• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 24 مهر 1399
کد مطلب : 113234
+
-

علی دهباشی از آشنایی و همنشینی با استاد شفیعی‌کدکنی می‌گوید

او ستاره آسمان شعر است

او ستاره آسمان شعر است

مهرداد رسولی

 علی دهباشی، سردبیر مجله فرهنگی و هنری بخارا یکی از کسانی است که به واسطه رفاقت و همنشینی نسبتا طولانی با استاد شفیعی‌کدکنی شناخت عمیق و کاملی از او دارد و بهتر از هر کسی می‌تواند درباره آثار یکی از بهترین ادبای معاصر سخن بگوید. او می‌گوید کتاب‌های متعددی درباره آثار شفیعی‌کدکنی منتشر شده که همه آنها خواندنی است اما برای آشناشدن نسل جدید با شاعر و ادیبی که در کشورهای فارسی زبان طرفداران بی‌شماری دارد و در کشور خویش تا حدودی گمنام مانده، باید کرسی شفیعی‌کدکنی‌شناسی در دانشگاه‌ها ایجاد شود.  گفت‌وگوی ما با علی دهباشی از پرس‌وجو درباره رفاقت و همنشینی‌اش با استاد شفیعی‌کدکنی شروع شد و تا مقایسه سلوک و آثار او با دیگر ادبای معاصر ادامه یافت.


 

  استاد شفیعی‌کدکنی معمولا در نشست‌هایی که شما برگزار می‌کنید حضور دارد. دوستی و همنشینی شما با ایشان از کی و کجا شکل گرفت؟
من هم مثل بسیاری از ایرانیان خواننده آثار استاد شفیعی‌کدکنی بودم و همیشه شوق دیدار ایشان را داشتم تا حدود 30سال قبل که مجله کلک را منتشر کردم. قبلش هم ایشان را گاهی در کتابفروشی‌های مختلف تهران به‌خصوص در انتشارات توس در خیابان دانشگاه می‌دیدم. یادم است که آقای باقرزاده، مدیر انتشارات توس چند کتاب شامل مجموعه اشعار استاد را برای نخستین‌بار چاپ کرد. دیدارهای گاه و بی‌گاه من با استاد در حد سلام و علیک بود اما بعدها فرصت‌هایی پیش آمد که دیدارهای بیشتری داشته باشم و از سفره علم، دانش، فضل و دانایی ایشان بهره‌مند شوم. در سال‌های اخیر استاد به من لطف داشته و در بسیاری از شب‌های بخارا مثل شب دکتر معین، شب سایه، شب استاد فخرالدینی، شب دکتر محمدجعفر محجوب و... به‌عنوان سخنران حضور پیدا کرده است. ایشان با اینکه معمولا کمتر در محافل عمومی ظاهر می‌شدند به شب‌های بخارا می‌آمدند و یکی از مشوقان اصلی ما در کاری بود که تازه شروع کرده بودیم.
  پس بخارا باعث شکل‌گیری دوستی و همنشینی شما با استاد شفیعی‌کدکنی شد؟
بله، بخارا دوستی بین ما دو نفر را عمیق کرد و سال‌هاست که به این دوستی و همنشینی می‌بالم.
  اولین خاطره‌ای که از ایشان در ذهن شما شکل گرفت به چه زمانی مربوط می‌شود؟
اولین خاطره به سال‌های قبل از انقلاب و زمانی که دانش‌آموز کلاس اول دبیرستان بودم مربوط می‌شود و در انتشارات نیل در چهارراه مخبرالدوله شکل گرفت. یک‌بار برای خرید کتاب «ژان کریستف» اثر رومن رولان با ترجمه استاد به‌آذین به انتشارات نیل رفته بودم و چند نفر از بزرگان آنجا حضور داشتند که بعدها آنها را شناختم. در همان محفل از صحبت کردن یک نفر خیلی لذت می‌بردم و آن یک نفر مرحوم حسین خدیوجم بود. استاد شفیعی‌کدکنی را همانجا شناختم چون دایی من کتابخانه مفصلی داشت و از روی علاقه، عکسی از ایشان در کتابخانه‌اش گذاشته بود. از شدت خجالت سلام و عرض ادب مختصری کردم اما خاطره نخستین ملاقات مفصل با استاد در ذهنم ماندگارشد.
  شما به واسطه انتشار مجله ادبی بخارا با بسیاری از اهالی فرهنگ دوستی دیرینه‌ای دارید اما دوستی با استاد شفیعی‌کدکنی عمیق‌تر است. چه چیزی باعث شده تا استاد شفیعی‌کدکنی را بیش از سایر ادبا دوست داشته باشید؟
نمی‌توانم بگویم دوستی و پیوند عاطفی‌ام با ایشان بیش از سایر ادباست، همچنان‌که برای استادهای دیگر هم‌دوره ایشان مثل دکتر زرین‌کوب و دکتر غلامحسین یوسفی، احترام خاصی قائلم. دکتر شفیعی‌کدکنی از بسیاری جهات استثنا بوده و هست. اگر بخواهیم در آسمان ادبیات و زبان فارسی و در حوزه تمدن فرهنگ ایرانی و زبان فارسی یک نفر را برگزینیم آن یک نفر استاد شفیعی‌کدکنی است که همچون ستاره‌ای در آسمان فرهنگ و ادبیات فارسی می‌درخشد. ایشان در زمینه پژوهش‌ها و تحقیقات ادبی، تصحیح متون، شعر و نقد شعر نفر اول است و نفر بعدی با ایشان فاصله زیادی دارد. دلیلش هم کارنامه و رزومه‌ای است که از ایشان سراغ داریم. استاد شفیعی‌کدکنی را یک استثنا می‌دانم چون مثلا استاد سایه را هم می‌توان یکی دیگر از مهم‌ترین شاعران فارسی‌زبان معاصر دانست که دیوان حافظ را تصحیح کرده است اما در کارنامه شفیعی‌کدکنی بیش از 10 کتاب درجه یک فارسی که آخرین آنها «تذکره الاولیا»ست را مشاهده می‌کنیم که تصحیح متدیک و عالمانه‌ای دارد و به‌حدی دقیق تصحیح شده که تا 100سال دیگر نیازی نیست روی این کتاب کار شود. کمتر محقق و پژوهشگر معاصری را می‌توان سراغ داشت که تا این حد عمیق و دقیق روی تصحیح یک متن تحقیق و پژوهش کرده باشد. ایشان در حوزه تحقیقات ادبی هم کتاب‌های متعددی با موضوع نقد ادبی نوشته‌اند که شامل نقد ادبیات کلاسیک و ادبیات معاصر می‌شود. ما بزرگانی داریم که بیشتر آنها در یک رشته یا شاخه خاص مثل ترجمه یا تاریخ ادبیات قبل و بعد از اسلام کار کرده‌اند و در کار خودشان هم درجه یک محسوب می‌شوند اما هیچ کدام مثل شفیعی‌کدکنی جامع الاطراف نیستند.
  استاد شفیعی‌کدکنی در کنار تحقیق و پژوهش از تربیت شاگرد هم غافل نبوده و در قامت مدرس دانشگاه، شاگردان بسیاری تربیت کرده است. ایشان در برخورد با شاگردان و اساسا در زمینه شاگردپروری چه خصوصیاتی دارند؟
کلاس‌های درس استاد شفیعی‌کدکنی زبانزد خاص و عام است. تا قبل از شیوع کرونا، خیلی‌ها از شهرستان‌های دور و نزدیک به تهران می‌آمدند تا سه‌شنبه‌ها به کلاس‌های ایشان در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برسند. دانشجویان بسیاری از دانشکده‌های دیگر مثل دانشکده فیزیک و شیمی به کلاس‌های استاد می‌آیند و معمولا جای سوزن انداختن نیست. کلاس‌های استاد شفیعی‌کدکنی گرم و غنی و عمیق است و دوستداران فرهنگ و ادب که تشنه یادگیری هستند را سر ذوق می‌آورد.
  با توجه به شناخت عمیقی که از استاد شفیعی‌کدکنی دارید، فکر می‌کنید ایشان آخرین بازمانده نسل طلایی محققان و پژوهشگران بزرگ ادبی است؟
نمی توانیم بگویم آخرین بازمانده چون هنوز حیات ادبی بسیاری از استادهای ما مثل دکتر حسن انوری، مولف «فرهنگ سخن» و چند نفر از ادبای دیگر به پایان نرسیده اما استاد شفیعی‌کدکنی را می‌توان سرآمد نسلی دانست که بدیع الزمان فروزانفر، دکتر معین و ملک‌الشعرای بهار را داشت.
  حدود 20کتاب شعر از استاد شفیعی‌کدکنی منتشر شده و برخی اشعار ایشان بین عموم محبوبیت فراوانی دارند. شما با کدامیک از اشعار ایشان ارتباط برقرار کرده‌اید؟
بسیاری از سروده‌های استاد، این روزها جزو امثال السائره است. یعنی مردم شعرهایی را بر حسب عادت می‌خوانند اما نمی‌دانند که این اشعار به ایشان تعلق دارد. مثل شعر معروف «به کجا چنین شتابان». قطعاتی از این دست‌کم نیست و استاد به واسطه تسلطی که به موسیقی و وزن شعر فارسی دارد آنها را سروده و در اختیار خواننده‌های بزرگ قرار داده است. بیش از 30شعر ایشان توسط خواننده‌های درجه یکی مثل استاد شجریان و شهرام ناظری خوانده شده و جز استاد سایه، کمتر شاعری را می‌توان با این ویژگی‌های منحصر به فرد سراغ داشت. تسلط استاد شفیعی‌کدکنی بر شعر معاصر و کلاسیک بی‌نظیر است و ما از این سروده‌های زیبا و دلپذیر که وجه انسانی دارند و پیام‌آور دوستی و مهربانی و صلح و همبستگی و علیه نفرت و نفاق هستند بهره‌مند می‌شویم.
  فردی مثل استاد شفیعی‌کدکنی را چطور می‌توان به نسل جدید که چندان هم با شعر و ادبیات فارسی قرابتی ندارد معرفی کرد؟
استاد ارتباط خوبی با جوان‌ها دارد و از این حیث هم یک استثناست؛ چرا که استادهای بزرگ کمتر با نسل جدید ارتباط برقرار می‌کنند. خوشبختانه استاد شفیعی‌کدکنی با جوان‌ها بده‌بستان فرهنگی و ادبی دارد اما این کافی نیست. بدیهی است که باید در دانشگاه‌ها کرسی شفیعی‌کدکنی‌شناسی برقرار شود و در این کرسی وجوه گوناگون ایشان مثل شعر کلاسیک، شعر معاصر، نقد ادبی و سایر تخصص‌های ایشان بررسی و حتی تدریس شود و پایان‌نامه‌هایی با همین موضوع تهیه شود. تا امروز بیش از 30جلد کتاب درباره او و صدها رساله دانشگاهی درباره آثار ایشان نوشته شده، اما کم است.
  استاد شفیعی‌کدکنی بعضا نگاه چالش برانگیز و منتقدانه‌ای به آثار برخی بزرگان شعر و ادبیات فارسی مثل شاملو و نیما دارد. با نظریات ادبی ایشان که گاهی اوقات خیلی پر سر و صدا می‌شود موافقید؟
به‌نظرم نظریات ادبی ایشان بد خوانده شده و استنباط درستی از نقدهای ادبی استاد نمی‌شود. شفیعی‌کدکنی ممکن است منتقد بسیاری از جریان‌های ادبی باشد و در بسیاری از موارد به‌خصوص در مورد کسانی که شعر فارسی را خراب می‌کنند و به تعبیر ایشان به سی‌سی‌یو مطبوعات وصل شده‌اند، نظرات تندی هم داشته باشد و برای نقدهایی از این دست معیار دارد. در مورد نقدهای ادبی استاد از شاملو و نیما هم باید بگویم که شفیعی‌کدکنی ستایشگر شاملو بوده و در عین حال منتقدش هم بوده است. این برداشت که استاد شفیعی‌کدکنی در برابر شاملو جبهه گرفته حاصل بدخوانی و استنباط نادرست از نقدهای موشکافانه و منصفانه ایشان است. به واسطه دوستی عمیقی که با استاد شفیعی‌کدکنی دارم می‌دانم که ایشان در کار نقد بسیار احتیاط می‌کند و به‌رغم اینکه در بسیاری از موارد تند و صریح و قاطع می‌نویسد اما در عین حال از پوسته احتیاط خارج نمی‌شود. ملاک درباره قضاوت نقدهای ادبی استاد شفیعی‌کدکنی مقاله‌ها و متن‌های مکتوبی است که از ایشان به‌جا مانده و بقیه اظهارنظرهای شفاهی و سطحی محلی از اعراب ندارد.
  اگر این امکان وجود داشته باشد که به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بروید و سر کلاس استاد شفیعی‌کدکنی بنشینید، کدام درس را انتخاب می‌کنید؟
اگر چنین امکانی داشته باشم بدون تردید درس عطار نیشابوری را انتخاب می‌کنم. دوست دارم 5سال یا حتی 10سال سر کلاس ایشان بنشینم و درس عطار نیشابوری را بخوانم. عطار یکی از بزرگ‌ترین قله‌های ادبیات فارسی است که ناشناخته مانده و من برای آشنایی با سلوک ایشان احساس نیاز می‌کنم. استاد شفیعی‌کدکنی همه آثار عطار نیشابوری را تصحیح کرده و فقط دیوان عطار مانده که آن را هم به‌زودی تمام خواهد کرد.
  فرصت همسفر شدن با استاد شفیعی‌کدکنی برایتان پیش آمده؟
به اتفاق ایرج افشار و دکتر شفیعی‌کدکنی سفرهای گاه و بی‌گاهی مثل سفر به کوشکک داشته‌ایم اما این سفرها به قصد سیاحت نبوده است.
  دوست دارید با استاد به کدام شهر ایران سفر کنید و به مزار کدام شاعر ایرانی بروید؟
مردم سمرقند و بخارا و پنجکنت سال‌هاست که شوق دیدار با شفیعی‌کدکنی را دارند؛ همینطور در هرات و کابل و خجند منتظر او هستند. آرزویم این است که در سفر به بخارا و سمرقند و مرو و خجند و کابل و هرات همسفر ایشان باشم. دوست دارم با ایشان به مزار رودکی بزرگ در پنجکنت یا مزار سنایی غزنوی در غزنی برویم.

شهرام ناظری، همایون شجریان، سالار عقیلی
همه آرزویم اما...

شعر«سفر به‌خیر»
  خواننده: شهرام ناظری
  نام آلبوم: چشم به راه
  ناشر: خانه هنر
به کجا چنین شتابان؟/ گون از نسیم پرسید/ دل من گرفته زینجا/ هوس سفر نداری/ ز غبار این بیابان؟/ همه آرزویم اما/ چه کنم که بسته پایم/ به کجا چنین شتابان؟/ به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم/سفرت به‌خیر! اما، تو و دوستی خدا را/ چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی/ به شکوفه‌ها به باران/ برسان سلام ما را

شعر «در حصار شب»
  خواننده: همایون شجریان
  نام آلبوم: نه فرشته‌ام نه شیطان
  ناشر: ایران گام
نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن/ در این حصار جادویی روزگار بشکن/ تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه/ لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن/ چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون/ به جنون صلابت صخره کوهسار بشکن/ سر آن ندار که امشب که برآید آفتابی/ تو خود آفتاب باش و طلسم کار بشکن/ بسرای تا که هستی که سرودن است بودن/ به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن/ شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه/ تو به آذرخشی این سایه دیو سار بشکن

شعر «تا دریای تو»
  خواننده: سالار عقیلی
  نام آلبوم: زمزمه‌ها
  ناشر: نغمه حصار
نای عشقم تشنه لب‌های تو/ خامشم دور از تو و آوای تو/ همچو باران از نشیب دره‌ها/ می‌گریزم خسته در صحرای تو/ موجکی خردم به امیدی بزرگ/ می‌روم تا ساحل دریای تو/ هو کشان همچو گوزن گوهسار/ میدوم هر سو ره پیمای تو/ مست همچو بره‌ها و گله‌ها/ می‌پرم با نغمه هی‌های تو/ مستم از یک لحظه دیدارت هنوز/ وه چه مستی‌هاست در صهبای تو

محمدرضا شجریان، علیرضا قربانی، سینا سرلک
ای مهربان‌تر از برگ...


شعر «بوسه‌های باران»
  خواننده: محمدرضا شجریان
  نام آلبوم: فریاد
  ناشر: شرکت دل آواز
ای مهربان‌تر از برگ در بوسه‌های باران/ بیداری ستاره در چشم جویباران/ آینه نگاهت پیوند صبح و ساحل/ لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران/ بازآ که در هوایت خاموشی جنونم/ فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران/‌ ای جویبار جاری زین سایه برگ مگریز/ کین گونه فرصت از کف دادند بی‌شماران

شعر«آه شبانه»
  خواننده: علیرضا قربانی
  نام آلبوم: سودایی
  ناشر: اکورد کراسس(فرانسه)
دست به‌دست مدعی شانه به شانه می‌روی/ آه که با رقیب من جانب خانه می‌روی/ بی‌خبر از کنار من‌ای نفس سپیده دم/ گرم‌تر از شراره آه شبانه می‌روی/ من به زبان اشک خود می‌دهمت سلام و تو/ بر سر آتش دلم همچو زبانه می‌روی/ در نگه نیاز من موج امیدها تویی/ وه که چه مست و بی‌خبر سوی کرانه می‌روی/ گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد/ تا به مراد مدعی همچو زبانه می‌روی/ حال که داستان من، بهر تو شد فسانه‌ای/ باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می‌روی

شعر «جرس»
  خواننده: سینا سرلک
  نام آلبوم: جرس
  ناشر: آوای سوته‌دلان
بگو به باران ببارد امشب/ بشوید از رخ غبار این کوچه باغ‌ها را/ که در زلالش سحر بجوید/ ز بی‌کران‌ها حضور ما را/ به جست و جوی کرانه‌هایی/ که راه برگشت از آن ندانیم/ من و تو بیدار و محو دیدار/ سبک‌تر از ماهتاب و از خواب/ درین خموشی و پرده‌پوشی/ به گوش آفاق می‌رساند/ طنین شوق و سرود ما را/ نوشته بر خاک و خار و خارا/ چه زاد راهی به از رهایی

محمد معتمدی، میلاد درخشانی، خشایار اعتمادی
بخوان به نام گل سرخ


شعر«تسبیح»
  خواننده: محمد معتمدی
  نام آلبوم: عبور
  ناشر: آوای آبی رود
می‌چرخد این تسبیح و دستی هیچ پیدا نیست/ پشت سر هم دانه‌ها ریز می‌آیند/ یک دانه روشن دیگری تاریک/ ریز و درشت دانه‌ها در رشته‌ای باریک/ نه می‌توانی رشته را دیدن/ نه دست را در کار گردیدن/ می‌چرخد این تسبیح و عمر ما/ پایان پذیرد عاقبت اما/ اما رها کن جای اما نیست/ می‌چرخد این تسبیح و دستی هیچ پیدا نیست

شعر«دیباچه»
  خواننده: خشایار اعتمادی
  نام آلبوم: دلشوره
  ناشر: پیغام سحر
بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب/ که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند/ بخوان دوباره بخوان تا کبوترهای سپید/ به آشیانه خونین دوباره برگردند/ بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت/ که موج و اوج طنینش ز دشت‌ها گذرد/ پیام روشن باران ز بام نیلی شب/ که رهگذر نسیمش به هر کرانه برد/ ز خشکسالی چه ترسیم که سد بسی بستند/ و در برابر آب که در برابر کوه/ و در برابر آواز و در برابر شور/ تو خاموشی که بخواند؟ تو می‌روی که بماند؟/ که بر نهالک بی‌برگ ما ترانه بخواند؟

شعر«تو مرو»
  خواننده: میلاد درخشانی
  نام آلبوم: اشارات نظر
  ناشر: آوای سوته‌دلان
از کنار من افسرده تنها تو مرو/ دیگران گر همه رفتند خدا را تو مرو/ اشک اگر می‌چکد از دیده تو در دیده بمان/ موج اگر می‌رود‌ ای گوهر دریا تو مرو/‌ ای نسیم از بر این شمع مکش دامن ناز/ قصه‌ها مانده من سوخته را با تو مرو/‌ ای قرار دل طوفانی بی‌ساحل من/ بهر آرامش این خاطر شیدا تو مرو/ سایه بخت منی از سر من پای مکش/ به تو شاد است دل خسته، خدا را تو مرو


 

این خبر را به اشتراک بگذارید