میزبانی کارگران قلابی از ملکه و شوهرش
مصائب لرد هیوم ، وزیر خارجه انگلستان در تهران و اصفهان
در روزهای پایانی سال 1339، ملکه الیزابت و شوهرش پرنس فیلیپ به تهران سفر کردند. این سفر در پاسخ به سفر سال پیش شاه و همسر تازهاش فرح پهلوی به لندن بود؛ سفری که 10روز طول کشید و محافل و مطبوعات ایران را تحتتأثیر قرار داد. عبدالرضا هوشنگمهدوی، دیپلمات، نویسنده و مترجم برجسته ایرانی که تالیفات بسیار زیادی در حوزه تاریخ و سیاست در ایران دارد در خاطرات خود بخشی از این سفر را روایتگری کرده است. او در این دوره، عضوی جوان و ساده از کادرهای وزارت خارجه ایران بود که بهعنوان مسئول تشریفات همراه گروهی از خبرنگاران و فیلمبرداران انگلیسی برای پوشش این سفر آمده بودند. او میگوید: «روز ششم اسفند مراسم استقبال رسمی در فرودگاه مهرآباد به عمل آمد و پس از آنکه مهمانان سوار اتومبیلهای تشریفاتی شدند و به سوی تهران عزیمت کردند، مرد کوچکاندامی هاج و واج مانده بود و نمیدانست چه کار باید بکند. وقتی یکی از کارمندان تشریفات هویتش را پرسید، مرد پاسخ داد: من لرد هیوم، وزیر خارجه انگلستان هستم. فردای آن روز، طبق برنامه قرار بود ملکه انگلیس و شوهرش از کوی کارگری نهم آبان بازدید به عمل آورند. نگارنده قبلا خبرنگار موویتون را به محل برد و شاهد عینی صحنه مصنوعی و خندهآوری گردید. یک مرد تنومد سیبیلو با کت و شلوار سرمهای و کروات و یک زن سرخاب و سفیداب مالیده که همدیگر را آقای فلان و خانم بهمان خطاب میکردند و داد میزد که عضو ساواک هستند، نقش کارگر و همسرش را ایفا میکردند. آپارتمان با قالیهای گرانبها مفروش بود. روی میز یک سبد گل زیبا نهاده بودند و در کنار اتاق یک سماور بزرگ ورشو غلغل میکرد. در گوشهای یک دستگاه تلویزیون بهنظر میرسید. روی هم این آپارتمان کارگری از بسیاری جهات از خانههای بسیاری از کارمندان دولت و طبقه متوسط مجللتر بود. هنگامی که ملکه الیزابت و پرنس فیلیپ داخل آپارتمان شدند، از مشاهده این صحنه شگفتزده شدند. ملکه پرسید آیا همه کارگران ایرانی در خانههایشان تلویزیون دارند؟ بدیهی است که پاسخ مهمانداران مثبت بود، ولی آثار ناباوری در چهره ملکه و همسرش دیده میشد. در اصفهان قرار بود ملکه انگلیس و شاه پس از بازدید ابنیه تاریخی، ناهار را در عمارت چهلستون صرف کنند. بدین مناسبت قبلا توالتفرنگی پاکیزهای در گوشه باغ احداث کرده بودند و کلید آن را به باغبان تحویل و دستور داده بودند فقط آن را در اختیار ملکه انگلیس و شوهرش قرار دهد. پس از صرف ناهار، هنگامی که لرد هیوم بدبخت نیاز به قضای حاجت پیدا کرد، باغبان به هیچ وجه حاضر نبود کلید را به او بدهد و وزیر خارجه انگلیس تندتند در باغ راه میرفت و زیر لب دشنام میداد تا اینکه پس از مدتی یکی از کارمندان تشریفات سررسید و لرد هیوم را از تنگنا نجات داد».