ترامپ در مسیر شکست
راس دوتات_ستوننویس نیویورکتایمز
دونالد ترامپ همچنان میتواند برنده انتخابات باشد؛ البته به اعتقاد من شانس او 10تا 15درصد است. بنابراین اگر در این دوره هم او پیروز انتخابات شود، باید دلیل آن را در جای غیرعادی پیدا کرد؛ چرا که نامزد جمهوریخواهان این روزها، هر کاری که میکند بوی شکست میدهد. میتوان برای شروع، به بررسی رویکرد انتخاباتی ترامپ و تیمش پرداخت؛ البته اگر اصولا رویکردی در کارشان داشته باشند. در سال 2016 هم ستاد انتخاباتی ترامپ، آشفته بود و فاجعههای خودساخته، بارها روند فعالیت آن را مختل کرد، اما پیامهای ترامپ علیه هیلاری کلینتون، برای رایدهندگان آمریکایی ساده و مشخص بود و در طول زمان ثابت ماند. ترامپ بارها در سخنرانیها و مناظرههایش آنها را تکرار میکرد: «کلینتون حامی توافقهای تجاری بد است، او حامی جنگهای احمقانه است، او کشور را به منافع ویژه و دولتهای خارجی فروخته است. اگر به او رأی بدهید، کارخانههای بیشتری تعطیل خواهند شد، سربازان بیشتری جان خود را از دست خواهند داد، مهاجران غیرقانونی بیشتری وارد کشور خواهند شد و والاستریت و واشنگتن قدرت بیشتری بهدست خواهند آورد.» در سال 2016، کلینتون از سوی ترامپ به عنوان نماینده سیستم حاکم بر آمریکا معرفی میشد. او خود را نماینده آنهایی میدانست که خارج از قدرت هستند.
در سال2020 اما ستاد انتخاباتی ترامپ، 2روایت کاملا متفاوت را در پیش گرفته و به تناوب به یکی از آنها نزدیک شده است. یک روایت، بهدنبال زنده کردن پیام انتخابات پیشین است و میخواهد جو بایدن را تجسم یک حاکمیت شکستخورده نشان دهد؛ کسی که بلافاصله بعد از قدرت گرفتن، منافع آمریکا را به چین خواهد فروخت.
ترامپ و تیم او، در روایت دیگر طوری علیه بایدن موضع میگیرند که انگار حزب دمکرات، برنی سندرز (از حزب دمکرات که ایدههای چپگرایانه و سوسیالیستی دارد) را نامزد کرده است. در این روایت، بایدن بهعنوان کسی جا زده میشود که میخواهد به چپهای افراطی قدرت بدهد و آمریکا را تسلیم سوسیالیسم کند.
شاید آنها که دید سیاسی دارند بتوانند این دو روایت را به هم گره بزنند، اما برای مردم عادی نتیجه تاکید بر هر دوی این روایتها، چیزی جز سردرگمی نیست. در انتخابات سال 2016، این «استیو بنن» بود که ترامپ را در یک مسیر ثابت نگه میداشت و در نهایت باعث پیروزی او در انتخابات شد. بنن بعدا به عنوان استراتژیست ارشد، همراه ترامپ وارد کاخ سفید شد.
امسال اما ترامپ به گونهای رفتار میکند که انگار میخواهد رئیسجمهور توییتر شود. ترامپ مباحث را طوری پیش میکشد که بهسختی میتوان آن را از تبلیغات یک برنامه تلویزیونی تشخیص داد. او آنقدر بد عمل میکند که گاهی به نظر میرسد هدفش اصلا پیروزی مجدد در انتخابات نیست و به دنبال دست و پا کردن کاری برای بعد از ریاستجمهوریاش است؛ یعنی جایی در یکی از همان برنامههای تلویزیونی که زمانی به آنها اشتغال داشت.
آشفتگی در ارسال پیام، فقط سطح ماجراست. در بحث سیاستگذاریهاست که ترامپ بیش از همیشه مغشوش بوده است. رأیدهندگان در انتخابات پیش رو 2مسئله بسیار مهم دارند: همهگیری کرونا و اقتصاد. نتیجه نظرسنجیها در مورد مدیریت بحران کرونا توسط دولت ترامپ فاجعهبار است اما اعداد مربوط به مدیریت اقتصاد توسط او همچنان خوب است. با توجه به دغدغههای اصلی رأیدهندگان، یک استراتژی ساده و کارا میتوانست این باشد: پول بیشتری به اقتصاد تزریق کنید، ویروس کرونا را تا آنجا که میشود جدی بگیرید و به مردم وعده بدهید که ماسک زدن و دلارهای حمایتی پلی برای عبور از این سال فاجعهبار به زندگی عادی در سال2021 است. با این حال رویکرد ترامپ دقیقا برعکس بوده است. او مذاکرات برای بستههای حمایت مالی را ماهها نادیده گرفت. در مورد کرونا هم او نادیده گرفتن صورت مسئله را در پیش گرفت و امید زیادی به مصونیت گلهای داشت. این رویکرد، در اروپا هم تجربه شده، اما ملزوماتی دارد که نهتنها در اروپا، که مشخصا در آمریکا بهدرستی رعایت نشده است. نتیجه این شده که شرایط از انتهای تابستان در حال وخیمتر شدن است و انتظار میرود که میزان مرگومیر در میانه پاییز دوباره اوج بگیرد. این درست زمانی است که دوسوم آمریکاییهایی که گفتهاند نگران ویروس کرونا هستند، باید پای صندوقهای رأی بروند. اینجاست که تأکید زیاد ترامپ بر بازگشایی سریع ایالتهایی که محدویت اعمال کرده بودند، به ضرر او تمام میشود. ترامپ به تنهایی با رویکردهای متناقض و گمانهزنیهای نادرستش، همه فرصتهای طلایی را به دست خودش نابود کرده است. شاید او دوباره برنده انتخابات شود، اما تکتک تصمیمهایی که او اخیرا گرفته، در مسیر یک شکست سیاسی بوده است.