آستانه تحمل
سعید مروتی- منتقد فیلم و روزنامهنگار
متأسفانه پیشبینیهایی که در مورد شیوع گستردهتر کرونا با شروع پاییز به عمل آمده بود، به حقیقت پیوست. در این فاجعهای که رخ داده و سیر تصاعدی مبتلایان و فوتیها، متهم آنقدر زیاد است که نمیدانی انگشت اتهام را به سوی کدامشان بگیری. رهاکردن امور به حال خود و بیتفاوتی عمومی را نسبت به آنچه شاهدش هستیم، مقایسه کنید با ماههای اول شیوع کرونا؛ زمانی که میزان رعایت بسیار بیشتر از امروز بود و انگار هرچه تلفات بالا رفته هم ترس مردم ریخته و هم اعمال مدیریت و اراده و تصمیم مسئولان متزلزل شده. میگویند همه خسته شدهاند و افکار عمومی حساسیتشان به خبرهای تلخ و ترسناک کرونا کمرنگ شده. حالا چند روزی است محدودیتهای تازهای درنظر گرفته شده که براساس آنچه در کوچه و خیابان مشهود است، هنوز با اجراییشدنشان فاصله بسیار داریم. واقعیت این است که ما در یک وضعیت رهاشدگی بهسر میبریم. از شعارها و توصیههایی که در رسانهها منتشر میشود اگر بگذریم، در مقام عمل، این رهاشدگی را میتوانیم در همه ابعاد و با تمام وجودمان درک کنیم.
ظاهرا آنها که باید بدانند نمیدانند یا فراموش کردهاند یا برایشان مهم نیست که ما تهمتن و رویینتن و رستمدستان نیستیم. بهنظر میرسد روی آستانه تحمل ما زیادی حساب باز کردهاند. از طرفی کرونا فاجعه میآفریند و از طرف دیگر بحران اقتصادی روزبهروز و ساعت به ساعت شدیدتر میشود. این را که با این دستفرمان تا کی و تا کجا میشود پیش رفت، کسی نمیداند. روزگاری اگر حرفی میزدی، به سیاهنمایی متهم میشدی ولی الان خود دستاندرکاران در صف اول انتقاد ایستادهاند. بازار اتهامزنی داغ است و هر گروه و جناح و سازمانی مشکلات را گردن طیف مقابل میاندازد. فرقی هم نمیکند که موضوع چه باشد؛ از شیوع کرونا تا بالارفتن قیمت سکه و ارز و افزایش تورم گرفته تا پرداختنشدن طلب برانکو و شفر، همیشه مقصر دیگری است. برای پدری که نمیداند چطور و چگونه جواب نیازهای اولیه و بدیهی همسر و فرزندانش را بدهد، برای جوانی که شغل و درآمد و آینده ندارد و هواداری که این پرسپولیس و استقلال تنها دلخوشیاش است، این فرافکنیها چه دردی را درمان میکند؟ توجیه کارهای نکرده، راههای نرفته و اقدامات انجامنشده و پشت گوش انداختهشده تا کی قرار است ادامه داشته باشد؟ فقط باید ناشنوا باشی یا خودت را به نشنیدن بزنی که رنج و سختی مردم را نشنوی؛ مردمی که اتفاقا تا دلتان بخواهد مسئول و متولی به نمایندگیشان در حال درفشانی هستند. همه هم در ظاهر از درد مردم میگویند و نمیخواهند بپذیرند که دوره گفتاردرمانی تمام شده.
ما متأسفانه ترمیناتور نیستیم، کاش بودیم. برای دوامآوردن به نیرویی فرابشری نیاز داریم؛ به معجونی که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود.