باستانی معاصر
سلطانی، سنتگرایی و در جستوجوی ریشههای زبان
علیاکبر شیروانی
میرشمسالدین ادیب سلطانی پیش از دهه60، «درآمدی بر چگونگی شیوه خط فارسی» را ارائه کرده بود و سالها بود که بهعنوان ویراستار و مترجم و پژوهشگر مشغول بود ولی عمده تأثیراتش به دهههای بعد کشیده شد. سلطانی سنتگرا بود و سالها در جستوجوی ریشههای زبان؛ نتیجه کارش 2تأثیر عمده در جریان زبان داشت؛ از سویی ویرایش را بیش از پیش، ساختارمند و نهادینه کرد و از سوی دیگر بازگشت به زبانهای باستانی یا گرتهبرداری از زبانهای باستانی را توسعه داد. باستانیگرایی سلطانی، بهخصوص در کارهای ترجمهاش، گرچه بهدنبال پیوند زمان متن و معنا بود، اثری جانبی داشت که رونق بسیار یافت؛ فاصله زبان و معنا. گاه در آثار سلطانی و بیشتر در کارهای رهروان کمهنرش، زبان نه فرم بود و ابزار، نه واسطه بود و خود معنا، بازیچهای بود برای نمایش و نمایشی صرفاً برای نمایش و نه هیچچیزی فرای آن. گرچه نمایش لاجرم به تماشا میخواند و رونقی خواهد داشت.
«ما بر آنیم که اگر- بیآنکه واژههای فارسی عربیتبار بایستگانه بهسانی شتابزده و بیحساب و تعصبآمیز، بهدور افکنده شوند - از زبانهای پهلوی و پارسی باستان و اوستایی و حتی سنسکریت نیز بهویژه برای اصطلاحهای دانشی و فنی و فلسفی، سود جسته شود، زبان فارسی برای بیان اندیشهها و مینوها و نیز برای ترجمه، به زبانی خدایی تبدیل خواهد شد. موضوع بهکار گرفتن سنسکریت را که بالطبع باید تابع تناظر قانونهای زبانشناسی تاریخی شاخههای هندی و ایرانی در بطن آریایی نخستین و سپس تابع تحول زبانهای ایرانی باشد، شادروان پورداوود نیز در اثرهای خود یادآور شده است [ولی در این ترجمه در زمینه اخیر، موردی پیش نیامده است: به فارسی دری و واژههای عربیتبار فارسی و پهلوی و پارسی باستان و اوستایی بسنده کردهایم]. بر پایه این حرکت عینی زبان فارسی و این گرایشهای ذهنی، ما نیز کوشیدهایم تا آنجا که شدنی باشد، ریشههای فارسی سره را بهکار گیریم.»