الهام اسدی/ کارشناس بهداشت عمومی
سلامتی یک امر اساسی و مهم در زندگی انسان است. براساس آمارهای موجود نیمی از مرگومیرها در نتیجه رفتارها و روشهای غلط زندگی است. در قرون گذشته انسانها بیشتر بهخاطر بیماریهای میکروبی و عدمبهداشت جسمانی یا حوادث طبیعی میمردند ولی امروزه مرگها اغلب در نتیجه روشهای غلط زندگی است. وجود افراد سالم، از شرایط مهم و اساسی برای رشد یک جامعه است. جامعهای که به سلامت جسم و روان اعضای خود توجه میکند، ضمن عدمصرف هزینههای سرسامآور درمانی، انسانهایی سالم نیز پرورش میدهد که این خود، ضامن رشد فردی و اجتماعی آن جامعه است. اگر بهترین دفاع، تهاجم خوب است، بنابراین ارتقای سلامت نیز بهترین شکل بهداشت روانی بهشمار میآید.
خانواده نقش مهمی در تأمین بهداشت روانی افراد دارد. پایههای رشد روانی اجتماعی کودکان، احساس ایمنی و ارضای عاطفی آنان در سالهای اولیه کودکی پیریزی میشود، زیرا تفاهم، سازگاری و محبت موجود در محیط خانواده، در تقویت حس اعتمادبهنفس و پرورش نیروی سازنده در کودکان و نوجوانان بسیار حائز اهمیت است.در یک خانواده عادی، والدین ضمن همبستگی و احترام متقابل نسبت به یکدیگر در برخورد با فرزندان، روش هماهنگ و یکسان را در پیش میگیرند و در نتیجه، فرزندان احساس میکنند که رابطه والدین، صمیمی است، زیرا کودک و نوجوان باید والدین خود را منبع شادی، امنیت عاطفی و روانی دانسته و آنان را پناهگاه خویش بدانند.بیتوجهی والدین به سالمسازی محیط روانی- اجتماعی و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد، کودکان و نوجوانان را با کمبودهای عاطفی مواجه میسازد. لذا ریشه رفتارهای نابهنجار کودکان و نوجوانان، انحرافات و بزهکاریها را باید در سنین اولیه کودکی و در میان خانواده جستوجو کرد، به همین دلیل برای شناخت علت ناسازگاریهای کودکان و نوجوانان و پیدایش اختلالهای رفتاری، بیش از هر چیز آگاهی از وضعیت خانواده آنان ضرورت دارد.
بهطور کلی اصولی که باید پدر و مادر، بهعنوان والدین کودک و نوجوان، همیشه درنظر داشته باشند، عبارتند از: هماهنگی در انضباط و تربیت کودکان و نوجوانان، یگانگی در انتظار و توقع از آنان با توجه به تفاوتهای فردی و محدودیتهای موجود و جلوگیری از وقوع مسائلی است که موجب ایجاد هیجان ناخوشایند در کودک و نوجوان میشود.
هدف اصلی بهداشت روانی، پیشگیری از وقوع ناراحتیها و اختلالهای جزئی رفتار است و ارتقای سلامت، بهترین شکل بهداشت روانی است. در این زمینه لازم است جامعه از طریق آموزشهای رسمی و غیررسمی از ابتلای جمعیت سالم به بیماریهای روانی جلوگیری و افراد را علیه بیماریها واکسینه کند، زیرا علاج واقعه، قبل از وقوع باید کرد. والدین بهعنوان نخستین معلم کودکان وظیفه خطیری نسبت به انسانسازی و حفاظت از بهداشت روانی و شخصیت فرزندان دارند. والدین ابتدا باید نیازهای اساسی فرزندان از جمله: بازی، احترام، مسئولیت و پذیرش در گروه را مورد توجه قرار دهند و زمینه را برای تأمین هر یک از آنها فراهم سازند. پدر و مادر باید جو خانه خود را اصلاح و بهبود بخشند، یعنی حالت گرم و پذیرا بر خانه خود حاکم کنند، زیرا ایجاد جویی از ترس، تهدید، اضطراب و فشار روانی به سلامت روانی کودکان آسیب وارد میکند. والدین باید سعی کنند در خانه محیطی حاکی از صلح، صفا و صمیمیت را بهوجود آورند، زیرا اگر فرزندان قبول داشته باشند که خانواده آنها را میپذیرد، احساس ارزش و احترام میکنند. در یک کلام، والدین باید الگوی نمونه عملی در مسائل عقیدتی، اجتماعی، دینی و مذهبی باشند. برای دستیابی به بهترین شکل بهداشت روانی، افراد باید شکستهای خود را بپذیرند، انعطافپذیر باشند، در زندگی هدف داشته باشند، خود کار آمدی و خودگردانی لازم برای افزایش اعتمادبهنفس و احساس کفایت و پختگی داشته باشند.
به همین منظور و برای کمک به بهداشت روانی باید زمینههای آسیبپذیری خود را دریابیم، زمان (استفاده بهینه از اوقات) خود را مدیریت کنیم، نه خود کم بین باشیم و نه خود بزرگ بین، با انجام بموقع کارها از احساس درماندگی جلوگیری کرده و با دیگران روابط صمیمانه برقرار کنیم.
بهداشت روانی و حفظ سلامتی در جامعه
در همینه زمینه :