
غروب قمر
قمرالملوک وزیری در فقر درگذشت

احسان بهرام غفاری
«دیشب قمر مرد. آن بلبل سرگشته سحرآفرین از قلمرو عالم شیدایی ربوده شد.»
اینها جملات رادیو بود که خبر از مرگ قمرالملوک وزیری میداد. جنازه او را صبح جمعه به امامزاده قاسم فرستادند تا روز شنبه تشییع او صورت گیرد. اگرچه رادیو از مردم و هنرمندان خواست که شرکت کنند اما جز مرتضی نیداوود، حسین تهرانی، بدیعزاده و ذبیحی و تعدادی از مردم که تعدادشان جمعا به 20نفر هم نمیرسید، هیچکس نیامد و غریبانه او را در ظهیرالدوله دفن کردند. کیهان نوشت: «از اینهمه خواننده و نوازنده و هنردوست، حتی یک نفر به خود زحمت نداد که قدمرنجه کند و نیمساعت سر جنازه یا مزار قمر بیاید. پس دوستی ما دروغ است و این حرفهایی که راجع به تشویق هنر و هنرمندان میزنیم، خود آنها را باور نداریم».
قمر تمام زندگیاش را وقف مردم کرد و هرچه درآمد داشت به نیازمندان میداد. اواخر، تنها در یک رستوران، برای ساعت 11شب به بعد به او صحنه داده بودند؛ زمانیکه تعدادی مست و لایعقل بهدنبال خوشگذرانی بودند و چون اجرای قمر، اعتراضشان را در پی داشت، او را جواب کردند. قمر تا آخرین روزهای عمرش در بستر فقر و بیماری ماند. جعفر شهری مینویسد: «دچار بیهودگی و از همه بدتر، فقر شدید بود. سپاسنامه هنری او در یک تخته قالی نخنما، یک آینه غبارگرفته و بستر محقری در وسط اتاق که خود در میان آن دراز کشیده بود، تمام زندگی او بود».