تواریخ «پیام»
مخالفت عبدالرحیم جعفری با تأسیس کتابفروشی
ندا زندی
محمد نیکدست نوجوان بود که بهطور اتفاقی برای کار به فروشگاه اکبر علمی در خیابان شاپور معرفی شد. مدتی میگذرد اما کار طولانی و طاقتفرسا با عایدی نهچندان زیاد و اضافهکاری فراوان سخت خاطرش را میآزارد و از ادامه کار با علمیها صرفنظر میکند. در همین اثنا احمدرضا احمدی، که به واسطه کار نشر با هم آشنا شده بودند، جویای احوالش میشود و وقتی ماجرا را میشنود، او را به نشر «اندیشه» نزد عموی خود میبرد و دست سرنوشت محمد نیکدست را دیگر بار به کار کتاب سوقمیدهد. این همکاری سرآغاز آشنایی محمد نیکدست با روشنفکران، اهالی قلم، چاپخانهها، فرم حروفچینی و ... میشود و دوران بسیار خوبی را برای او رقممیزند. پس از یکسال کار در «اندیشه» با مرتضی عظیمی (مدیر نشر «آذر» و برادر محمود عظیمی، مدیر نشر دهخدا) آشنا میشود و بهمدت 4سال در نشر آذر با او همکاری میکند. تمام این تجربیات سپری میشود تا اینکه سرانجام محمد نیکدست در سال 1353فروشگاه «پیام» را راهاندازی میکند. او درباره راهاندازی این کتابفروشی در نشستی گفته: «زمانی که میخواستم فروشگاه را افتتاح کنم به من جواز نمیدادند. آقای جواد اقبال که در آن زمان رئیس اتحادیه بود، به من گفت شما شاکی دارید. شاکی ما آقای عبدالرحیم جعفری بود. هرچند فروشگاه ما با آقای جعفری فاصله زیادی داشت اما آقای جعفری مخالفت میکردند. اما من با تلاش و دوندگی فراوان توانستم مجوز بگیرم».
در انتشارات پیام، کتابهای «رسمالخط سلطان علی مشهدی»، «اسلام در ایران»، «تاریخ ماد» و «تاریخ ایران» را با ترجمه کریم کشاورز و کتاب «اندیشههای میرزاآقاخان کرمانی» نوشته فریدون آدمیت را به چاپ رساند. مسیر کار در حوزه نشر برای مدیر انتشارات «پیام» نیز همچون بسیاری از ناشران همعصرش راهی پردستانداز بود که در نهایت در سال 1378انتشارات دانشگاه تهران خواهان مغازه کتابفروشی پیام میشود و در سال 1379طی قراردادی این کتابفروشی واگذار میشود. با این حال دفتر انتشارات باقیمیماند تا انتشارات «پیام» همچنان به حیات خود ادامه دهد، اما دیگر این روزها نام این انتشارات هیچ کتاب مهمی را تداعینمیکند.