میلاد وندائی- باستان شناس
خط، نمودی از مدنیت و تمدن هر سرزمین کهن است؛ عنصری که گاه تا زبان امروز ملل باقی مانده است و در بسیاری از جوامع کهن الگوهای متفاوتی را در طول تاریخ بهخود دیده است. هلال حاصلخیزی که از غرب سوریه تا فلات ایران را شامل میشود، یکی از کهنترین موقعیتهای جغرافیایی جهان بشریت است که نخستین خطوط را در هزاره چهارم قبل از میلاد بهخود دید؛ خطوطی که تقریبا تا 200سال پیش معانی آنها بر ما پوشیده بود و دانشی از کتیبهها و لوحههایی که از گذشتگان این منطقه بهدست میآمد، نداشتیم؛ تا اینکه شرقشناسان اروپایی همچو سر هنری راولینسون در سده 19 میلادی توانستند رمز این خطوط را برای ما بازگشایی کنند.
دانش ما در بخش زبانشناسی و شناسایی و خوانش خطوط باستان بیشتر مدیون اروپاییان است و نادر ایرانیان هستند که در این بخش و بهصورت بومی و باانگیزه دانش و خرد، پا در این تخصص گذاشتند و «عبدالمجید ارفعی» یکی از این نادر افراد روزگار است که تمام زندگی حرفهای خود را در این مسیر طی کرده است. او که مشهور به نخستین ایرانی و فارسیزبانی است که استوانه کوروش هخامنشی را از بابلی نو به فارسی ترجمه کرده است، آخرین فرد در میان نسل طلایی است که در دهههای 30تا 60در این تخصص رشد کردند. ارفعی، زاده بندرعباس است و همانند بسیاری از متخصصان این رشته با مطالعه کتابهای ابراهیم پورداوود فقید، به این رشته علاقهمند شد و آشناییاش با پرویز ناتلخانلری و حمایت استاد پورداوود منجر به مطالعه خط و زبان اکدی شد و سپس با تأیید اساتیدش راهی مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو شد که زمانی منبعی از اساتید و متخصصان خاورشناسی بهویژه ایرانشناسان مشهوری بود که شوربختانه دیگر امروز نیستند. ارفعی طی 8سال مطالعه و پژوهش با تخصص خط و زبان عیلامی و اکدی به ایران بازگشت و همراه خانلری تا پیش از انقلاب کارهای شاخصی برای ساماندهی منابع خط و زبان انجام داد و پس از انقلاب در موزه ملی ایران باستان کارهای متفاوتی انجام داده است. اما جدای از پژوهشها و کارهای علمی که ارفعی انجام داده است، باید به این نکته اشاره کنیم که او آخرین نفر از نسل خویش است که خوشبختانه در میان ما برقرار و سرپاست؛ نسلی که کارهای شگرفی برای جامعه باستانشناسی و خط و زبانهای باستان انجام دادهاند و شوربختانه با تیرگی روزگار هر روز یکی از این بزرگان از میان ما کاسته میشوند و ما را بیشتر در این فکر فرومیبرند که زین پس و در آینده چهکسی یا کسانی پرچمدار باستانشناسی و فرهنگ و زبان باستان ایران در داخل و خارج کشور خواهد شد؛ آن هم در بزنگاهی تاریخی که دیگر تمامی کرسیهای ایرانشناسی و شرقشناسی دنیا یک به یک در حال حذف شدن هستند و شوربختانه در داخل کشور نیز هر روز دانش و سواد علمی جایگاهش از روز قبل کمتر میشود. ارفعی در میان دانشجویان و دوستانش بسیار محبوب بود و هست، و خلق و خوی آرام و منش دوستداشتنی و افتادگی همیشگیاش، نمودی استادانه از نسلی است که اخلاق و شرافت کاری را پیش از هر چیزی سرلوحه کار خود داشتند. او رفاقت نزدیکی با شادروان ملک شهمیرزادی داشت که چندی پیش از میان ما رفت و در تمامی محافلی که این دو در کنار یکدیگر بودند و نگارنده در کنارشان بودم، خاطرات و تجربیاتشان از تمامی کلاسهای درس دانشگاهی آموزندهتر بود و هست. او گلنبشتههای باروی تختجمشید را با صبر و شکیبایی طی سالهای بسیار ترجمه کرد که میتوان آن را شاخصترین پژوهشش دانست و در سال1394 بهخاطر یک عمر کوشش فرهنگی جایزه «سرو ایرانی» را دریافت کرد.
آخرین بازمانده عیلامیان
در همینه زمینه :
یادداشت