فرورتیش رضوانیه- روزنامه نگار
تا دو دهه قبل جامعه با معضلی به نام «مزاحم تلفنی» مواجه بود. این افراد بیمار دو گروه بودند. نخست کسانی که تماس میگرفتند و حرفهای بیربط میزدند و معمولا در جواب هم بد و بیراه میشنیدند. گروه دوم هم وقت و بیوقت تلفن خانهها را به صدا در میآوردند و به جای حرف زدن فوت میکردند. این روش مزاحمت هرچند اکنون منسوخ شده اما همچنان عدهای با مراکز امدادی تماس میگیرند و برای اپراتورها مزاحمت ایجاد میکنند. زمانی هم که مشترکان تلفن همراه توانستند پیامک ارسال کنند، نوع جدیدی از مزاحمتها ابداع شد. پیامهای کوتاه ناشناسی که روابط زوجین را برهم میزد و باعث بروز اختلافات خانوادگی میشد. پس از آن اتصال سیمکارتها به اینترنت هم مشکلات تازهای را به جامعه تحمیل کرد و فیسبوک، واتساپ، اینستاگرام و تلگرام هر کدام یکی پس از دیگری میلیونها شاکی خصوصی ساختند و بر حجم پروندههای انتظامی و قضایی افزودند. اما چرا این اتفاق رخ داد. نخست آنکه ما هیچوقت هنگام وارد کردن تکنولوژی، آموزش را در کنار آن قرار ندادهایم. وقتی اتومبیل به ایران آمد، نخستین قربانی تصادف رانندگی یک نابغه موسیقی بود. در واقع زنگ هشدار ضرورت بهروز کردن فرهنگی عمومی از همان روز به صدا در آمد، اما کسی به آن توجهی نداشت.
موتورسیکلت، موبایل و اینترنت هم بدون آموزش عمومی به جامعه عرضه شد و مردمی که نمیدانستند چطور باید از آن استفاده کنند، هر یک روشی متفاوت را در پیش گرفتند. هنوز بسیاری از کاربران اینترنت تصور میکنند از آنجایی که فضای مجازی با دنیای واقعی تفاوت دارد در آنجا میتوانند هر کاری دلشان بخواهد انجام دهند. به دیگران توهین میکنند، شایعه میسازند و حتی دست به تخلف و جرم میزنند. وقتی به آموزش عمومی توجه نشود، احترام به قانون و مقررات هم هرروز بیشتر از قبل رنگ میبازد، برای همین بسیاری از مردم عقده و خشم و ناراحتی خود را پشت فرمان اتومبیل و موتورسیکلت یا در شبکههای اجتماعی تخلیه میکنند، بدون آنکه به پیامدهای عمل خود اهمیت بدهند. برای همین است که آمار تصادفات هر روز بیشتر از قبل میشود و فضای مجازی هم آلودهتر و خطرناکتر بهنظر میرسد.
مزاحم تلفنی
در همینه زمینه :