی سینماها خواهد بود... 56دقیقه مدت زمان پخش فیلم آن را به یک نوع نمایش تئاتری تبدیل کرده که پیش از تعطیلیها در قالب فیلم سینمایی جای نمیگرفت. در حقیقت این فیلم ثابت کرد که آثاری مثل تلهفیلمها، مینیسریالهای تلویزیونی و فیلمهای بلند در پلتفرمهای مجازی نیازی به رعایت ساختارها و استانداردهای سفت و سخت ندارند. میزبان، فیلمی در ژانر وحشت است درباره 6دوست که در زمان محدودیتهای کرونایی هرهفته، ویدئویی با هم تماس میگیرند و هرکدام برنامهای اجرا میکنند تا هم سرگرم باشند و هم در این ایام از هم دور نمانند. اینبار نوبت هالی است که تصمیم میگیرد برای تنوع به جای مسابقه جلسه احضار روح برگزار کند و جیما نیز داستانی را درباره پسری در مدرسه خود سرهم میکند که خودش را به دار آویخته... . به هر حال شوخی او مجوز حضور شیطانی را در این بازی میدهد... این فیلم میتوانست در حد روایت تصویری یک بازی تلویزیونی یکبار مصرف باشد: فرمی که رفتهرفته جذابیت و تأثیرگذاریاش را از دست داده و اصلا در مدیوم سینما نمیتوانست مخاطب را راضی نگه دارد. با این همه در پی موفقیت این فیلم قطعا تقلید و کپیبرداریهای زیادی از آن صورت خواهد گرفت؛ پدیده اجتنابناپذیری که متأسفانه بهجای نوآوری و الهامبخشیهای جدید در سینمای وحشت باب شده. البته در مواردی نادر این تقلیدها به پیشرفت و خلق آثار قابلقبول هم انجامیده، اما عمدتا راه آنها بهدرستی انتخاب نشده است. البته خود میزبان هم نسبت به دیگر آثار درخشان ژانر وحشت بینقص نیست، اما در میان آثار مشابه در رتبه بالاتری قرار میگیرد.
9 به هر حال قضاوت درباره آثار سینمای وحشت در سال۲۰۲۰ کمی زود است. ممکن است فیلمهای زیادی در همه ژانرهای سینمایی داشته باشیم که مثل «مردعنکبوتی؛ دور از خانه» به یاری فضای مجازی و سایتهایی مثل بلیپ (پلتفرم رسانهای آمریکایی برای سریالهای اینترنتی) با بحران کرونا کنار بیایند. ۵سال طول کشید تا تانوس، شخصیت خیالی انتقامجویان نیمی از شخصیتهای دنیای سینمای مارول (دنیای داستانی که محور مجموعه فیلمهای ابرقهرمانی است و بر پایه شخصیتهای کمیکهای مارول کامیکس-شرکت جهانگستر مارول، عرضهکننده کتابهای کامیک در آمریکا- شکل گرفته) را در 2فیلم ا خیر «انتقامجویان؛ جنگ ابدیت» (۲۰۱۸) و «انتقامجویان؛ پایان بازی» (۲۰۱۹) حذف کند. بهنظر میرسد که در این میان یا باید به تملق از این تغییرات روایی و اجتماعی، در غیبت قهرمانهای داستانهای ابرقهرمانی که یکبهیک کنار گذاشته میشوند، بسنده کنیم و داستانهای تکراری ارواح با هیجانات تماشاگرپسند را تعریف کنیم، یا با کمی خلاقیت به موضوعات روز و مهم مثل کووید، ترامپ، برگزیت، جنبش «زندگی سیاهان مهم است»، تماسهای ویدئویی در دوران محدودیت و قرنطینه، جنگ ماسکها، قانونشکنیهای خرد و کلان، فاصلهگذاری اجتماعی، دورکاری، تغییرات آبوهوایی و وضعیت محیطزیست بپردازیم. اما تا اینجا تنها فیلم وحشتی که برای ریسکش روی موضوعات متنوع روز، قابل تحسین بوده، همین میزبان است. درحالیکه دنیا و زمانه ما به طرز غیرقابل پیشبینی در حال تغییر است، نگاهی به فصل بعدی اکران میتواند برایمان آموزنده باشد... .
10 موج اصلی وحشت در سینما با «پسر فرانکستاین» (1939) رسمیت یافت که نمایش نسخه ترمیمشدهاش به حساسیت دوستانمان در هیأت طبقهبندی و سانسور فیلم در انگلستان BBFC پایان داد؛ روایت دانشمندی که در آمریکا کار میکند و برای تصاحب ارثیه پدری به همراه خانواده به زادگاهش بازمیگردد و آنجا در برخورد با اهالی دهکده که همه، او و پدرش را سرسپردگان شیطان میدانند، اتفاقات ناخوشایندی برایش پیش میآید. در این منطقه از اروپای میانه که زمانی زیر پنجههای هیولا (بوریس کارلوف)، مخلوق فرانکستاین ویران شده بود، اهالی دهکده میترسند که گرگ فرانکستاین (بازیل رتبون) جا پای پدرش بگذارد و فجایع قبل تکرار شود. اما هیچ اشاره مستقیم یا غیرمستقیمی به جنگ جهانی قریبالوقوع ندارد. در «مرد گرگنما» (1941) نیز وقتی بندر پرل هاربر بمباران میشود، لری تالبوت، دانشجوی آمریکایی (لون چانی جر) به خانه اجدادیاش در ولز بازمیگردد، او در شبی مهتابی برای قدم زدن از خانه بیرون میرود و وقتی حمله یک گرگنما (بلا لاگوسی) به دختری جوان را میبیند، با او درگیر و گزیده میشود و احساس میکند که آرامآرام خود به گرگینه تبدیل میشود. هر چند لهجه ولزی او هم شنیده میشود، اما هیچ شواهدی وجود ندارد که پیشبینی کنیم تا 2سال دیگر جنگ در این منطقه اتفاق میافتد. در« فرانکستاین با مرد گرگنما ملاقات میکند» (1943) که لری تالبوت دوباره جان میگیرد و اروپا را برای مقابله با هیولا آماده میکند، باز هم خبری از نازیها، بمباران و سهمیهبندی نیست.
این فیلمها حال و هوای «دنیای معاصر» و امروز ما را دارند و نمیتوان آنها را در زمره داستانهای پیشگو و پیشآگاه از رویدادهای آینده قرار داد، چراکه عمدا از اشاره به رویدادهای موضوعی گذشته و حال نیز خودداری میکنند. درنهایت باید گفت واقعیت خیلی بزرگتر از آن است که کتمان شود یا نادیده گرفته شود؛ یک مرد نامرئی در نقش جاسوس متفقین در «مامور نامرئی» (1942) به تلاش برای دامنزدن به آتش جنگ متهم میشود. این در حالی است که بلیتز، بلا لاگوسی در «بازگشت خونآشام» (1943) را کشف کرده است. فیلمهای وحشتی که بهنوعی درگیر جنگ هستند، دغدغهها و مشکلات بزرگ روزمره را کنار گذاشتهاند. جنگ پسزمینه این ماجراهاست، اما برای مخاطب علاقهمند به فیلمهای ترسناک سرسپردن به داستان این هیولاهای مشهور مهمتر از جان سالم بهدربردن از تهدید نازیهاست، به همینخاطر میتواند بیمهابا در دنیای فیلم غرق شود، تا جایی که سوار بر دلهرههای بیامان حتی بهخاطر ترس از لهشدن زیر پای مرد گرگنما دلشوره داشته باشد. گفته شده که بلوم هاوس در حال خلق یک مرد گرگنمای جدید است. با این حساب شاید شمایل وحشت پساکووید در سینما نیز قابل تصور باشد... .
سایت اند ساند - نوامبر 2020
«کندی من» که براساس رمان «تبعیدشده» کلایو بارکر ساخته شده نقدی بر جریان اعیانسازی در شیکاگوی ویران و خالی از سکنه است که براساس فیلم اصلی برنارد رز به همین نام در سال1992 ساخته شده. وقتی که فیلم را ببینیم، قطعا بهنظر خواهد رسید در آیندهای اتفاق میافتد که با حال و هوای فیلم اصلی بیگانه است یا به شکل غیرقابل انکاری به گذشتهای دور تعلق دارد که اکنون کمرنگ یا محو شده است
بلوم هاوس با راب سوج، خالق «میزبان» که نخستین فیلم سینمایی دوره کرونا لقب گرفته، برای 3پروژه قرارداد بسته است و میتواند ادعا کند که نخستین جنگ ماسک را در فیلم «پاکسازی» (2013) به تصویر کشیده است؛ فیلمی که در آن با توسل به یک اکشن -اسلشر دلهرهآور، جرم و بزه در آمریکا را به چالش میکشد و در آینده نزدیک، آمریکایی عاری از خشونت را نشان میدهد