مواظب باش نکشندت
جلال و جمالزاده رابطه چندان خوبی با هم نداشتند
«باعث تأسف است که تاکنون فرصت زیارت سرکار دست نداده است و البته میدانید که تقصیر این قصور از این فقیر نبوده است... اگر بدتان نیاید به خرج معلمهایی که در «مدیر مدرسه» دیدید، در کنار دریاچه لمان آب خنک میل میفرمودهاید... عموی من که یک تاجر بلورفروش است و جوانیاش را با شما گذرانده تعجب میکرد چطور از چنان جوانی چنین نویسندهای درآمده. کاری ندارم اگر عموی من مثلا پسر سیدجمال اصفهانی بود که با تقیزاده هممشرب میشد حالا لولههنگش کمتر از شما آب بگیرد...». این نامه تند و انتقادی را جلال آلاحمد در سال1336 به جمالزاده، نویسنده ایرانی که سالها بود در سوئیس زندگی میکرد، نوشت. البته سالها بعد در پاییز سال1341 جلال و جمالزاده بالاخره در همان خانه کنار دریاچه لمان همدیگر را میبینند. جلال در کتاب «سفر به فرنگ» شرح این دیدار را به همان تلخی که در نامه سال36 نوشته، روایت کرده است: «بعد آمدیم سرامیدواریهایی که به جوانان تحصیلکرده درفرنگ هست وگپی که در فلانجا برایشان زده و من که حالیاش کردم که اینها بزرگترین خطرند، چون بزرگترین بیریشهها و بزرگترین بیریشگیها، از میان ایشان برخاسته. و آن فرمایشات تقیزاده در تقلید دربست فرنگ که چه قدم اولِ خائنانهای بوده و از این قبیل حکمها. و نمیدانم چه چیزهای دیگر گفتم، که درآمد: مواظب باش نکشندت؛ به همین صراحت. که گفتم: سَرخُمِ می سلامت!»
گرچه جلال و جمالزاده رابطه چندان خوبی با هم نداشتند، اما سیمین دانشور برای جمالزاده نامه تبریک عید فرستاد و او در پاسخی در سال1346 به یکی از همین نامهها با طعنهای به جلال نوشت: «بنا نبود که دیگر باران لطف و عنایت خود را بر من ارادتمند نبارید. حالا شوهر نازپروردهتان با من سر بیمهری است چه ربطی بهکار شما دارد. او در عوالمی سیر میکند که ما را بدانجا راه نیست...» (سند یک). در ادامه جمالزاده شعری برای سیمین دانشور فرستاده است (سند2).