• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
دو شنبه 20 فروردین 1397
کد مطلب : 11449
+
-

اعتیاد خبری را با روزنامه درمان کنید

مزایای روزنامه‌های چاپی در مقایسه با رسانه‌های آنلاین

اعتیاد خبری را با روزنامه درمان کنید



فرهاد منجو | نیویورک تایمز 7مارس 2018


به‌مدت 2ماه، من اخبار را از طریق روزنامه‌های چاپی دنبال می‌کردم. حاصل این تجربه در ادامه می‌آید.
خبر مربوط به تیراندازی در پارکلند فلوریدا را برای نخستین بار از طریق هشدار خبری (notification) روی ساعتم دریافت کردم. با آنکه از چند‌ماه قبل، گزینه هشدار (notification) خبری‌ام را خاموش کرده بودم، اخبار مهم همچنان به طریقی از این موانع عبور می‌کردند و از آنها مطلع می‌شدم.

با این حال، طی 24ساعت پس از دریافت هشدار خبری مربوط به تیراندازی پارکلند، من تقریبا هیچ‌چیزی درباره این حادثه نشنیدم.
مطالب زیادی بود که خوشحال بودم آنها را نمی‌بینم. به‌عنوان نمونه، دیگر شاهد ادعاهای بی‌اساس نبودم؛ ادعاهایی که معمولا توسط بات‌های تبلیغاتچی مطرح می‌شوند؛ اینکه قاتل چپ‌گرا بوده، آنارشیست بوده، در داعش عضویت داشته و شاید هم تنها یکی از تیراندازان متعدد این روزها محسوب می‌شده است. من گزارش فاکس‌نیوز را هم ندیدم که تیرانداز پارکلند را به گروه‌های مقاومت سوریه ربط می‌داد؛ آن هم درحالی‌که هنوز اسم او نیز منتشر نشده بود. علاوه بر این، من ادعای منتشرشده توسط شماری از خروجی‌های خبری را - شامل نیویورک‌تایمز- و همچنین توئیت‌های سناتور برنی سندرز و سایر لیبرال‌ها را نادیده گرفتم که صراحت داشتند کشتار پارکلند در واقع هجدهمین تیراندازی یک‌سال اخیر در سطح مدارس بوده است؛ ادعایی که البته حقیقت ندارد.

به جای اینها، یک روز پس از وقوع تیراندازی، شخصی 3نسخه روزنامه را جلوی در خانه‌ام انداخت. صبح آن روز، من 40دقیقه وقتم را صرف خواندن درباره ترس و انزجار ناشی از تیراندازی و یک میلیون نکته دیگر که روزنامه‌ها می‌خواستند به من بفهمانند کردم.
من نه‌تنها وقت کمتری صرف این اتفاق-  در مقایسه با مراجعه به اخبار و حواشی آن به‌صورت آنلاین- کردم، بلکه درباره واقعه رخ‌داده اطلاعات و آگاهی بیشتری یافته بودم. از آنجا که من از اشتباهات غیرمغرضانه پیرامون خبر- و راهنمایی‌ها و آدرس‌دادن‌های نادرست حاکم بر فضای رسانه‌ای در نخستین ساعات پس از تیراندازی- مبرا مانده بودم، تجربه اولیه‌ام از این اتفاق- از آنچه در عمل روی داده بود- گزارشی دقیق محسوب می‌شد.

این اوضاع و احوال من به‌مدت تقریبا 2‌ماه بوده است. در‌ماه ژانویه، پس از پایان شاید پرخبرترین سال طی دهه‌های اخیر، تصمیم گرفتم سوار بر ماشین زمان به گذشته برگردم. من notificationهای خبری‌ام را از کار انداختم، از توئیتر و سایر رسانه‌های اجتماعی خارج شدم و مبادرت به اشتراک 3روزنامه چاپی- نیویورک تایمز، وال‌استریت جورنال و روزنامه محلی‌ام یعنی سن فرانسیسکو کرونیکل- علاوه بر یک هفته‌نامه چاپی (اکونومیست) کردم. 

در این مدت اخبار روز را عمدتا از طریق رسانه‌های چاپی دریافت می‌کنم، هرچند این ریاضت خودخواسته‌ام شامل پادکست، خبرنامه‌های ای‌میلی و اطلاع‌رسانی‌های حجیم (کتاب و مقاله‌های مجلات) نمی‌شود؛ در واقع، من کوشیدم جریان خبررسانی را در اطرافم از سرعت بیندازم. در عین حال که تمایل داشتم همچنان از شرایط روز آگاه باشم، به‌دنبال فرمت‌هایی از رسانه‌ها بودم که به عمق و دقت- در مقایسه با سرعت- اهمیت می‌دهند.

این تحول آشکارا، تغییر سبک زندگی بوده است. خاموش‌شدن وزوز دستگاه خبری که در جیبم می‌گذارم، به مثابه رهاشدنم از دست هیولایی بوده که همیشه آماده است با خبرنامه‌های نسنجیده و خام خود توجهم را به‌خود جلب کند و روزم را به‌خود اختصاص دهد.

حالا من اضطراب کمتری دارم و نیز اعتیاد کمتری به خبر، حالا از آگاهی بیشتری برخوردارم (گرچه نقاط کوری نیز در این شرایط وجود دارد). و حالا نسبت به مقدار وقت آزادی که به‌دست آورده‌ام احساس سردرگمی می‌کنم. طی همین 2‌ماه توانستم حدود 7-6 کتاب بخوانم، به‌کار مورد علاقه‌ام یعنی سفالگری بپردازم و (فکر می‌کنم) تبدیل به همسر و پدر باملاحظه و مهربان‌تری شده‌ام.
از همه مهم‌تر، من به نقش خودم به‌عنوان مصرف‌کننده خبر در محیط آشفته و بی‌سروسامان اخبار دیجیتال پی برده‌ام.

طی سال‌های اخیر، ما با صرف وقت بسیار، دریافته‌ایم که دیجیتال‌شدن اخبار، نحوه پردازش گروهی اطلاعات را تا چه حد ویران کرده است. تکنولوژی موجب می‌شود ما دائما در اتاق‌های اکو1 بچرخیم، به اطلاعات گمراه‌کننده و دوگانگی‌های شکل گرفته دامن بزنیم و فضای جامعه را مهیای تبلیغات جهت‌دار (پروپاگاندا) کنیم. با بهره‌گیری از هوش مصنوعی که امکان جعل صدا و تصویر را مانند متن، فراهم می‌آورد، ما وارد تالار آینه آرمان‌شهری واژگونه2 می‌شویم که برخی صاحب‌نظران آن را «آخرالزمان اطلاعاتی» می‌خوانند. در همین اثنی، ما برای یافتن درمان اضطراری این شرایط به دولت و به فیسبوک چشم می‌دوزیم.
اما آیا شما و من خودمان نقشی برای ایفاکردن در این صحنه نداریم؟ دریافت خبر از تنها روزنامه‌های چاپی ممکن است کار سختی باشد و احتمالا باب طبع هر کسی نیست اما این آزمایش دو ماهه، درس‌های بسیاری را درباره مشکلات و گره‌های اخبار دیجیتال برای من در برداشت و اینکه چگونه باید از آنها اجتناب کرد.

من این درس‌ها را در قالب 3دستورالعمل خلاصه کرده‌ام: در جریان خود خبر قرار بگیرید، بیش از حد عجله نکنید و از رسانه‌های اجتماعی بپرهیزید.


در جریان خود خبر قرار بگیرید

می‌دانم با خودتان فکر می‌کنید شنیدن صدای نویسنده نیویورک‌تایمز که از مزایای نسخه چاپی روزنامه می‌گوید به‌نظرتان مصداق همان مثل است که «هیچ بقالی نمی‌گوید ماستش ترش است». ممکن است هم‌چنین فکر کنید که من به نفع آنها تبلیغ می‌کنم اما آیا کسی که این مطلب را - در نسخه چاپی روزنامه-  می‌خواند پیش از این به نسخه چاپی توجه نشان نمی‌داده است؟

نیویورک‌تایمز حدود 6/3میلیون نفر مشترکی دارد که برای آبونمان خود پول می‌پردازند. اما سه‌چهارم این تعداد در واقع مشترک نسخه دیجیتال روزنامه‌اند. در جریان انتخابات سال 2016، کمتر از 3درصد آمریکایی‌ها از نسخه چاپی به‌عنوان مهم‌ترین منبع اخبار بهره می‌گرفتند. برای افراد کمتر از 30سال، نسخه چاپی آخرین گزینه و کم اهمیت‌ترین منبع خبری است.

من حدودا 40ساله‌ام و تفاوت چندانی با نسل جوان ندارم. با آنکه از زمانی که بچه بودم اخبار را دنبال می‌کردم، همیشه از خواندن خبر روی صفحه و به لطف تنها چند کلیک لذت می‌بردم. حتی با وجود تجربه 2‌ماه اخیر، دل‌خوشی از رسانه چاپی ندارم. صفحات روزنامه‌های چاپی بزرگ است و فونت حروف بیش از حد کوچک، جوهر چاپی می‌تواند به‌هم‌ریخته و پخش‌شده باشد و در مقایسه با گوشی هوشمند، خواندن روزنامه می‌تواند از نظر آگاهی‌یافتن از نظرات دیگران، تجربه عذاب‌آوری باشد.

علاوه بر این، رسانه چاپی گستره محدودتری از ایده‌ها و نظرات در مقایسه با رسانه‌های آنلاین را در اختیار می‌گذارد. شما نمی‌توانید BuzzFeed یا Complex یا Slate را به‌صورت چاپی به‌دست آورید. در کالیفرنیا شما به نسخه چاپی واشنگتن پست دسترسی ندارید و گذشته از اینها، نسخه چاپی گران است. در خارج از نیویورک، برای دریافت نسخه چاپی نیویورک تایمز در منزل- پس از تخفیف‌های اولیه- باید ماهانه 81دلار بپردازید. رقم اشتراک به این ترتیب طی یک سال معادل قیمت بهترین گوشی‌آیفون شرکت اپل خواهد شد.

خب! حالا در قبال این هزینه چه چیزی دریافت می‌کنید؟ اخبار. اما ما به تجربه دریافته‌ایم بخش عمده محتوای آنلاین، خبر نیست و بیشتر موجی بی‌پایانی است از تفسیر خبر؛ تفسیری که بیشتر از آنکه درک ما را از جهان روشن کند، آن را مخدوش می‌سازد.

در جریان پیشنهاد توافق دمکرات‌ها برای پایان‌دادن به تعطیلی دولت در اواخر ژانویه بود که به این موضوع پی بردم. در صفحه اول 23 ژانویه نیویورک‌تایمز به صراحت چنین آمده بود: «تعطیلی پایان می‌یابد» و در حاشیه گزارش خبری، تحلیلی آمده بود که به شرح محاسبات سیاسی درباره این توافق می‌پرداخت.

بسیاری از نظرات مندرج در آن تحلیل را می‌شد در توئیتر و فیسبوک مشاهده کرد اما تفاوت کار در همین نحوه بیان کار بود. در محیط آنلاین، تفسیر خبر بیشتر از داده‌ها و واقعیات مربوط به آن بود. اگر شما موضوع تعطیلی دولت را در رسانه‌های اجتماعی پیگیری می‌کردید، احتمالا با بی‌شمار نظرات سیاستمداران و کارشناسان روبه‌رو می‌شدید، بدون آنکه جزئیات خبری مرتبط را پیش‌تر دیده باشید.

این رویه متداول و معمولی در محیط آنلاین است. در شبکه‌های اجتماعی، گزارش‌های خبری به شکل ساده‌شده و زودهضمی به‌دست شما می‌رسند. افراد فقط گزارش‌ها را به اشتراک نمی‌گذارند. آنان نظرات خود را همراه این مطالب پست می‌کنند و غالبا بخش‌های مهم یک گزارش را نقل و برجسته می‌کنند تا تأکیدی باشد از برداشت‌شان از آنچه رخ داده و به این شکل، مخاطب هیچگاه نیازی ندارد برای تأیید نظرات آنها، به مطالعه کل گزارش بپردازد.

ایرادی در دریافت انواع عمدتا مشابه‌نظرات شخصی نیست. خواندن یک مقاله می‌تواند تجربه‌ای انفرادی باشد. بارها این احساس را داشته‌ام که درباره نظرات و افکار فوج مخاطبان اخبار آنلاین در تاریکی و بی‌خبری به سر می‌برم. 

با این حال، اولویت تفسیر بر خود خبر در محیط‌های خبری آنلاین و رسانه‌های خبری کابلی، احساس عقب‌ماندن را [از دیگران] به همراه دارد و از این لحاظ خطرناک است. این احساس وفاداری به جمع و همرنگ‌شدن با جماعت است- اینکه دیگران چه نظری درباره خبر دارند، به‌جای آنکه ببینیم خود خبر چه می‌گوید- که ما را در برابر اطلاعات گمراه‌کننده آسیب‌پذیر می‌سازد.


بیش از حد عجله نکنید

اینک دیگر آشکار شده که اخبار فوری، دست‌کم از سال 2013دستخوش دگرگونی شده است؛ از زمانی که پس از انفجار بمب در ماراتن شهر باستن، به‌مدت یک هفته با انواع توطئه‌انگاری و نظرات توطئه‌آمیز مواجه شدیم. آن زمان استدلال کردم این تکنولوژی است که چنین دگرگونی و شکافی را به‌وجود آورده است.

آهنگ زندگی واقعی، کند است. حتی برای حرفه‌ای‌ها نیز پی‌بردن به اینکه چه اتفاقی افتاده است و اینکه چگونه باید وقایع را در چارچوب شرایط مورد بررسی قرار داد، زمان می‌برد. تکنولوژی، در مقابل، سریع است. گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی، داده‌ها و اطلاعات مربوط به اخبار را سریع‌تر از آن به ما می‌رسانند که امکان درک وقایع خبری را داشته باشیم و در نتیجه گمانه‌زنی و اطلاعات گمراه‌کننده به راحتی این خلأ و شکاف به‌وجودآمده را پر می‌کنند.

چنین وضعیتی بحث خبررسانی را بدتر نیز کرده است. درحالی‌که سازمان‌های خبری پای به جهان دیجیتال می‌گذارند- جهانی تحت سیطره اپلیکیشن‌ها و پلت‌فرم‌های اجتماعی- برای بیرون‌دادن هرچه سریع‌تر اخبار، تحت فشار قرار می‌گیرند. اینک، پس از وقوع حادثه‌ای، ما مخاطب هشدار اپلیکیشن‌های خبری قرار می‌گیریم، حتی پیش از آنکه اطلاعات و واقعیت‌های مربوط به اتفاق رخ داده، منتشر شود. بنابراین، در محیط آنلاین شما نه‌تنها می‌کوشید دریابید چه اتفاقی رخ داده است، بلکه تلاش می‌کنید درباره آن به گمانه‌زنی نیز بپردازید و از همه‌‌چیز سر درآورید. 

این همان شگفتی‌ای است که در برخورد با نسخه‌های چاپی رسانه‌ها با آن روبه‌رو می‌شوید. این درست است که از طریق روزنامه چاپی، یک روز دیرتر از اخبار آگاه می‌شوم، اما در حد فاصل همین یک روز، صدها حرفه‌ای باتجربه کار دشوار تحلیل را برای من انجام داده‌اند. در محیط آنلاین اما من، با تجربه ساده، بدون انسجام و کلیشه‌ای‌خواندن صرف اخبار بدون بارشناختی مرتبط با آنها مواجهم که نمی‌گذارد متوجه شوم آیا آنچه می‌خوانم حقیقت دارد یا یک دروغ فاحش است.

شگفتی دیگر رسانه‌های چاپی، احساس کندشدن گذر زمان است. یک جنبه عجیب و غیرعادی سال‌های گذشته این بوده که چگونه گردباد خبر‌سازی‌، درک آمریکایی‌ها را از زمان و آنچه در خاطر دارند به‌هم‌ریخته است. یک روزنامه چاپی با ارائه چکیده‌ای از اخبار، این احساس آشفتگی و سردرگمی مربوط به زمان و محتوای خاطرمان را کاهش می‌دهد. بله، به‌طور قطع اخبار زیادی وجود دارد که هر لحظه منتشر می‌شود، اما وقتی شما چکیده اخبار را یک‌بار در روز می‌خوانید، جهان به‌نظرتان کنترل‌شده و قابل فهم‌تر می‌رسد، در مقایسه با دنیای مبهم و از هم گسیخته اخبار آنلاین که در آن، عناوین خبری روی صفحه گوشی بعضا نادیده و ناخوانده، از کانون توجه ما دور می‌مانند. 

البته برای این کار لازم نیست حتما از روزنامه‌های چاپی بهره بگیرید. شما می‌توانید تشریفات و آداب خاص خودتان را برای جست‌وجوی محتوای اپلیکیشن‌های خبری به‌صورت یک‌بار در روز تعریف کنید و به آن پایبند باشید، یا خودتان را ملزم کنید خبرنامه‌های صبحگاهی Axios را بخوانید یا از پادکست‌های روزانه بهره بگیرید. نکته مهم در این زمینه، انتخاب رسانه‌ای است که به محتوای عمیق بیش از مطالب فوری و سریع اهمیت بدهد.

و مهم‌تر از همه آن که، شما می‌توانید notification خبری خودتان را خاموش کنید. این هشدارها فقط حواس شما را پرت می‌کنند و احساس دائمی پارانویایی از هم گسیخته و غیرمنسجم را درباره جهان اطراف در شما به‌وجود می‌آورند. این نوع خبررسانی همچنین غیرضروری است. اگر اتفاق واقعا بزرگی رخ دهد، شما به‌نحوی از آن باخبر می‌شوید.


از رسانه‌های اجتماعی بپرهیزید

این مهم‌ترین قاعده کار است. پس از خواندن روزنامه به‌مدت یک هفته، به این نتیجه رسیدم همانطور که روزنامه‌ها مهم‌اند، رسانه‌های اجتماعی بد و مزخرف محسوب می‌شوند. 
حضور در رسانه‌های اجتماعی تقریبا تمام مشکلاتی را که امروزه ما در درک اخبار با آنها مواجهیم بدتر می‌کنند. کارکرد ذاتی توئیتر و فیسبوک به‌گونه‌ای است که به سرعت بیشتر از عمق، به اخبار دست اول بیشتر از واقعیات و به تبلیغاتچی‌های کهنه‌کار بیشتر از تحلیلگران خیرخواه روزنامه‌ها، اهمیت و اولویت می‌دهند.
این درست برای داشتن رابطه‌ای بهتر با محیط خبری، اجباری به مراجعه به روزنامه‌های چاپی نیست اما به‌خاطر خدا هم که شده، لطفا به دریافت خبر فقط از طریق توئیتر و فیسبوک پایان دهید. در بلندمدت، به‌طور قطع احساس و شرایط بهتری خواهید یافت.

ترجمه: حمیدرضا خطیبی 



پی‌نوشت: 

1-  اتاق پژواک محفظه بسته آکوستیکی است که صدا را منعکس و تشدید می‌کند. در عرصه خبررسانه و مطالعات رسانه‌ای، اتاق پژواک استعاره‌ای است از موقعیتی که در آن، باورها و آرا و نظرات در نتیجه تبادل و تکرار در یک محیط بسته شدت می گیرند و تقویت می‌شوند و ابعادی فراتر از حد واقعیت می‌یابند. افراد با حضور در چنین محیط‌های آنلاینی، می‌توانند اطلاعات لازم را برای تایید دیدگاه‌های خود بیابند. این شرایط می‌تواند به تضادهای سیاسی و حتی افراطی‌گری دامن بزند. 

2-   آرمان‌شهر واژگونه یا ویران‌شهر، همچون نقطه مقابل خود یعنی آرمان‌شهر، جامعه‌ای خیالی است که در آن رذائل و مفاسد بر همه چیز سایه افکنده‌اند و زندگی در آن، مطلوب هیچ انسان سالمی نیست.

این خبر را به اشتراک بگذارید