حسنا مرادی
سالهای دهه 1350، سالهای پختگی ادبیات داستانی ایران بودند. در سالهای پیش از این دهه، 2نسل نویسنده قلم زده و داستان نوشته بودند و در این دهه کمکم نسل سوم هم با آثارشان جایی برای خود در این عرصه بازمیکردند. از پس اتفاقات و تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فراوان در جامعه ایرانی، در دنیای داستان ثباتی پدید آمده بود که نتیجهاش همگامی 2جریان ادبیات اقلیمی و روستایی و ادبیات مدرن بود. «نمازخانه کوچک من» مجموعه داستانی از «هوشنگ گلشیری» بود که در این سال منتشر شد. بیشتر داستانهای این مجموعه، پیش از چاپ بهصورت کتاب، در مجلات مختلف منتشر شده بودند. داستانهای مجموعه، سبک و زاویه دید متفاوتی با هم داشتند، اما درونمایه و مضمون بیشتر آنها غور در دنیای درونی ذهنی آدمها و مواجهه انسان با شکها، ترسها و پریشانیهایش بود. در بعضی از آنها، انسانها از خود درونیشان واهمه داشتند و در برخی دیگر، سایه خرافات بر ذهن آنها، زندگیشان را پریشان میکرد. تلخی و یأس جاری در این داستانها، بر جان خوانندگان مینشست و به سختی از ذهنشان خارج میشد. دیگر داستاننویس مدرن آن سالها، «امیرحسین روحی» هم در این سال مجموعهداستان «تقاطع» را چاپ کرد. پرحرفیهای روحی در داستانهای این مجموعه، آنها را ملالآور کرده بود. مضمون داستانهای این مجموعه که در فضای ابتدایی دهه 1300میگذشتند، حسرت بر روزگار گذشته بود. هر چه بیشتر از دهه 1350میگذشت، آثار ادبیات روستایی و اقلیمی پختهتر میشدند و پا را فراتر از تجربهنگاری صرف میگذاشتند و مسائل جامعه روستایی را بهتر و عمیقتر میدیدند. در آن روزها مهاجرت از روستا به شهر کمکم داشت روی سیاه خود را نشان میداد؛ «نورآباد دهکده من» نوشته «ناصر ایرانی»، با زبانی روان و پرامید، به این چالش جدید جامعه ایرانی میپرداخت و ماندن در روستا را تبلیغ میکرد. هر چه نورآباد دهکده من، امیدوار و درخشان بود، «دره هندآباد» نوشته «محمد محمدعلی» پریشان بود. محمدعلی در داستانهای این مجموعه، کوشیده بود روایتگر فقر روستاییان در بستر داستانهای هیجانانگیز و حادثهای باشد، اما قالب داستانکوتاه برای حجم انبوه اتفاقات داستانهایش زیادی کوچک بود و همین به آنها ضربه زدهبود. سهم کرمانشاه، در ادبیات داستانی سال 1354، چشمگیر بود. 2نویسنده کرمانشاهی، «علیاشرف درویشیان» و «منصور یاقوتی» که دیگر کمکم بهعنوان 2اقلیمینویس شاخص ادبیات داستانی غرب شناخته میشدند، 3کتاب منتشر کردند. علیاشرف درویشیان، مجموعهداستان «آبشوران» را چاپ کرد. آبشوران رود کوچکی در شهر کرمانشاه بود که از سرابی در جنوب شهر سرچشمه میگرفت و در سر راهش به سمت رودخانه قرهسو، فاضلاب شهری درون آن میریخت و تبدیل به گندابرو میشد.
سه شنبه 27 آبان 1399
کد مطلب :
115968
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/Nk1Vm
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved