مجلات ادبی دهه 40 بالندگی ادبیات ایران را رقم زدند
ورقهای عصیان
زیر نظر محمدناصر احدی و ندا زندی
ژانکلود کریر در کتاب «از کتاب رهایی نداریم» میگوید: «جریانهای خلاق ادبی و هنری، اغلب در میان گروه کوچکی از افرادی که یکدیگر را میشناسند و همزمان، خواستی مشترک دارند پدید میآید. کسانی که کموبیش با هم رفاقت دارند. [...] این موضوع حتی درباره شاعران ایرانی هم که در قرنهای دوازدهم و سیزدهم، یکباره در خلأ پدیدار شدند، صدق میکند. دلم میخواهد که از این شاعران شگفتانگیز: عطار، مولانا، سعدی، حافظ و عمر خیام نام ببرم. همه این شاعران یکدیگر را میشناختند و همگی به [...] تأثیر بیچون و چرایی که از شاعر پیش از خود پذیرفته بودند، اذعان داشتند. سپس ناگهان اوضاع تغییر میکند، چشمه الهام میخشکد، افراد گروه گاه با یکدیگر اختلاف پیدا میکنند، همیشه پراکنده میشوند و حادثه هنری ناگهان تغییر جهت میدهد. در آنچه به ایران مربوط میشود، حمله وحشتناک مغول نقش اساسی داشته است».
این تکه از گفتههای کریر، رماننویس و فیلمنامهنویس فرانسوی، را در ابتدای این یادداشت از دو جهت آوردیم؛ اول اینکه اغلب مجلات ادبی دهه40، علیالخصوص گاهنامهها و جنگها، مرسوم بود شعر (معمولا شعری از نیما) یا گفتاری را که با اهداف آنها همسو بود و بهطور موجز و مختصر نیتشان را از انتشار نشریه و رویکردشان را به ادبیات توضیح میداد، در ابتدای مطالبشان قرار میدادند تا تکلیفشان را با خودشان، خوانندگانشان و احتمالا گروهها و دستههای دیگر (مخصوصا نشریات زرد و غیرروشنفکری) روشن کنند. پس، این از بابت ادای دین به این رسم، آنهم در روزگاری که مرزبندیهای ادبی و هنری از همیشه محوتر و بیرنگتر است. دوم اینکه، این تکه از صحبتهای کریر، توضیحدهنده حالوهوای نشریات ادبی دهه40است: محفلی از دوستان با علایق ادبی مشترک، (معمولا) دست خالی ولی با آرمانهای بزرگ و مصلحانه، آشنا با آثار قدمای خودشان و دیگران و علاقهمند به نوشتههای معاصرانشان در فرهنگها و زبانهای دیگر، بهدنبال گریز از قالبهای رسمی و زدوبندهای پشت پرده، امیدوار به ایجاد تغییر، و در نهایت بروز اختلاف و متفرق شدن اعضا، سرفصلهای ظهور و سقوط غالب نشریات ادبی این دهه را تشکیل میدهد.
آنچه در این شماره ویژه تدارک دیدهایم، ضیافتی است برای چشمهایی که هنوز به دیدن مجلات و دفترهایی که سالها از انتشارشان گذشته و سالیان درازی است که در آرشیوها محبوس بودهاند، شوق تماشا دارند. زندانبانان این اوراق مدتها آنها را از نظر دوستدارانشان پنهان میکردند تا ـ به واسطه دسترسی انحصاریشان به نشریاتی که برای خوانده شدن و حظ بردن از ادبیات واقعی منتشر شده بودند ـ خود را محقق و پژوهشگر جا بزنند و از کنارشان منتفع شوند. اما گذشت زمان به ما ثابت کرده هر که به سیخ بچسبد کباب نیست. بلای ویرانگری که در آخرین سال این قرن پرماجرا بر سر ما نازل شد، نشان داد بالاخره در برخی آرشیوها و بایگانیها و مخازن تا ابد به روی مشتاقان بسته نخواهد ماند؛ البته فقط برخی. این امیدواری هم با اقدام سازمان اسناد و کتابخانه ملی با ایجاد «سامانه نشریات ایران» (سنا) جان گرفت که امکان دسترسی به برخی از نشریات ایرانی از ابتدا تا امروز را بهصورت دیجیتال مهیا کرد؛ هر چند هنوز حجم بسیار بزرگی از نشریات مختلف در این سامانه وجود ندارد، اما حداقل آنهایی که با ورقپاره جمع کردن شهرتی برای خود دست و پا کرده بودند، گوشی دستشان آمد که دوره احتکار به سر آمده و دیر و دور نیست بازارشان بیرونق شود. همچنین، نسخههای دیجیتال برخی از نشریات قدیمی با همت فردی در دسترس قرار گرفته است.
جدا از نشریات پیشرو و عصیانگری که در دهه40داستان و شعر منتشر میکردند و بر آن بودند که خون تازهای در رگهای ادبیات این سرزمین تزریق کنند، نشریاتی هم بودند که به نقد و تحلیل و معرفی تازههای کتاب میپرداختند و در رشد و شکوفایی ادبیات این دهه نقش بسزایی داشتند. کوشیدهایم در این ضیافت تعدادی از نشریات هر دو دسته را در منظر نگاه شما قرار دهیم. حتی سعی کردهایم از نشریات شهرستانها نیز غافل نشویم. با این حال، مسلم است تعداد نشریات ادبی دهه40 از آنچه در اینجا آمده بیشتر است. امکان دسترسی به همه دیدهنشدهها فراهم نشد، اما چه بسا این ویژهنامه انگیزهای شد برای سهیم شدن داشتههایمان از دورهای که مجلات در بالندگی ادبیات نقش مهمی داشتند و در روز و روزگاری نه چندان دور چشممان به جمال نایابها و کمیابها روشن شود.
بعدالتحریر: نگفتن اینکه در فراهم آمدن این دفتر، کتابهای «نگاهی به نشریات گهگاهی؛ معرفی نشریات نامنظم غیردولتی؛ 1357-1332» نوشته کاظم سادات اشکوری و «مطبوعات کتابگزار؛ تاریخ نشریههای ادواری حوزه کتاب در ایران» (جلد اول) تالیف سیدفرید قاسمی کمکحال ما بودهاند دور از انصاف بود؛ وبی انصافی رسم ما نیست.