بعد از پایان نخستین اردوی تیم ملی زیر نظر دراگان اسکوچیچ، موجی از تعریف و تمجیدها نسبت به عملکرد او بین بازیکنان تیم ملی بهوجود آمده است. همه دارند خوبیهای مربی کروات را میگویند؛ از مهدی طارمی تا امیر عابدزاده و دیگران. برای ما هم این مسئله بسیار دلگرمکننده است، چراکه در یک برهه واقعا حساس واقع شدهایم و برای نجات فوتبال ملی ایران لازم است با شکستدادن عراق و بحرین، از این سد بگذریم. با این همه اما، ستایشهای زودهنگام از اسکوچیچ، آدم را یاد همه تعریفهایی میاندازد که بازیکنان تیم ملی و کارشناسان در روزهای آغاز فعالیت مارک ویلموتس نثارش میکردند. هنوز آنقدر زمان نگذشته که نیاز به بازگویی باشد. میگفتند چقدر تیم ملی هجومی شده، چقدر خوب است که دیگر خبری از نامهای تکراری نیست، حضور چهرههای جدید را به فال نیک میگیریم و کلی داستان شبیه این. مثلا محمد انصاری حین برگزاری نخستین اردوی دوران ویلموتس گفته بود: «اتفاق خوبی است که همه بازیکنان لیگ میتوانند فرصت حضور در لیست تیمملی را داشته باشند. در همین اردو 2 آقای گل لیگ یک و بازیکنان موفق لیگ برتر هستند که بهنظرم دیدگاه خیلی خوبی است که برای تیم ملی درنظر گرفته شده است.» با این حال دیدید که آخرش چه شد. بنابراین فعلا از تعریفهایتان ذوقزده نمیشویم و ترجیح میدهیم کمی بیشتر منتظر بمانیم. گرچه واقعا از راه دور هم مشخص است اسکوچیچ عطش کار کردن دارد، برخلاف ویلموتس که اساسا برای تیغیدن و پیچاندن آمده بود.
فقط شبیه ویلموتس نشود!
ستایشهای جمعی از اسکوچیچ دلگرمکننده است، اما...
در همینه زمینه :