سعید مروتی- منتقد فیلم و روزنامه نگار
ساعت6 عصر، در شهر کتاب واقع در خیابانهای بالای شهر، پرنده هم پر نمیزند. نیم ساعتی میگذرد و حتی یک نفر هم نمیآید که نگاهی به کتابها بیندازد؛ کتابهایی که چاپهای جدیدشان با تورم افسارگسیخته این ایام همراهی کردهاند. پایین که میآیم دو، سه نفری را میبینم که ظاهرا آمدهاند لوازمالتحریر بخرند. کنار صندوق بسته بزرگی قرار گرفته که پر از ماسکهای رنگ و وارنگ پارچهای است. دختر جوانی که پشت صندوق نشسته، متوجه رد نگاهم میشود و میگوید «فروش این ماسکها خیلی بیشتر از کتابهاست.» کتابها را از دستم میگیرد، داخل کیسه میگذارد، کارت میکشم و تمام. کتاب واقعا گران شده و کتابفروشیها خلوتتر از همیشه شدهاند ولی به شهادت رسیدی که از دیشب هنوز در کیفم مانده، میوه خیلی گرانتر از کتاب شده و میوهفروشی سر گذر همچنان شلوغ است؛ آنقدر که صحبت از رعایت فاصلهگذاری اجتماعی، به شوخی میماند؛ شوخی تلخی با طعم مرگ.
سینماها و سالنهای تئاتر تا ساعت۶ میتوانند فعالیت کنند. هرکسی که یکبار پایش را به سینما گذاشته هم میداند تازه از این ساعت به بعد است که ملت به سینما و تئاتر میروند. فعالیت تا ساعت۶، فرقی با تعطیلی ندارد. صدای سینماداران و تهیهکنندگان و تئاتریها بلند شده ولی مبنای اعتراض، کمی گنگ است. دوستان دقیقا به چه معترضند؟ مگر این روزها چند نفر به سینما یا تئاتر میروند؟ کرکرهها خیلی وقت است که پایین آمده.
انتخاب «خورشید» مجیدی بهعنوان نماینده سینمای ایران در اسکار، واکنشهایی را برانگیخت. یکی نوشته چرا فیلم محمد رسول اف را معرفی نکردهاند. ظاهرا کرکره تحلیل هم مثل سینما پایین است.
یادداشت/ کرکرههای پایین
در همینه زمینه :