![همیشه محمود](/img/newspaper_pages/1399/07-%20mehr/16/GARN/04-01.jpg)
همیشه محمود
تمایز کار محمود در بیتمایزی بود
![همیشه محمود](/img/newspaper_pages/1399/07-%20mehr/16/GARN/04-01.jpg)
علیاکبر شیروانی
اگر به استعاره زبان را تشبیه به آشپزی کنیم، سال 1338و با «مول» متبحرترین آشپز رمان ایرانی، کارش را شروع کرد: احمد محمود. محمود اندازهها را میشناخت و میدانست از هر ویژگی زبان چه اندازه استفاده کند و حد و حدود زبان کجاست.
نویسندههای دیگر، تا آن زمان، ویژگی خاصی را برجسته و بر آن تأکید میکردند و تمایز آثارشان را بر همان ویژگی بنا مینهادند؛ محمود اینگونه نبود. تمایز کار محمود در بیتمایزی بود. نثرش ساده، رها و آزاد است و زمان و مکان، احساس و منطق داستان، روایت و راوی زبانش را میسازد. بهره بیمحابا از واژههای بومی در کارهای محمود یک تفنن زبانی نیست؛ اقتضایی است از بافت داستان و در برخی از کارهای دیگرش نشان میدهد حتی زبان محلی، تمایز کارش نیست. بیآنکه آشکارا در آثارش به این نکته پافشاری کند، مکانمندی و تجسم را مهمترین ویژگی کارهای او میتوان برشمرد. محمود قصهگو بود و ذاتاً قصهگو بود و زبانش، زبان قصه بود و سرآمد زبان قصه بود و ماند.
«دوباره ضربان قلبش تند شد و باز هم تندتر شد و درست در این موقع دید که نفهمید چه شد... که هشت سال زندگی مشترک را فراموش کرد که مرتعش شد و دیوانه شد و از جا در رفت و از عقب، همینطور که دوست دیرینش از ته دل میخندید با سنگ به پشت سرش زد و او تعادل خود را از دست داد و به زمین افتاد. به رویش پرید و گلویش را فشرد و چیزی را که میخواست بگوید ناتمام ماند زیرا با همان سنگ، محکم بهصورتش زد. دندانهایش خرد شد، دماغش شکست، کمی دستوپا زد و بعد چشمهایش مثل چشم گوسفند مذبوحی کدر و بیحرکت ایستاد. به سرعت دوید و دوید و از آنجا دور شد ولی هنوز جمله ناتمام دوستش توی گوشاش مثل زنگ صدا میکرد: شریف چرا منو میکشی؟ چرا؟».