فریبا خانی- داستان نویس و روزنامهنگار
خستگی، همیشه از ما بلندتر است. هرچه نوک پا بشویم هم، قدمان به قدش نمیرسد. لعنتی سایه به سایه تعقیبمان میکند. خستگی، بیماری قرن است، از کرونا هم بیوجدانتر است. راستش دوست دارم یک روز بیخیال که دنبالم میآید؛ بایستم محکم بکوبم توی گوشش.
خستگی بیپدر و مادر است. هر روز یک بهانهای دارد که جلوی پای آدم سبز شود. جسم نیست. حجم ندارد؛ جن است. خستگی نام دیگر این زندگی است. هر روز دنبالمان میکند تا در را روی صورتش بکوبیم. گاهی دلمان میخواهد، چشمهایمان را روی هم بگذاریم و آهسته بخوابیم. بیدار شویم و ببینم روی نحسش رفته به درک... بعد برویم سمت روزی نو. خستگی چون حجم ندارد، هر گَل و گوشهای میچپد. میرود در کیسه پیاز و سیب زمینی، در بستههای ماکارونی. هر چه هم ضدعفونیاشکنیم پاک نمیشود.
یکبار دکتر به من گفت: در بدنت ویروس خستگی داری. این روزها که هوا ناپاک و آلوده است؛ میبینم این چهرههای پنهان شده در پشت ماسک، چقدر به ویروس خستگی مبتلا شدهاند. خستگی مثل کروناست. چترش را انداخته روی سر ما و بیرون نمیرود. هر سه دقیقه آدم میکشد. مردم را میکشد... خستگی مثل تورم است، مثل پیازهای احتکار شده... خستگی، بیماری این روزهای من و شماست. حالا چه فرقی میکند که چهکسی رئیسجمهوری ینگه دنیا بشود؟ جمهوریخواه یا دمکرات. فقط میدانم خستگیخیلی وقت است که ریههای مردم ما را سفید کرده است. اکسیژن خونشان افت شدیدی کرده است. وزیر بهداشت هم که میگوید: «دستگاه اکسیژن کم است یا نیست...» پس چرا مارسل پروست میگوید: «غمها و خاطرهها متحرکاند گاهی به دورها میروند. آن قدر دور که فکر میکنی وجود ندارند.»
پس چرا کرونا و خستگی دست از سر ما برنمیدارند؟ به دورها نمیروند، جایی که فکر کنیم وجود ندارند.
یکشنبه 18 آبان 1399
کد مطلب :
115119
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/G6K2K
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved