مبارز شاعر
شریعتی نثری شاعرانه، زبانی شاعرانه و سخنرانیهایی شاعرانه داشت
علیاکبر شیروانی
جوانی که حدود دهه قبل با شعر پا به عرصه ادبیات گذاشت، خیلی زود یکی از تأثیرگذارترین چهرههای انقلاب شد و همان کولهبار شعر را به عرصههای دیگر، از تحلیل و نقد و فعالیتهای سیاسی و متنهای جامعهشناسانه و چه و چه کشاند؛ دکتر علی شریعتی. شریعتی نثری شاعرانه، زبانی شاعرانه و سخنرانیهایی شاعرانه داشت و در زمانهای که خواستهاش این بود که شور را با شعور پیوند بزند، غلبه شاعرانگی فقط هر دم بر شور میافزود و نزدیک بودن انقلاب. نثر شریعتی خط سیری مشخص از تکنیکهای ادبی را پیگیری نمیکرد و اگر تقاطع شخصیت خاص و دوران خاص و علاقهاش به جمع میان همهچیز را در نوشتههایش نادیده بگیریم، خالی از اشکالهای تکنیکی نیست، اما راست آن است که زبان یکی از راههایی است که بهوجود شریعتی میرسد و از او میگذرد و خردهگیری بر این راه، بیتوجه به دیگر جنبههای پیشگفته، خالی از اشکال نیست. مناقشه بر سر شریعتی در نثر و زبانش نیز جاری است همچنان که در دیگر جنبههای او به سردی نمیگراید اما آشکارا تأثیر شگرف اوست در زبانآوری.
«آسمان کویر سراپرده ملکوت خداست و... بهشت! بهشت، سرزمینی که در آن کویر نیست، با نهرهای سرشار از آب زلالش، جویهای شیر و عسل و نان بیرنج و آزادی و رهایی مطلقش؛ بیدیوار، بیحصار، بیشکنجه، بیشلاق، بیخان، بیقزاق... بیکویر! همهجا آب، همهجا درخت، همهجا سایه! سایه طوبی که کران تا کران بر بهشت سایه گسترده است و آفتاب، این عقاب آتشین بال دوزخ، در دل انبوه شاخ و برگش آواره گشته است. آسمان کویر، بهشت، آنجا که میتوان، آنچنان که باید بود. آنچنان که شاید، زیست. آنچه در کویر همواره افسانهها از آن سخن میگویند. آنچه هرگز در زمین نمیتوان یافت. آری! در کویر، هیچکس این دو را ندیده است. کویر، این هیچستان پر اسراری که در آن، دنیا و آخرت، روی در روی هماند».