• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
سه شنبه 4 آذر 1399
کد مطلب : 116683
+
-

ناسروده‌ها

نوشته‎‌‎های خرسند به مذاق مخاطبی که سر پر سودایی داشت خوش می‎‌‎نشست

نثر
ناسروده‌ها


علی‌اکبر شیروانی 

 1357بود و از «هابیل و قابیل» «مرثیه‌‎‌‎ای ناسروده مانده» بود و «برزیگران دشت خون» اندک‎‌‎اندک به «آن جا که حق پیروز است» می‎‌‎رسیدند و اینها همه کتاب‎‌‎های پرویز خرسند بود که به روایتی به چاپ‎‌‎های میلیونی می‎‌‎رسید. 1357 بود و تلاطم آن اندازه بود که هیچ‎‌‎کس از دیروز و امروز و فردایش خبر نداشت و توأمان همه دنبال پیوند این سه بودند و پرویز خرسند اندکی از ادبیات کهن و قدری شاعرانگی نیما یوشیج و مقداری ادبیات دینی و گرته‎‌‎ای از تاریخ را به هم می‎‌‎آمیخت و می‎‌‎نوشت و به مذاق مخاطبی که سر پر سودایی داشت خوش می‎‌‎نشست. خرسند بیش از دیگرانی که نامش به آنها گره خورده است، ازجمله دکتر شریعتی، برای ادبیات جایگاه قائل بود و نثر و زبانش نسبت به دیگران صمیمی، دلنشین و شاعرانه‎‌‎تر بود و بسیار کم ادعاتر. تکرار پرویز خرسند در خود و در سال‎‌‎های بعد در دیگران آن اندازه بود که خرسند به‎‌‎زودی فراموش شد و به همان سال‎‌‎ها پیوند خورد.
«اینک ما در خون شکسته و در خاک خفته در دادگاه زمانه قابیل، جز کلاغان- که بوی خاک و خون تازه می‎‌‎دهند- چه گواهی‌مان هست؟ و کیست که بوی خاک را دلیل عصمت‎‌‎مان بشناسد و رنگ خونمان را بر بال سیاه کلاغان دریابد؟ ما را چگونه به یاد آورند که در خاکمان پنهان کرده‎‌‎اند و دارها برچیده، خون‎‌‎ها شسته‎‌‎اند؟ کلاغان، این قاصدان شب و سرما و زمستان، تنها شاهدان نخستین کشتار ما بودند و نخستین گورسازان ما. کلاغان، این راویان قصه‎‌‎های دروغ، قابیل را آموختند که پیکر پریشان به خون خفته‎‌‎مان را که پرچم رسوایی قاتل بود، در دل خاک تیره پنهان کند و مظلومیت پر خونمان را از صفحه ذهن‎‌‎ها بشوید. چنین شد که فرزندان مظلوم بر سفره ظالم نشستند و بستگان مقتول به خدمت قاتل درآمدند و کلاغان با همه سیاهکاری‎‌‎شان بر بام کبوتران قاصد نشستند و با قارقار دروغشان، روزداران را به شب بردند». 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :