فرداد محمدی /کارشناس برنامهریزی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران
تحقق سرمایه اجتماعی با مشارکت و همکاری جمعی
کوشش برای تحول، توسعه و تعالی در هر سازمانی با تحلیل وضعیت موجود و برنامهریزی برای رسیدن به وضعیت مطلوب آغاز میشود.
برای آنکه هر سازمانی بداند به کجا خواهد رفت، باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفته؟ پس از آن، آنچه میخواهد باشد را تعریف و چگونگی رسیدن به اهداف و چشماندازش را مشخص کند. تمامی گامهای این فرایند، برنامهریزی راهبردی آن سازمان را تشکیل میدهد. تفکر و برنامهریزی راهبردی از راههای شکلدهی آینده است که از طریق یکپارچهسازی آرمانها، اهداف، سیاستها و نظمدهی به فعالیتها و عملکردها، مسیر و مقصد سازمان را تعیین و جهتگیری فعالیتها را بهسوی دورنمای ترسیم شده، هماهنگ میسازد. نوع برنامهریزی راهبردی به شرایط مادی، اجتماعی و فرهنگی هر سازمان بستگی دارد.
باقبول این پیشفرض، منطقاً به این نتیجه میرسیم که حتی در داخل یک کشور هم، برنامه و روشهای آن باید منطبق بر نیازها و تغییرات سازمانی و جامعه باشد. از این رو، الگوی برنامهریزی و توسعه حتی برای یک کشور هم نباید چهارچوبی انعطافناپذیر داشته باشد. بنابراین، سازمانهای یادگیرنده بر اساس تفکر راهبردی، تهدیدها و فرصتهای محیط پیرامونی خود را شناسایی کرده و با توجه به نقاط قوت و توانمندی خود، تهدیدها و تلاطمهای محیطی را برطرف و از فرصتهای آن بهرهمیگیرند.
همچنین، سازمانها قبل از موانع بیرونی، مسائل بازدارنده درونی دارند و به هر نسبت که در درون آنها تحول جدی روی دهد، به همان نسبت قادر خواهند بود، در محیط بیرون سازمان اثرگذار باشند. بنابراین، تا چیزی در درون سازمان ضرورت پیدا نکند و تا «مشکل» بهعنوان «مسئله» از سوی متولیان مستقیم آن به رسمیت شناخته نشود،
در جهت حل آن هم اقدام جدی صورت نخواهد گرفت. از منظر تفکر راهبردی، چالشها و مسائل فراروی سازمانهای امروزی– بهویژه مسائل کلان و ساختاریـ پیچیدهتر از آن هستند که در رویارویی با آنها بتوان با تصمیمهای موضعی به نتیجه رسید. لذا، اتخاذ سیاستها و تصمیمات مقطعی، برنامهریزی نیست؛ بلکه تجربههای پاره ـ پاره و تکدانههای در حسرت نخ هستند و تا زمانیکه همافزا عمل نکنند، سازمان از کوچههای بنبست خارج نخواهند شد.
از این جهت، سازمانهای پیشرو برای توفیق و رسیدن به مقصد، «تفکر و برنامهریزی راهبردی» را در تمامی سطوح مجموعه خود جاری میکنند تا با طی فرایندی آگاهانه متکی بر شناخت دقیق و جامع، و کوششی ساختیافته، تصمیمهای اساسی را برای انجام عملیاتی که ماهیت سازمان، راهبردها، انواع فعالیتها و دلیل انجام آنها را مشخص میکند، اتخاذ کنند. با این اوصاف، راهبرد سازمانهای موفق امروز، تمرکز بر توسعه سرمایههای انسانی است؛
چراکه سرمایههای خلاق و نوآور، روح، جان و انرژی تازهای به سازمان میبخشند و از هیچ، همه چیز میسازند. کسانیکه در زندگی شخصی و شغلی، دغدغهمند و دارای هدف هستند، با خلق محتوای کیفی و قابلاتکا، به بهسازی مستمر سیستم کمک میکنند. بنابراین، تحقق برنامه راهبردی مستلزم توجه جدی به مشارکت و همکاری جمعی همه سرمایههاست.