خدیجه نوروزی_روزنامهنگار
ساعت 7صبح است و هوا بس ناجوانمردانه سرد. روی جدول نشسته و دستان پینه بستهاش را در جیب خود فرو برده تا بتواند کمی از سوز سرمای اول صبح بکاهد اما کت نازک سوراخ و وصله پینهدارش جلودار این شدت از سوز و سرما نیست. وقتی به تیشه و کمچه و لباسهای کارگری دست نخورده در گونی کهنه و پاره پورهاش نگاهی میاندازد، چشمانش نمناک میشود و چهرهاش مضطرب. چرا که سه شب است گونی را همانطور دست نخورده و تمیز گوشه حیاط خانه میگذارد. نگران است نکند امشب هم دست خالی به خانه برود. همین فکرهای یخزده لرزه به جانش میاندازد و او را در این هوا مچالهتر میکند. جبر زمانه، مهاجرت و درد غربت و دوری از خانه، تبعیض، تن دادن به زندگی در شرایط سخت و حالا هم کرونا و گرانیهای لحظهای دیگر برای عبدالجبار 47ساله افغانستانی رمقی باقی نگذاشته. کسی که تنها نانآور خانه است و بهخاطر مهاجرت غیرقانونیاش انتخابی جز یک کارگر ساده ساختمانی بودن ندارد. البته این حال و روز تمام کارگران افغانستانی در این روزهاست. کسانی که بهخاطر نداشتن کارت اقامت، محکوم به انتخاب شغلهای فصلی هستند. اگر سری به میدان فرحزاد، میدان صادقیه، میدان انقلاب، هاشمی و... بزنید تعداد زیادی از این مهاجران افغانستانی را خواهید دید که در انتظار کار ساعتها در سرما میایستند تا شاید آخر شب یک لقمه نان به خانه ببرند. اما در این روزهای کرونازده شهر که پروژههای ساختمانی در حال کم شدن است از این کارگران ساده آماده بهکار در روز فقط تعداد کمی بهکار گمارده میشوند.
دستمزدها کم است
جدا از اینکه این روزها غالبا کارگران فصلی بیکارند، آنهایی هم که در ساختمانهای نیمهکاره برای بناکاران آجر پرت یا ملات ماسه سیمان درست و با فرغون جابهجا میکنند، وضعیت رضایتبخشی ندارند. وارد یکی از ساختمانهای نیمهکاره در کوچه رجب بیگی نرسیده به چهارراه جمهوری میشویم. کارگران ایرانی و افغانستانی در کنار هم مشغول کارند. عنایت، یکی از کارگران افغانستانی که در حال ریختن ملات در استانبولی است، 20سال پیش از ولایت بدخشان افغانستان به امید کار، بار و بنهاش را جمع کرد و راهی تهران شد تا درآمدی کسب کند و برای خانوادهاش بفرستد اما هیچگاه تصور نمیکرد روزگار اینگونه بر او سخت بگیرد. میگوید: «شرایط کار برای ما هر روز در ایران طاقتفرساتر میشود و با کاهش ارزش ریال دیگر این دستمزدهایی که در قبال کارهای سخت و فرسودهکننده به ما میدهند به صرفه نیست. ولی چه کنیم که بهخاطر نداشتن کارت اقامت مجبوریم زیر بار هرگونه ظلمی برویم. کارت نداشتن برای تبعه افغانستان در ایران بهانه خوبی شده تا کارفرمایان حقوق ما را پایمال کنند. دستمزد یک کارگر ایرانی روزی 200تا 250هزار تومان شده اما ما با وجود انجام سختترین کارهای ساختمانی نظیر حمل مصالح ساختمانی، حفر و تخریب آن باید به حداقلترین دستمزد تن دهیم و به دریافت روزی 100تا 150تومان رضایت دهیم. با این گرانیها ما از پس امورات و هزینههای جاری خودمان نیز برنمیآییم چه برسد به اینکه بخواهیم پولی پسانداز کنیم و برای خانواده بفرستیم».
عنایت به همراه عبدالباسط، داوود، عمران،عابد و بصیر احمد در یک کانکس 12متری تعبیه شده در کنار ساختمان زندگی میکنند. عابد با تاریک شدن هوا با انداختن یک پاچه گاو در دیگ آلومینیومی و گذاشتنش روی پیک نیک بساط شام را به راه میاندازد. با تعارف کردن یک استکان چای به ما، در این سرمای هوا ظرف و ظروف کهنه و لب پریده را به سمت شیر آب سرد حیاط میبرد تا بشوید که قطرههای باران زمین را خیس و گلی میکند. میگوید:« خدا کند باران تا آخر شب بند بیاید وگرنه اگر بخواهد همینطور ببارد از دستمزد فردا خبری نیست و کار تعطیل میشود. البته نمیخواهم گله کنم همینکه توانستهایم در فصلی که کار کم است موقتا اینجا مشغول بهکار شویم، جای شکرش باقی است. تنها از اینکه بسیاری از دوستانم وضعیت اسفباری دارند اندوهگینم. در شرایط کرونا دادن کار به کارگران افغانستانی از سوی مردم وسواس بیشتری پیدا کرده انگار ما ویروس داریم و جزو آدمیزاد نیستم. حق ما این نیست».
بصیر احمد بابت پیچیده شدن بوی پاچههای بار گذاشته شده در فضای کانکس از ما عذرخواهی میکند و میگوید: «هر از گاهی این پاچههای مانده را از قصابها ارزانتر میخریم تا بتوانیم کمی از دستمزدمان را پسانداز کنیم. البته کارفرماها و پیمانکاران نیز به بهانه کرونا و بازار کساد، دستمزدمان را دیر به دیر میدهند و ما را به زحمت و سختی میاندازند. دستمان هم به جایی بند نیست تا شکایت کنیم و حقمان را مطالبه کنیم».
حمایتی از ما نمیشود
اگر گشتی در شهر بزنید ساختمانهای نیمه کاره زیادی وجود دارند به دلایل مختلفی تعطیل هستند و ساخت وسازی در آنها انجام نمیشود. اما همین ساختمانها نگهبان افغانستانی 24ساعته دارند تا از ابزار و تجهیزات موجود در آن حفاظت کند. آزاد، یکی از همین کارگران است که دوماه است از یک ساختمان 8طبقه مسکونی نیمهکاره نگهبانی میکند و ماهانه 2میلیون تومان از کارفرما حقوق دریافت میکند. میگوید: «مدتی است که کار روزمزدی خیلی کم شده و هم ولایتیهایم دچار مشکل شدهاند. کار نیست اگر هم باشد هر روز نیست. کارفرماها برای روزی 8ساعت کار بیشتر از 120هزار تومان حاضر نیستند به کارگر افغانستانی بدهند. ما اتباع خارجی هستیم و دستمان به هیچ کجا بند نیست اما ایرانیها حداقل یارانه، بستههای حمایتی و معیشتی دارند. آنقدر همهچیز گران شده که مانند سابق نمیتوانیم به راحتی به ولایتمان برویم و سری به خانوادههایمان بزنیم. درصورتی که قبلا هر 6ماه یک بار به خانوادههایمان سر میزدیم. در این مدت کوتاه بسیاری از همولایتیهایم از ایران به کشور خودمان بازگشتهاند تا بلکه با بهتر شدن شرایط اینجا دوباره بازگردند».
در کنارش جوان 25سالهای ایستاده که بهنظر میرسد برای سر زدن به دوستش آمده. او نیز کارگر است و نامش قدرتالله. میگوید: «کرونا ضربه بزرگی بهکار ما زده است. بسیاری از اهالی افغانستان که کارت اقامت ندارند و غیرقانونی ساکن ایران هستند از ترس کرونا در منزل ماندهاند چون عیالوار هستند و اگر کرونا بگیرند پولی برای هزینههای درمان ندارند و کمک و حمایت کسی را هم برخلاف حرفهایی که مسئولان ایران در مورد حمایت میزنند، ندارند تا به آن دلخوش باشند. اگر کرونا ما را نکشد گشنگی حتما میکشد».
کارگران ساختمانی افغانستانی در روزهای کرونا چگونه روزگار میگذرانند؟
کرونا نکشد گرسنگی حتما میکشد
شرایط کار در کرونا برای کارگران ساختمانی افغانستانی سخت و طاقتفرسا شده است
در همینه زمینه :