فهیمه پناهآذر_روزنامه نگار
سیروس الوند، کارگردان درباره درگذشت کامبوزیا پرتوی که بهدلیل کرونا درگذشت به همشهری میگوید:«هنوز یادداشتی که درباره مرحوم چنگیز جلیلوند عزیز را در یکی از نشریات نوشتم، نخواندم و حالا خبر درگذشت دوست و هنرمند عزیز دیگری را میشنوم. راستش نمیدانم چه کسی پس از مرگ ما؛ درباره ما صحبت میکند؛ مرگی که مانند آسیاب به نوبت میآید و با خودش میبرد».
الوند ادامه میدهد: «کامبوزیا پرتوی در نوع کار، تعدد فیلمنامههایش و گوناگونی موضوعاتی که به آن میپرداخت؛ شیوه مختلف و خاص خود را داشت. از سینمای طنز تا سینمای اجتماعی و همچنین از سینمای سیاسی و تاریخی تا سینمای خانوادگی بهدلیل تعدد سوژه و شیوه نگارش جزو قویترین فیلمنامهنویسان بعد از انقلاب بود». وی به سابقه دوستی و ارتباطش با مرحوم پرتوی اشاره کرده و توضیح میدهد:«مرحوم پرتوی را دورادور میشناختم تا اینکه در دهه 70فیلمنامه «برخورد» به من پیشنهاد شد که آن را بسازم. وقتی خود پرتوی از این موضوع مطلع شد که قرار است کارگردانی کار دست من باشد. پیشم آمد و گفت _این فیلمنامه را برای تماشاگران و تهیهکننده نوشتم_ و در نهایت حسننیت اجازه داد که فیلمنامه را بازنویسی کنم. 60درصد فیلمنامه بازنویسی شد. به او فیلمنامه را دادم که بخواند و گفت با توجه به بازنویسی اسم من را اگر خواستی بگذار که به او گفتم فیلمنامه براساس آنچه نوشتهای؛ بازنویسی کردهام و این فیلم باعث شد که با هم ارتباط نزدیکی پیدا کنیم».
تهیهکننده فیلم «یک بار برای همیشه» توضیح میدهد: «کامبوزیا پرتوی اهل خطه شمال کشور بود و من به هنرمندان این خطه، حس و علاقه زیادی دارم. در طول این سالها از این منطقه دوستان زیادی داشتهام و در این مدت متوجه شدم که هرکسی با پرتوی کار میکند، دوستیاش پایدار و ادامهدار است. مرحوم پرتوی با هر فیلمسازی که کار کرده؛ آن اثر یا جزو بهترین آثار فیلمساز به شمار میآید یا یکی از بهترین آثار فیلمساز در کارنامه هنریاش دیده میشود. حضور پرتوی در تمام آثار سینمایی که او نوشته؛ مشخص است. قوام یک فیلم به فیلمنامهاش است و پرتوی نویسندهای است که همکاری و حضورش در نگارش فیلم و صحنهبندیها محسوس بوده و هست».
تهیهکننده فیلم «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» به یک خاطره اشاره میکند:«در یک سفر که به جشنواره فیلم دهلی داشتیم 10روز با هم بودیم. فیلمها را نگاه میکردیم. یک روز یک فیلمساز کرهای پیشم آمد و شروع به تعریف و تمجید از فیلمی کرد که در آن دو بچه بازی میکنند. این فیلمساز مدام از فیلم تعریف میکرد و نهایت متوجه شدم او از فیلم «بازی بزرگان» نوشته و کارگردانی کامبوزیا پرتوی تعریف میکند. به آن فیلمساز گفتم که من کارگردان فیلم نیستم و همان موقع پرتوی را صدا کردم. بعد از کمی صحبت، آن فیلمساز زن گفت نمیدانم چرا کارگردان را اشتباه گرفتم چهره شما (پرتوی) مانند همان دو کودک در فیلم نجیب و معصوم است».
الوند همچنین یادآور میشود: «واقعاً حیف شد که پرتوی را از دست دادیم. وقتی این عزیزان از دنیا میروند دیگر جانشینی برای آنها نخواهیم داشت. مانند علی حاتمی که بعد از این همه سال از رفتنش مانند او را نداریم. این یک واقعیت است که در سینمای ایران بزرگانی هستند با رفتنشان دیگر نمیتوانیم کسی مانند آنها را جایگزین کنیم حالا کامبوزیا پرتوی را دیگر نداریم».
کودکیهایش همیشه همراهش بود
پـوران درخـشـنده، کارگردان سینما که از دهه60 با کامبوزیا پرتوی همکاری داشته از حسرت فراق همکارانش در این روزهای سخت و بیماری میگوید و اینکه در سینمای ایران عزیزانی از دست میروند که دیگر نمیتوان جای خالی آنها را پر کرد. کارگردان «زیر سقف دودی» به همشهری میگوید: «اصلا حس خوبی ندارم. هر روز یکی از عزیزان از دنیا میرود؛ هنرمندانی که بهسختی جایشان را میتوان پر کرد؛ افرادی چون پرتوی که همیشه عشق و علاقه چاشنی کارشان بود. او در سینما با علاقه فراوان کار میکرد. در ساخت و نگارش فیلمهای کودک و نوجوان سرآمد و این ژانر برایش مهم بود.»
درخشنده با اشاره به همکاریاش با پرتوی در المپیاد فیلمسازی جشنواره فیلم کودک اضافه میکند: «او عاشق زندگی بود و عاشق کارش و بچهها. در المپیاد فیلمسازی جشنواره کودک و نوجوان در کنار هم بودیم. محبتی که بین او و بچهها جریان داشت، شگفتانگیز بود. در مدت کوتاهی توانسته بود همه بچهها را جذب خود کند و با شور و شوق بسیار به آنان آموزش میداد. فیلمنامههای ارزندهای نوشته شد.» کارگردان «هیس دخترها فریاد نمیزنند» معتقد است که کودکیهای کامبوزیا پرتوی همیشه همراه او بوده و بزرگ شدن مانع این نبود که صداقتها، زیباییها و صمیمیتها از او دور شوند. پرتوی خصلتهای زیبا را از کودکی همراه خودش آورده بود.
پوران درخشنده در ادامه از بزرگداشتی که برای کامبوزیا پرتوی گرفته شده بود، گفت و اینکه با توجه به بیماری و ناخوشیای که داشت با روی گشاده دعوت را پذیرفت و با همان عشق همیشگی روی صحنه رفته بود. وی ادامه میدهد: «همکاری با کامبوزیا پرتوی از دهه60 را هیچگاه فراموش نمیکنم. او ازجمله فیلمنامهنویسان آن دهه بود که توانست در ژانر کودک و نوجوان فیلمهای ماندگار و تأثیرگذار بنویسد. همیشه دوست داشت، فیلم «کامیون» اکران شود. میخواست شرایط خوبی برای اکران این فیلم بهوجود بیاید و بهنظرم جزو فیلمهای خوب پرتوی بود.»
کارگردان «شمعی در باد» میگوید: «متأسفانه کرونا هر روز دارد عزیزانمان را از ما میگیرد. این برای همه ما تلخ است. بهخودمان تسلیت میگویم که عزیزی را از دست دادیم که دیگر جبران این فقدان سخت خواهد بود. او همیشه در خاطرهها و یادهای ما میماند؛ چراکه اثرش را سینما گذاشته و کارها و نوشتههایش در زندگی ما جاری است.»
یک سناریست استثنایی
علـیرضا رئـیسـیان، کارگردان و فیلمساز نیز از خاطرههای دوستیاش با کامبوزیا پرتوی میگوید. از شروع آشناییاش که 30سال پیش بوده و از همان سالها رفتوآمدهایشان آغاز میشود. رئیسیان به همشهری میگوید: «سر فیلم اصغر هاشمی بود که من به دیدن محمود کلاری رفته بودم و با توجه به بازی فرشته صدرعرفایی در آن فیلم، پرتوی نیز حضور داشت. 30سال پیش بود همدیگر را دیدیم و از همان موقع دوستی و رفتوآمد ما شروع شد. همکاریمان در اواخر دهه70 شکل گرفت؛ زمانی که فیلم «ایستگاه متروک» را ساختم. نامش را کامبوزیا پرتوی پیشنهاد داد. آن زمان طرح توسط عباس کیارستمی تعریف و تأیید شد و بعد فیلمنامه نوشته شد. پرتوی بهخوبی از عهده نگارش فیلمنامههایی که در آن تضاد و دوگانگی وجود دارد، بر میآمد. ایدهپرداز توانایی بود و همین دوگانگی را بهخوبی در سناریوهای خود مینوشت. ماجرای زن و شوهری که سالها از ازدواجشان میگذرد، هنوز صاحب فرزند نشدهاند. ماشینشان خراب شده بود و به واسطه شغل زن در یک روستا او صبح تا شب به کودکان درس داد. پرتوی سناریست فوقالعادهای بود که خودش هیچگاه وارد فضاهای شهری و امروزی نشد، اما بهخوبی فضاهای گذشته و حال را مینوشت و میان سنت و مدرنیته میتوانست بهترین ایدهها را داشته باشد.»
کارگردان فیلم «چهلسالگی» توضیح میدهد که به پرتوی پیشنهاد داده کارگردانی را کنار بگذارد؛ چراکه در فیلمنامهنویسی جلوتر بوده. بهنظر رئیسیان، حضور پرتوی در فیلمنامهنویسی ضروری بوده است. وی توضیح میدهد: «باتوجه به سختیها و تلخیهایی که پرتوی در زندگیاش دیده و از میان سختترین حوادث گذر کرده بود، او همواره یک قلب مهربان، صمیمی و شاد داشت. بزرگسال بود، اما کودک درونش همراهش بود و حین غمگینی شاد میزیست. همین تضادها او را به یک سناریست بزرگ تبدیل کرده بود.» رئیسیان میگوید: «متأسفانه بزرگان دهه60 بهخاطر بیماری و اتفاقاتی از میان ما میروند و این بسیار تلخ است. پرتوی هم در فیلمنامهنویسی یک استثنا بود و او را از دست دادیم.»
مکث
پاسوخته
سعید مروتی_روزنامه نگار
«پاسوخته» اسم فیلمنامهای بود که کارگردان فیلمهای موفق «گلنار» و «گربه آوازهخوان» برای دلش نوشته بود؛ فیلمنامهای با پسزمینه جنگ، که مسعود کیمیایی حال و هوایش را پسندید و براساسش «گروهبان» را ساخت. اینکه کیمیایی چقدر فیلمنامه را تغییر داد (آنقدر که بعدها پرتوی گفت میشود با فیلمنامه پاسوخته فیلمی ساخت که شباهتی هم به گروهبان نداشته باشد) اهمیت چندانی نداشت؛ مهم این بود که پرتوی بهعنوان فیلمنامهنویس که ایدههای متفاوتی دارد مطرح شد؛ سناریستی که حتی میتواند از دل طرحهای کمملات کارگردانها، فیلمنامههایی بنویسد که در داخل و خارج گل کنند. اینکه اگر سینمای کودک به پایان خط رسید، میتوان قبای فیلمنامهنویس آثار متفاوت را بر تن کرد.
همه اینها تقریبا با پاسوخته شروع شد؛ از ۳۰ سال پیش در چنین روزهایی و دیروز خبر رسید که کامبوزیا پرتوی، پاسوخته کرونا و عارضه مغزی شد.
برخوردی که به دوستی 30ساله ختم شد
سیروس الوند، پوران درخشنده و علیرضا رئیسیان از خاطرات و همکاریخود با کامبوزیا پرتوی میگویند
در همینه زمینه :