در خانه بمانید و با دیدن فیلم و خواندن گزارشهای این صفحه گشتی در موزه دکتر سندوزی بزنید
یادگاریهای یک پزشک هنرمند
الناز عباسیان
در موزهگردیهای این هفته میخواهیم سری به مطب-موزه دکتر سندوزی بزنیم. این موزه متعلق به دکتر امیراسماعیل سندوزی، دندانپزشک، مجسمهساز و از بنیانگذاران دانشکده دندانپزشکی مشهد است که خوشبختانه در قید حیات است. او در سال۱۳۷۵ مطب و تمامی وسایل دندانپزشکی خود به همراه کتابخانه شخصی، دستنوشتهها و دهها اثر ارزشمند هنری خود از جمله مجسمهها و نقاشیهایش را به سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران اهدا کرد تا تبدیل به موزهای برای بازدید شهروندان شود. در سال ۱۳۸۲ موزهای که مزین به نام او بود در محل مطبش با حضور اعضای شورای شهر تهران و ریاست وقت سازمان و مدیرانارشد و در حضور گروهی از هنرمندان برجسته افتتاح شد.
پیشینه موزه دکتر سندوزی
تلاش جوامع انسانی برای ساخت هویت و تاریخ، ستودنی است. خوشبختانه کشور ما با داشتن تاریخ و تمدن کهن و فراوانی هنرمندان، برای ساخت این هویت ظرفیت بالایی دارد. از اینرو هنرمندان خلاق و بخشنده این مرز و بوم با وقف آثار و بخشی از داراییهای مادی و معنوی خود قدم در مسیر اعتلای فرهنگ و هنر برمیدارند. در کشور ما مرسوم است که اغلب خانههای هنرمندان و بزرگان ادبی، تبدیل به موزه میشود اما این بار به همت یک پزشک هنرمند، محل کارش که همان مطب دندانپزشکی او بوده به موزه تبدیل شده است. جالب اینجاست که آثار هنری این پزشک ارتباط چندانی با رشته کاری و حرفه پزشکی او نداشته و اگر به شما از قبل نگفته باشند که خالق این آثار، یک پزشک است، ممکن است اصلا متوجه این موضوع نشوید. ماجرای پیدایش این موزه به تقریبا ۲۲سال پیش بازمیگردد. دکتر سندوزی در سال۱۳۷۷ دچار بیماری سرطان کام میشود. او برای جراحی و درمان این بیماری مجبور به ترک وطن میشود. بعد از این سفر اجباری، مطب، تمامی تجهیزات، وسایل و تزئینات همراه با کتابخانه شخصیاش و آثار خود ازجمله نقاشیها طرحها، مجسمهها و دستنوشتههایش را به سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران اهدا کرد. این پزشک بخشنده حتی یادگارهای دوستان هنرمندش که به او هدیه کرده بودند را هم به این موزه تقدیم کرد. اما مدتی افتتاح موزه طول کشید تا سرانجام در سال۱۳۸۲ موزهای که مزین به نام او بود در محل مطبش که حدود ۳۵۰ مترمربع است با حضور مسئولان علمی و شهری در حضور گروهی از هنرمندان و دوستدارانش افتتاح شد. وضعیت موزه بهگونهای بود که نیاز به بازسازی و آمادگی پذیرش هنری بیشتری داشت. بنابراین پس از چندماه تعطیلی، باردیگر موزه در زمستان ۱۳۸۵ دوره تازه کاری خود را آغاز کرد. دکتر سندوزی درباره آنچه انجام داده است، میگوید: «... منظری را که درنظر دارم به من حکم میکند که در قید نامی که بماند یا نماند، نمانم. به همین دلیل آن هنگامی که تصمیمام پیوستن به حضرتش بود بدین کار خرد اقدام کردم، فقط برای ادای دینی که از مردم بر دل و جانم - نه بر گردنم- احساس میکردم بود نه نام». این پزشک دوراندیش درباره اهدای موزه به جای نفروختن مطب و آثارش جملهای زیبا میگوید: «اگر آن محل را با وسایلش و آثارم میفروختم پولش را به کجا میبایستی میبردم؟ درحالیکه با مکان همگانیشدنش به اهداف انسانیام جامه عمل میپوشانیدم».
دکتر سندوزی کیست؟
امیر اسماعیل سندوزی متولد سال۱۳۰۷ است. او نوجوانی و جوانی خود را در تهران گذراند و از دانشگاه تهران، دانشکده دندانپزشکی، دکترایش را گرفت. او در نخستین فراغت و رفاهی که بهدست میآورد به نقاشی میپرداخت و به سرعت به حجم و مجسمهسازی رسید، بهنحوی که مطبش محلی شد برای به نمایشگذاشتن آثاری که خود خلق کرده بود. این پزشک هنرمند در جایی مینویسد: «هرچه کشیدم یا ساختم را به جان کشیدم و ساختم، هرگز به نمایش برای فروش نگذاشتم. خودم شدم جمعکننده آثار ناچیز خودم که برایم عزیز بودند». جالب است بدانید دکتر سندوزی به همراه مرحوم دکتر بدری تیمورتاش از بنیانگذاران دانشکده دندانپزشکی مشهد بهعنوان دومین دانشکده دندانپزشکی ایران، در سال ۱۳۴۴ هستند. او یک سال بعد، عضو شورایعالی دانشگاه فردوسی و مسئول جامعه دندانپزشکان خراسان شد. اما برای یک سفر مطالعاتی در سال1346 عازم انگلستان و شهر لندن شد. او پس از بازگشت به ایران در سال1350به ریاست دانشکده دندانپزشکی دانشگاه فردوسی انتخاب شد اما 2سال بعد به تهران انتقالی گرفت و در مؤسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی وابسته به وزارت علوم و آموزش عالی بهعنوان پژوهشگر مشغول بهکار شد. فعالیتهای علمی و پژوهشی دکتر موجب شد به ریاست مرکز برنامهریزی آموزش عالی و مؤسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی انتخاب شود. از این سال به بعد یعنی سال1354 سفرهای دکتر به کشورهای دور و نزدیک آغاز شد و ماحصل این سفرها، ارائه طرح تغییر آموزش پزشکی ایران به سازمان بهداشت جهانی بود. او سال1358 از آمریکا به ایران بازگشت و گرچه بازنشسته شده بود اما مطبداری در تهران را با جدیت دنبال میکرد. او دندانپزشکی خلاق و هنرمند بود که در مجسمهسازی و نقاشی تبحر و درکی منحصر به فرد داشت. سندوزی در این سالها هفتهای ۳ روز بهکار هنری در شمال، دهکده توسکاتک بین محمودآباد و نوشهر مشغول بود و هفتهای۴ روز مطبداری میکرد. حاصل کار هنریاش 180 اثر هنری است که در موزه موجود است. تا اینکه در سال ۷۷، پس از ابتلا به سرطان کام سخت و سفر ناگزیر به آمریکا برای انجام جراحی، مطب را با تمام تجهیزات و آثار هنری به مردم اهدا کرد. ناگفته نماند دکتر نخستین بیمار مبتلا به این سرطان است که توانسته با این بیماری با وجود سختیهای بسیار مبارزه کرده و مداوا شود. او هماکنون در آمریکا سکونت داشته و ۹۲ساله است.
کتابها و دلنوشتههای استاد
دکتر سندوزی ذوق ادبی خاصی دارد و از اینرو آثار ادبی و کتابهای متعددی به نام او منتشر شده است. این پزشک بخشنده برخی از کتابهای خود ازجمله «سرشت سرنوشتم» (اتوبیوگرافی دکتر سندوزی)، «مرزهای مبهم احساس»، «وقتی چراغها ناگهان خاموش میشوند» و «مرد راه و یافتن» را به پایگاه دندانپزشکی ایران اهدا کرد تا با داشتن حق انتشار آن، مسیر خدمت فرهنگی این بنیاد تداوم داشته باشد. این پزشک چنان متواضعانه زیسته و قلم زده که همیشه از بردن القاب در کنار نام سندوزی بیزار بوده و حتی در یکی از کتابهایش نوشته: «در این نوشته، هر کجا به واژه «من» رسیدید آنرا «هیچ» بخوانید. این واژه علاوه بر منیّت، دلالت بر وزن هم دارد. درحالیکه صاحب این قلم نمیخواهد «من» و در قید «وزنی» باشد، بلکه در اندیشه رهایی، پَر و پرواز و نقطهای شدن و دگر هیچ نبودن است».
تندیسی از صاحب موزه
یکی از دیدنیهای این موزه مجسمه پلیمری استاد است که گویی به نمایندگی از استاد با زبان بیزبانی به بازدیدکنندگان خوشامد میگوید. این اثر توسط حمید کنگرانی یکی از هنرمندان مجسمهساز معاصر ساخته شده است. سازنده این اثر درباره این تندیس میگوید: «آثار استاد سندوزی را در گالری موزه ایشان مشاهده کردم. معنویت خالصانهای که در کارهای این هنرمند پزشک دیده میشود به قدری است که قابلیت مشاهده برای مخاطب را فراهم میکند و از اینرو باعث افتخار من است که تندیس او را ساختهام. در این اثر تلاش شده علاوه بر شباهت فیزیکی، شخصیت درونی استاد سندوزی هم در قالب مجسمه خلاصه شود. مجسمهسازی هم مثل سایر اشکال هنری، وسیلهای برای بیان هنری یک هنرمند محسوب میشود و من هم که در عرصه نقاشی و مجسمهسازی فعالیت دارم تلاش کردم با ساخت این مجسمهها که در دنیا به مجسمههای مومی معروف هستند به یک نوع شبیهسازی گرایش پیدا کنم البته کارهای من همگی از جنس پلیمر است».
مجسمههایی که در شعر و ادبیات ریشه دارند
مجسمههای ساخته دستان دکتر، بیشتر مفهومی فرمگرا دارند و حرکت در این مجسمهها دیده میشود. به گفته کارشناسان این حوزه، مفاهیم و آثار او به نوعی ریشه در شعر و ادبیات دارد که باعث میشود این حرکت در مجسمههای او همچون یک سمفونی اجرا شود. اغلب تندیسهای استاد، ترکیبی از انسان و طبیعت و موجودات زنده دیگر را به نمایش گذاشته و گویی میخواهد موضوعی را به آدمی یادآور شود. در همین زمینه او در بخشی از کتاب سرشت سرنوشتم نوشته است: «اندیشیدم که درخت و انسان، هردو، در خاک و بر خاک از تخمکی بهوجود میآیند خُرد و ناچیز، میرویند، رشد میکنند و به بار مینشینند. هر دو بهرهده و مفید هستند. هر دو در حیات طبیعت، نقشی اساسی دارند. یکی با مرگش از ثمر و فایده و کاربردش کاسته نمیشود. دیگری نیز به ظاهر فنا میشود ولی هستند کسانی که زنده و جاویدند، شدند درس عبرتی و انگیزه حسرتی که باید به یادگار نگاهشان داشت».
نقاشیهایی پر از رنگ و مفهوم
از میان 180 اثر اهدایی، ۶۰مجسمه و ۶۰ تابلوی نقاشی در موزه به نمایش درآمده است. فضا برای نمایش همه تابلوهای نقاشی و مجسمهها وجود ندارد و تعدادی از آنها در اتاقی در موزه نگهداری میشوند. خانم ژانت لازاریان، منتقد هنر درباره دکتر سندوزی میگوید: «هنرمند، مجسمهساز، شاعر، نویسنده، برنامهریز آموزشی و دندانپزشک... انسانی با حرفههای گوناگون و علایق بسیار متفاوت که خود را «هنرمند» بهحساب نمیآورد و اگر اصرار کنید که هنرمندش بنامید «خود را هنرمند آخر هفته» میداند. نقاشیهایش مجموعهای است از کوبیسم، امپرسیونیسم و رئالیسم که وجه مشترک همه آنها قدرت، توانایی اراده و پایداری است. این قدرت در کارهای حجمیاش مشهود است...». همچنین کتابی با عنوان «آمالگام» که «طرحهای پرامید پرتودرمانی» هم از آن یاد میشود در دوران درمان سرطانش تهیه شده است. در کتاب آمالگام مجموعه نقاشیهای استاد در این دوران جمعآوری شده و دختر استاد یعنی دکتر ترانه سندوزی مطالبی را در مورد هر نقاشی نوشتهاند که به جذابیت کتاب افزوده است.
دندانپزشک مجسمهساز و نقاش
اگر شهریار را پزشک شاعر بدانیم دکتر سندوزی هم پزشک مجسمهساز و نقاش است. با این تفاوت که دکتر سندوزی کارش را در کنار هنرش ادامه داده است. برای رسیدن به موزه دکتر سندوزی از میدان آرژانتین تهران پای پیاده چندان راهی نیست. البته اگر اهل پیادهروی هستید میتوانید با طی مسافتی از متروی شهید بهشتی به محل موزه برسید. در ورودی موزه چندان معرف این موزه نیست. اگر تابلوی معرفی موزه دکتر سندوزی در دیوار شرقی بنا نصب نشده بود، کمتر کسی متوجه وجود یک موزه خاص در این بنای چندین طبقه میشد. در سفید آهنی و تقریبا قدیمیای ما را به این خانه میکشاند. آثار هنری دکتر در طبقه همکف یک جا به نمایش درآمده است. در یک تقسیمبندی کلی میتوان آثار استاد را به ۴ بخش تقسیم کرد؛ تندیسها، نقاشیها، دستخطهایی از افکار استاد و کتابهای او. هر طرف که نگاه میکنیم یک اثر هنری مقابل چشمانمان میبینیم. بیشتر آثار حجمی و مفهومی هستند و جنس فایبرگلاس دارند. علاوه بر آثار حجمی، چندین تابلوی نقاشی هم در این خانه که زمانی مطب و محل کار او هم بوده، روی دیوارها به نمایش درآمده است. روزگاری بیماران در این ساختمان انتظار دکتر سندوزی را میکشیدهاند برای درمان دردشان. حالا به جای بیمار و پزشک اینجا پر است از مجسمه و تابلوی نقاشی که انتظار بازدیدکنندهای را میکشند تا خودشان و افکار سازندهشان را به او نشان بدهند. بازدید از این موزه چندان زمانبر نیست و حداکثر ۲۰دقیقه زمان خواهد برد. دیدنش برای من که خیلی جذاب بود. در بخشی از این موزه کوچک، میز مدیر موزه عبدالغفار کاکایی و ۲ نفر از کارکنان اداری موزه قرار گرفته و آن طرفتر صندلیهایی قرار گرفته که بازدیدکنندگان میتوانند بعد از بازدید، ساعتی در آنجا نشسته و با مسئولان موزه و بازدیدکنندگان تبادل نظر کنند.
یک مکان هنری برای جامعه پزشکی
گالری موزه استاد سندوزی در کنار فعالیتهای موزهای، نیازمند فعالیتهای میدانی هنری هم هست و رویکرد استاد سندوزی در حوزه نقاشی و مجسمه محفلی شده است تا این موزه محل تجمع و ارتباط هنرمندان تجسمی با یکدیگر باشد؛ تاجایی که در کنار نمایشگاه دائمی آثار دکتر سندوزی، این مکان محلی برای برگزاری نشستهای تخصصی هنری، جشنوارههای مختلفی با عنوان جشنواره طراحی معاصر، پزشکان هنرمند، پرستاران هنرمند و... نیز هست. از اینرو چندی پیش نمایشگاه آثار هنری «پرستاران هنرمند» به مناسبت روز پرستار در گالری موزه دکتر سندوزی افتتاح شد. در پی برگزاری نخستین همایش بزرگ پرستاران هنرمند و تاسیس باشگاه پرستاران هنرمند، از میان نزدیک به ۱۰۰۰ اثر هنری که به دبیرخانه همایش ارسال شده بود، ۲۰۰ اثر برگزیده در رشتههای طراحی، نقاشی، گرافیک، عکس، صنایعدستی، خوشنویسی و آثار مکتوب در قالب نمایشنامه، داستان، کتاب، فیلم و موسیقی بهمدت یک هفته در گالری موزه دکتر سندوزی در معرض دید علاقهمندان به آثار هنری قرار گرفت. همچنین نمایشگاه اسناد تاریخی پزشکی و دندانپزشکی از سال ۱۲۹۰ تا ۱۳۱۷ هجری شمسی از مجموعه دکتر امیرحسین نیکپور در موزه دکتر سندوزی به نمایش درآمده است. این مجموعه ارزشمند شامل ۳۰ اثر از اسناد قدیمی پزشکی شامل مجوز مطب، نسخههای چشمپزشکی و دندانپزشکی، نسخ خطی، کارنامه دانشگاهی و... دکتر نیکپور بود. برپایی چنین فراخوانها و نمایشگاهی نهتنها به معرفی هرچه بیشتر آثار و شخصیت صاحب موزه به جامعه پزشکی کمک کرده بلکه موجب تشویق و ایجاد انگیزه در میان کادر پزشکی علاقهمند به هنر میشود.
مقیم آمریکا اما عاشق و دلبسته وطن
دکتر سندوزی بعد از عملهای متعدد برای درمان سرطان بدخیم کام، نزدیک به 2سال معلول و از کار افتاده شده بود. اما او با وجود مشکلات بسیار جسمانی و کهولت سن، اراده کرد و از صندلی چرخدارش بلند شد تا فصل دیگری از دفتر زندگی را با نقاشیها و نثرهای زیبا رقم بزند. او در این سالها کتاب، سفرنامه و دلنوشتههای احساسی بسیاری نگاشته است. در ادامه بخشهایی از دلنوشتههای استاد برای دوستانش را میخوانیم: «ابتلای به سرطانم را برای خودم نگه داشته بودم که با آن، آن کنم که دلخواهم بود. پانزده سالی با آن سرکردم. نه من به آن و نه آن رشد سریعکننده با من کاری داشت! تا هفتاد سالهشدنم نزدیک شد. به درست یا نادرست بودنِ تصمیم، کاری نداشته باشیم که به روزگار گذشته بر میگردد، نه سخن امروز. در آن زمان، فکر میکردم هفتاد سالگی نهایت عمر من است و بیشترش را دوست نداشتم! تسلیم شدم. سرطان هم از خدا خواست و رشد کرد و به هرکجا که دلش خواست ریشه دواند. با مرگ، اگر نه دوست، به یقین آشنا بودم. میدانستم که یک استحاله و حالی به حالیشدنِ ساده و شدنی است که با من متولد شده و همراهم هست و خواهد بود. با چنین همراه همه زمانها، باید ساخت و راضی بود که ساختم و راضی بودم. این احساس برایم جالب بود که حسرت و ترس از دستدادن حیات در جانم نبود، ولی حسرت خاک زادگاه بود. عشقِ دلپذیری است این مهر به خاک بنفشهپرور در دل داشتن و با آن سوختن و ساختن. از همان فردایی که از زیر پرتودرمانی جان به در بردم و دانستم گویا ماندنی شدهام، فکرکردم باید به همانجا که مرز پر گهرش مینامیم بازگردم، اما ممکن نشد. پزشکان و کسانم رخصت فرارم نمیدادند و راههای گریز هم بسته و طولانی بود! ماندم و درحال طرح برنامه و بهانهای برای سفر، تا با دنیای رسانهای آشنا شدم و دانستم که رایانه چه مهربانانه دنیا را کوچک کردهاست!» و حالا دکتر از آن سوی دنیا با هموطنانش در ایران مستمر به وسایل ارتباط جمعی مدرن در ارتباط است و در آن ینگه دنیا هر روز یاد وطن میکند.
نشانی موزه
میدان آرژانتین، خیابان احمد قصیر (بخارست)، خیابان دوازدهم، شماره ۲
شماره تماس: ۸۸۵۱۴۱۲۲ - ۸۸۵۲۷۰۴۱
ساعات بازدید
از شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۹ صبح تا ۱۶ عصر بوده و بازدید از آن رایگان است. بهعلت محدودیتهای ناشی از شیوع ویروس کرونا، بهتراست قبل از رفتن به این موزه با مسئولان موزه تماس گرفته و هماهنگ شوید.
نحوه دسترسی
ایستگاه اتوبوس پایانه بیهقی نزدیکترین محل با وسیله نقلیه عمومی است. ایستگاههای متروی شهید بهشتی و مصلی هم در حدفاصل این موزه قرار گرفته است که البته مسیر پیادهروی نسبتا زیادی دارد.
www. sondouzi. ir sondouzi@irden. ir