با ما همراه شوید تا با خواندن گزارش و دیدن فیلم این صفحه به خانه موزه شهید رجایی برویم
خانه رئیسجمهورمحبوب
الناز عباسیان
تاریخ انقلاب اسلامی سیاستمردان بسیاری بهخود دیده است اما در میان این افراد کمتر کسی توانسته محبوبیت شهیدمحمدعلی رجایی را کسب کند؛ رئیسجمهوری که گرچه کین دشمن به او تنها فرصت چندماهه ریاست جمهوری داده بود اما پیشتر در سمت نخستوزیری، وزارت آموزش و پرورش و... صداقت در عمل و گفتارش را به همگان ثابت کرده بود. مردی بسیار ساده، قانع و صرفهجو که در ایام نخستوزیری ساختمان قدیمی بهارستان را بهعنوان مکان نخستوزیری برگزید. اعتقاد داشت اگر محل کار تشریفاتی و رفاهزده باشد، بر خلق و رفتار آدمی اثر منفی میگذارد و او را اسیر پست و مقام میسازد. میگفت برایش قابل تحمل نیست که مردم در نهایت فقر و محرومیت زندگی کنند، ولی خود از مزایای فزونتری برخوردار باشد. میگفت اگر فارغ از دنیای رنجدیدگان زندگی کنیم، رنج آنان و دردها و آلامشان برایمان محسوس نخواهد بود. مثل رجاییها این روزها بسیار کماند و جای خالیشان بیش از گذشته احساس میشود. برای آشنایی بیشتر با سبک زندگی بیآلایش شهیدرجایی سری به خانه موزه او زدهایم و از یادگاری ساده اما ارزشمند او گزارشی تهیه کردهایم که در ادامه میخوانید. علاوه بر این گزارش مکتوب شما میتوانید سری به سایت ما بزنید و با یک کلیک روی دکمه نمایش تصویر این موزه و آثار آن را تماشا کرده و لذت ببرید. همچنین میتوانید کیوآرکد کنار صفحه را با تلفن همراه خود اسکن و این بازدید مجازی را شروع کنید. با ما همراه باشید تا شما را با دیدنیهای منحصربهفرد این خانه موزه بیشتر آشنا کنیم.
خانه ساده یک مسئول
قدمت بنای خانه شهید رجایی به دوره پهلوی دوم میرسد. این خانه از ۱۳۴۳ تا حدود ۱۷ سال محل سکونت محمدعلی رجایی بود؛ خانهای که او ابتدا با قرض ۱۳هزار تومانی آن را خریداری کرد. پس از شهادت رجایی، همسر و فرزندانش تا سال ۱۳۷۳ در این خانه زندگی کردند تا اینکه این خانه توسط بنیادشهید خریداری شد. بنیادشهید پس از مرمت و ثبت ملی این خانه ارزشمند آن را بهعنوان خانه موزه شهیدمحمدعلی رجایی مورد استفاده همگان قرار داد. این خانه قدیمی با مساحتی حدود ۲۵۴ مترمربع که با زیرزمین 2طبقه محسوب میشود بهصورت اندرونی بیرونی ساخته شده است. برای رفتن به خانه رئیسجمهور پیشین، به خیابان مجاهدین اسلام و کوچه شهید آقاجانلو میرویم. از همین گذر وارد کوچه شهید میرزایی میشویم. دیدن یک تابلو معرفی خانه موزه شهید رجایی در اول خیابان ما را مطمئن میکند که مسیر را درست آمدهایم. درست به جایی آمدهایم که گرچه صاحبش سالهاست که از این کوچه و زمین خاکی سفر کرده اما هنوز هم همسایهها یاد و خاطراتش را زنده نگهداشتهاند؛ یاد آن مسئول مردمی که حتی خرید مایحتاج خانهاش را هم خودش انجام میداد و با اهالی در همین کوچه و پسکوچهها قدم میزد. پیدا کردن خانه موزه کار چندان سختی نیست زیرا در این کوچه فقط در خانه شهید رجایی، چوبی است و بنای آن نسبتا قدیمی باقیمانده است. از در چوبی کوچک وارد خانه میشویم همین راهرو به ۶ در دیگر راه دارد: در ورودی ساختمان، درهای 2اتاق، آشپزخانه، سرویس بهداشتی و حیاط. اتاقهایی که با تابلوهایی یکی اتاق نشیمن معرفی شده و دیگری اتاق پذیرایی که خودش متشکل از 2 اتاق «تو در تو» است. در همان نگاه اول محو اتاق نشیمن این خانه میشویم و خاطرات روزهای گذشته و کودکی خودمان را ورق میزنیم. اتاق با همان وسعت کم، یک کرسی قدیمی را در دل خود جا داده است. روی کرسی یک دست پایه لیوان گیرهدار نقرهای مختص پذیرایی چیده شده است. گوشه دیگر همین اتاق یک تلویزیون کوچک، 2پشتی دستباف ترکمن، چمدان سفری که روی آن نوشته شده «جمهوری اسلامی»، یک چراغ علاءالدین و تصاویری از شهید رجایی به چشم میخورد.
میز معلمی در خانه رئیسجمهور
اتاق دیگر اتاق پذیرایی است. البته یک پذیرایی ساده که نه نشانی از مبل هست و نه حتی پشتی. در همین اتاق پذیرایی یک میز کار آهنی کوچک با روکش چرمی دیده میشود. درست شبیه همان میزهایی که در دهه ۶۰ در همه مدارس بهعنوان میز معلم در کلاسهای درس دیده میشد. اینجاست که برای خود، دوران معلمی شهید رجایی را مرور میکنیم. مردی که از پای تختههای سیاه در مدارس به پشت میز ریاستجمهوری رسید اما خود و گذشتهاش را فراموش نکرد. در قسمت بالای همین میز، کتابخانهای قرار گرفته است که داخل آن چندین جلد کتاب تفسیرالمیزان، تفسیر نوین، چندین جلد کتاب درباره زندگی امامعلی(ع) با عناوین روزگار عثمان، فاجعه جمل، واقعه صفین، نظام برابری و غروب خورشید، صلح امام حسن(ع) و کتاب دیگری با عنوان درسهایی درباره مارکسیسم قرار دارد. اما مستعملترین کتابها که گوشههایی از جلد آن هم پاره شده و معلوم است بیش از دیگر کتابها مورد استفاده صاحبش بودهاند، روی میز چیده شدهاند. روی طاقچه اتاق و دیوارها تصاویر متعددی از شهید رجایی هست که او را در قنوت نماز، پیشنماز رزمندگان جنگ تحمیلی، کنار امامخمینی (ره) در جماران، مذاکره با کورت والدهایم- چهارمین دبیرکل سازمان ملل- و مصاحبه با خبرنگاران خارجی حین نشان دادن آثار شکنجه شاه کف پای زندانیان، نشان میدهد. هر طرف این خانه را که نگاه میکنیم یاد و خاطره شهید برایمان زنده میشود. تصور اینکه روزگاری شهیدرجایی در همین خانه و کنار کرسی مینشسته یا از این کتابخانه، کتابی برمیداشته میخوانده برایمان آشناست. البته با تماشای مجسمه از شهیدرجایی با همان لباسهای سادهای که در ذهن مردم جاخوش کرده این تصور ملموستر میشود. مجسمه او در حالیکه ایستاده و کتاب «آشنایی با علوم اسلامی، منطق و فلسفه» شهیدمطهری را در دست دارد، گوشهای از اتاق قرار گرفته است. البته ناگفته نماند مجسمه شباهت چندانی به شهیدرجایی ندارد. در اتاق مرتبط با اتاق پذیرایی، برخی وسایل شخصی شهیدرجایی و برخی هدایای اهدایی به او در زمان حیاتش و پس از آن دیده میشود که بعضا نامرتب چیده شدهاند. 2پیراهن شهیدرجایی، یک رادیو دو موج، یک کیف سامسونت که نوشته شده حاوی 2اسلحه صاحبش بوده، پوستری با تصویر شهیدان رجایی و باهنر که همین سامسونت در دست اوست، تصویر اهدای اعتبارنامه شهید رجایی از سوی امام(ره) درحالیکه رئیسجمهور شهید دست مقتدای خود را میبوسد، یک صندوق چوبی اهدایی مادر رجایی، کتابخانهای با در کشویی شیشهای، رختآویز طراحی شده شهید رجایی، تابلو گلیم با نقشه ایران که به خانواده شهید رجایی اهدا شده بود، وسایل این اتاق هستند. در گوشهای از اتاق هم تابلویی نصب شده با این مضمون «جای خالی فرشی که شهید رجایی به یک مستمند اهدا کرد».
دندان شهید؛ تنها نشانه شناسایی او
هنگام بازسازی منزل شهید رجایی کوچکترین خدشهای به اصل منزل این شهید وارد نشده است. چارچوب حیاط، آشپزخانه، گلخانه، اتاقها و راهرو و... همان است که درزمان زنده بودن شهید رجایی بود. در این موزه همچنین تعدادی از لوازم شخصی شهید رجایی نظیر دندان شهید بهعنوان تنها نشانه شناسایی وی بعد از انفجار دفتر ریاستجمهوری، چمدان سفری، اتاق مطالعه به همراه میز و لوازم التحریر، دکور ساده و صمیمی خانه به همراه لباسها، لوازم خانه و... به نمایش گذاشته شده است. البته قلم استنسیل، فنجان چینی چای شخصی او و اعتبارنامهاش در محفظههای شیشهای نگهداری میشوند. از آنجا که دولت رجایی، نخستین دولت مکتبی بود که عهدهدار امور اجرایی کشور شد و در آن دوره بحرانی، بیشترین حد از تلاش و کوشش را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب از خود نشان داد در تاریخ انقلاب اسلامی از جایگاه ممتازی برخوردار است، آن حد از ایثار که جان خویش را نیز بر سر این آرمان نهاد. بنابراین به مناسبت شهادت شهید رجایی و شهید باهنر هفته نخست شهریور بهعنوان «هفته دولت» نامگذاری شده است.
اعتبارنامه ریاستجمهوری
در بخشی از خانه موزه میتوان اعتبار نامهای که در ۱۱ مرداد سال ۱۳۶۰ صادر شده و حکم ریاستجمهوری او بوده را ببینیم. در این اعتبارنامه علاوه بر امضای امام خمینی (ره)، امضای اعضای شورای نگهبان آقایان و حججاسلام احمد جنتی، ابوالقاسم خزعلی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، غلامرضا رضوانی، لطفالله صافی، یوسف صانعی، علی آزاد، گودرز افتخار جهرمی، محسن هادوی، مهدی هادوی، حسین مهرپور و محمد صالحی ذیل آن است و نشان میدهد که از ۱۴۷۶۳۳۶۳ رأی مأخوذه در انتخابات ریاستجمهوری، رجایی با کسب ۱۳۰۰۱۷۶۱ رای، رئیسجمهور منتخب ملت شده است. شهیدرجایی کسی بود که از دستفروشی در محله شوش بر مسند ریاستجمهوری رسید و امروز از نامآورترین افراد در تاریخ کشورمان است. زندگی افرادی چون شهید رجایی میتواند الگویی مناسب برای ما باشد که شاید لحظهای نتوانیم تصور چنین شرایطی را برای خود داشته باشیم. اما از همه مهمتر این است که او با تلاش و کوشش خود توانست سرانجام در برهههای حساس از انقلاب نقش مهمی ایفا کند و در عرصه علم و عمل به چهرهای نمونه و ماندگار تبدیل شد.
ماجرای گلوله در خانه رجایی
اتاقهای خانه در کمال سادگی چیده شده تا نشان دهد رئیسجمهوری که معلمی پیشه او بوده، از دوران معلمی تا ریاستجمهوری خود را در این خانه ساده گذرانده است. هنوز همان پردهها، میز کار و وسایل زندگی او در این خانه وجود دارد. میتوان در اتاق کار شهید رجایی میزی آهنیای را دید که ساعتها رئیسجمهور ایران پشت آن مینشسته و جای یک گلوله در روی میز که برای همه بازدیدکنندگان جای سؤال است؛ گلولهای که وقتی شهید رجایی در حال تمیز کردن کلتش بوده، از اسلحه بهطور کاملا اتفاقی خارج شده و به میز برخورد کرده و دوباره از فاصله کمی ازگوش وی عبور کرده است. این خاطره را همسر شهید رجایی برای مسئولان موزه تعریف کرده و خواسته که حتی این گلوله را در خانه شهید رجایی نگه دارند بهعنوان یادگاری. اکنون این گلوله در یک ویترین شیشهای در زیرزمین خانه قرار دارد. در کنار این گلوله دندان مصنوعی شهیدرجایی را نیز نگه داشتهاند؛ دندانی که موجب شد تا پیکر شهید رجایی پس از ترور شناسایی شود.
حیاط قدیمی خانه
در انتهای راهرو درچوبی شیشهداری، خانه را با چند پله به حیاط نورگیر کوچکی وصل میکند. حیاطی با 2 باغچه بزرگ در ضلع جنوبی که درختانش قدمت این خانه را ندارند و با سردیسی از شهید رجایی که از سال ۱۳۸۷ در آنجا قرار گرفته است. نمای کلی این حیاط ما را به فضای حیاط مدرسههای دهههای 60و 70میبرد. حوض قلب شکل آبی رنگی وسط حیاط است که احیانا خاطرات روزهای شیرینی از بازی فرزندان رجایی را در ترکهای خود دارد. دیوارهای حیاط دیگر رنگ و بوی سابق را ندارند، پر شدهاند از نوشتههای نستعلیقی در مدح رجایی و جملاتی از خود شهید. «راه رجا بسته نیست، گرچه رجایی برفت، راه رجا زنده است، ریشه به جا ماند اگر، برگ و بری میرود» سرودهای است که هم در حیاط دیده میشود و هم روی تابلوی سردرخانه که روزگاری کاشی «بسمالله» آنجا نصب بوده، نقش بسته است. سازمان فرهنگی شهرداری و بنیاد شهید کوشیدهاند که خانه را همچون روزهای زندگی شهید رجایی و خانوادهاش دست نخورده نشان ناظران دهند تا سادهزیستی صاحبش را تماشا کنند.
زیر زمینی که موزه شد
از حیاط باچند پله کوتاه دیگر به زیرزمین باصفای آجری میرسیم. زیرزمین به شکل بسیار قدیمی و با طاقهای آجری که محل حمام، آب انبار و طباخ خانه صاحب اولیه این خانه بوده است. ولی در دوره شهیدرجایی تغییر کاربری داده و شاید اتاق کار و مطالعه او بوده است. حالا تصاویر و لوازم شهیدرجایی جان تازه به این زیرزمین بخشیدهاند. دیوارهای زیرزمین مملو از تابلوهای اهدایی بنیاد شهید درباره زندگینامه رجایی است. 2عکس از مراسم تشییع رجایی و باهنر، عکسی از هیأت دولت او کنار امام (ره)، عکسی از سفر استانی او به خراسان در دوره استانداری حسن غفوریفرد، از دیگر اشیای این زیرزمین هستند. سادهزیستی و قناعت رجایی چنان در وجودش ریشه دوانده بود که حتی در سفرهای کاری هم از دیدن سفرههای رنگین و تشریفاتی رنجور میشد. تا جاییکه در کتاب خواندنیهایی از زندگی رئیسجمهور، نویسنده این کتاب محمدباقری به خاطرهای از او اشاره کرده و میگوید:«یک بار در مسافرتی سفرهای آراسته برایش تدارک دیدند. رجایی وقتی دید در این سفره رنگ تجمل و تنوعطلبی دیده میشود، بهدست اندرکاران گفت:«برادران! این رسم امانتداری در مسئولیت از جانب مردم نیست. هر چه زودتر از اضافات کم کنید، چون من که تازه از سخن گفتن برای مردم محروم و ستمدیده آمده و آنها را در راه تحقق اهداف جمهوری اسلامی به شکیبایی در مقابل کمبودها و به قناعت در بهرهبرداری از امکانات و رعایت صرفهجویی توصیه کردهام، نمیخواهم مشمول «رطب خورده منع رطب کرده» شوم و تمام گفتههای خویش را زیر پا بگذارم و خود بر سر سفرهای بنشینم که حکایت از دوران فراخی نعمتها و وسعت روزیها میکند. انقلاب، ارزشها را تغییر داده است. ما چرا نباید خود را با این روند هماهنگ کنیم و از تنپروری بکاهیم و حد اعتدال را نگهداریم. شاید شما تصور کنید این خوراکیها معمولی و در حد طبیعی است، اما من که نخستوزیرم احساس میکنم افرادی در مناطق محروم روزگار میگذرانند که به حداقل مواد غذایی دسترسی ندارند. برای هماهنگ شدن با این عزیزان محروم، خود را در غم و اندوه آنان شریک میدانم تا از این راه و با لمس واقعیتهای تلخ در پی چارهجویی حل مشکلات آن ستمدیدگان برآیم. او پس از لحظاتی از جا برخاست تا بدون درنگ آن جلسه و سفره الوان را ترک کند. افرادی که سر سفره نشسته بودند، تحتتأثیر قرار گرفتند و از تناول غذا خودداری کردند و به پیروی از او، از جای خود بلند شدند». باورش کمی سخت است که روزگاری رئیسجمهور کشورمان همراه همسر و 3فرزندش جمیله، حمیده و کمال در این خانه ساده زندگی میکردند. در انتهای بازدید مثل بسیاری از بازدیدکنندهها این خانه موزه، از صاحب این خانه تجدید خاطره میکنیم و فاتحهای میخوانیم و با خود میگوییمای کاش برخی مسئولان هم راه و شیوه این رئیسجمهور محبوب و مظلوم را دنبال کنند.
نگاهی به زندگی شهیدرجایی
محمدعلی رجایی در سال ۱۳۱۲هجری شمسی، در قزوین متولد شد. در سن ۴ سالگی از نعمت داشتن پدر محروم شد و تحت تکفل مادری مهربان قرار گرفت. برادرش که ۱۰ سال بزرگتر از او بود بیرون از خانه کار میکرد و مادرش پنبه پاک میکرد و فندق و گردو و بادام میشکست تا هزینههای زندگی را تأمین کند. ۱۳ساله بود که کلاس ششم ابتدایی را تمام کرد و راهی تهران شد. برادرش از مدتی پیش به تهران نقل مکان کرده بود. ابتدا در بازار آهن فروشان مشغول بهکار شد و بهعلت سنگینی کار چندی بعد به دستفروشی روی آورد. محمدعلی بعد از دستفروشی دوباره به بازار تهران برگشت و در چند حجره به شاگردی پرداخت. در سال ۱۳۳۰نیروی هوایی جوانانی را که مدرک ششم ابتدایی داشتند با درجه گروهبانی استخدام میکرد. او داوطلب خدمت در این نیرو شد. 3ماه از دوره آموزشی گروهبانی را گذرانده بود که گروه فدائیان اسلام را شناخت و در جلسات این گروه شرکت کرد. در مدت ۵ سال خدمت در نیروی هوایی، دوره متوسطه را با تحصیل شبانه گذراند. در سال ۱۳۳۵ به دانشسرای عالی وارد شد و دوره لیسانس خود را در رشته ریاضی به پایان برد و به سمت دبیر ریاضی در وزارت فرهنگ استخدام شد. در اردیبهشت ۱۳۴۲ بهعلت فعالیتهای سیاسی علیه رژیم طاغوت دستگیر و ۵۰ روز زندانی شد. پس از آزادی با شهید باهنر به سازماندهی مجدد هیأت موتلفه پرداخت و داوطلبانی را به جبهه فلسطین اعزام کرد. پس از بازگشت در سال ۱۳۵۳ دستگیر و ۲سال در زندانهای انفرادی رژیم پهلوی انواع شکنجهها را تحمل کرد. شهیدرجایی در سال ۱۳۵۸، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را بهعهده گرفت و بهدنبال تمایل مجلس در تاریخ ۱۸/۵/۱۳۵۹ بهعنوان نخستین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران به مجلس معرفی و با رأی قاطع به نخستوزیری انتخاب شد. پس از عزل بنیصدر در دومین دوره انتخابات ریاستجمهوری که 2مرداد 1360 برگزار شد با کسب نزدیک به 88درصد آرا، بهعنوان رئیسجمهوری اسلامی ایران معرفی شد و سرانجام در هشتم شهریورماه ۱۳۶۰ در پی انفجار تروریستی در دفتر نخستوزیری به شهادت رسید. این اقدام گروهک منافقین در خیابان پاستور و طی برگزاری جلسه شورایعالی امنیت ملی کشور با حضور رئیسجمهور و نخستوزیر وقت صورت گرفت.
نشانی موزه
میدان شهدا، خیابان مجاهدین اسلام، نرسیده به چهارراه آبسردار، خیابان شهید آقاجانلو، کوچه شهیدمیرزایی، پلاک ۶
شماره تماس: ۳۳۵۶۶۶۶۵
ساعات بازدید
برای بازدید از خانه موزه شهیدرجایی میتوانید همه روزه غیراز ایام تعطیل در ساعات اداری به این موزه مراجعه کنید. البته بهعلت محدودیتهای ناشی از شیوع ویروس کرونا، قبل از رفتن به این موزه با مسئولان موزه تماس گرفته و هماهنگ شوید. ناگفته نماند بازدید از این موزه رایگان است.
نحوه دسترسی
ایستگاه متروی شهدا مسیر مناسبی برای رسیدن به این خانه در میدان شهداست.