مقصد آنها دل آتش است
پا به پای آتشنشانان ایستگاه مرکزی در یک روز پر حادثه همراه با ویژهنامه همشهری به مناسبت ۷مهر؛ روز آتشنشان
مجید جباری- خبرنگار
اینجا قلب تهران است. میدان تاریخی حسنآباد؛ نمادی بهجامانده از تهران قدیم در دوره معاصر؛ در همسایگی بازارتهران، عودلاجان، امینحضور و سنگلج که هسته اولیه شکلگیری تهران قدیم است. درست پشت یکی از 8گنبد میدان تاریخی، ساختمانی قدیمی اما استوار، پناهِ مردان آب و آتش است. از کنار یادمان سنگیشان عبور میکنیم و از در آهنی ساختمانی که قدمتش به 8دهه میرسد وارد میشویم. به محض ورود به حیاط ساختمان تصاویر ثبتشده در عملیات گروههای امداد و نجات به چشم میخورد؛ تصاویری که هر یک روایتهایی دارد. اینجا ایستگاه مرکزی منطقه5 آتشنشانی تهران است. نخستین ایستگاهی که بعد از تشکیل مرکز اطفائیه سهراه امینحضور در سال1303، حالا در یکی از مهمترین و پرجمعیتترین مناطق شهر وظیفه سنگینی را به دوش میکشد. سکوتی حاکم است همراه با آرامش و دلهره. نجوای باد پاییزی لابهلای برگ درختان سر به فلک کشیده سمفونی آواز پرندگان را همراهی میکند. غولهای آهنی قرمزرنگ در 4گوشه حیاط ایستگاه خودنمایی میکنند. هرکدامشان بسته به نوع حادثه، کارایی خاص خودشان را دارند. با حسینآقا عکاس قدیمی همشهری که حوادث امداد و نجات آتشنشانی را هم ثبت میکند، وارد محوطه ایستگاه میشویم. حسن عیوضی با دیدن حسینآقا میگوید: «تازه از عملیات رسیدیم.» بلافاصله رو به من میکند و به شوخی ادامه میدهد: «هروقت حسینآقا میاد زنگخور ایستگاه بالا میره.» میخندیم و جلوتر میرویم. 2گروه 5نفره روبهروی هم مشغول ورزش والیبال هستند و گروه دیگری دورتادور حیاط میدوند. اینها برای آتشنشانان یک الزام است و بدنهایشان را برای عملیات ورزیده و آماده نگه دارند. دستهای دیگر اما در محوطه میانی حیاط دستورالعملهای آمادهسازی عملیات امداد و نجات و اطفای آتش را مرور میکنند. سه چهار نفری هم زیر سایه آلاچیق مشغول گپ و گفتاند. همهشان اما گوشه چشمی به چراغ زردی دارند که هر لحظه ممکن است حادثهای را خبر کند. جلوتر میرویم، صحبتهایشان را قطع میکنند و خوشامد میگویند. میدانند چند ساعتی قرار است برای تهیه گزارش همراهیشان کنیم.
اعزام اول
کمتر از یکساعت از حضور ما در ایستگاه گذشته؛ قبل از اینکه صحبتهایمان گل کند و خاطرات حسین میرزایی را بشنویم، زنگ خطر به صدا درمیآید. ساعت، 16 و 10دقیقه را نشان میدهد. مقصد، خیابان جمهوری است.
در چشم برهمزدنی لباسهای مخصوص را میپوشند و یک گروه 8نفره امداد و نجات در کمتر از یکدقیقه از در ایستگاه بیرون میزند؛ زمانی که در قواعد بینالمللی بهترین تایم ممکن بهحساب میآید. چراغهای گردان روشن میشوند و صدای آژیر خطر 4خودروی آتشنشانی در خیابانهای شهر میپیچد. خودروی «پیشرو» همانطور که از نامش پیداست، جلوتر از همه حرکت میکند. ما را هم با خود میبرد. «پیشرو» هم راه را باز میکند و هم فرمانده گروه را چند ثانیه زودتر به محل میرساند تا با ارزیابی دقیق حادثه، عملیات را رهبری کند. محمد خاناحمدی، معاون عملیات تیم نجات و فرمانده گروه با بیسیم، مرکز فرماندهی آدرس دقیق را میگیرد. تنها دغدغهاش رسیدن سر وقت است. سؤالی به ذهنم میرسد؛ البته نمیدانم زمان مناسبی برای پرسیدن است یا نه، اما به زبان میآورم: «موقع اعزام به محل حادثه اگر خدای نکرده اتفاقی بیفتد و احیانا با خودروها و عابران پیاده تصادف کنید، تکلیف چیه؟»
راننده نگاهی به محمد میکند و از آینه وسط ماشین بلافاصله میگوید: «هیچی! اگه تصادف کنیم باید عین خسارت را از جیب مبارک بدیم...» قبل از اینکه سؤال بعدی را بپرسم، تیم به محل حادثه میرسد. ساعت، 16 و 14دقیقه را نشان میدهد؛ درست رأس ساعت مقرر. این زمان هم بهترین زمان استاندارد اعزام به محل حادثه است و حتی در کشورهای اروپایی هم چنین تایمی شاید کمتر ثبت شود.
رهگذران دلیل آمدن آتشنشانی را نمیدانند و مشغول عبور از پیادهرو هستند. مردی میانسال موبایل بهدست؛ خانمی با دختر بچه چهار پنجسالهاش و زوج جوانی دست در دست هم بیخبر از همهجا تا محل سقوط هفت هشت متر فاصله دارند. به مأموران آتشنشانی که حالا دو طرف پیاهرو را مسدود کردهاند میرسند و با تذکر آنها راهشان را عوض میکنند. با صحبتهایی که بین محمد و همکارانش رد و بدل میشود، تازه میفهمم دلیل اعزام، خطر سقوط جسمی معلق از بالای ساختمان 4طبقهای است؛ درست در حوالی ساختمان پلاسکو. بالای ساختمان را نگاه میکنند و چند دقیقه بعد خودروی بزرگ دیگری از راه میرسد. ماشین نردبان مرتفع گرانقیمتی که بهتازگی برای چنین حوادثی خریداری شده، حسن و همراهش را بالا میبرد و به شیء معلق میرساند. چنددقیقه بعد، شیء را جدا کرده و پایین میآورند. تکه فلزی حدودا 2متری در دستان حسن است. «میدونی همین قطعه فلز آلومینیومی میتونه جون چند نفر از عابران رو بگیره؟» محمد بیسیم را بر میدارد و اعلام کد «ده پنج» میکند. این یعنی ختم عملیات. سوار ماشینها میشویم. در راه برگشت به ایستگاه از جلوی مغازه سیسمونیفروشی رد میشویم. یکی از آتشنشانها که معلوم است بچه کوچک دارد به همکارش میگوید: «میدونی این صندلی کودک چنده؟ حتما یک میلیونی قیمت داره؛ شاید هم بیشتر. ما که پول خریدش رو نداریم؛ ترجیح میدم چهاردستوپا شوم و بچهم رو روی کمرم بذارم و خودم تکانش دهم...» همه میخندند و وقتی خندهها تمام میشود؛ تا ایستگاه سکوتی تلخ حاکم میشود. به این فکر میکنم که چقدر تصورات ما از حقوق و مزایای آتشنشانان با حقیقت ماجرا فاصله دارد. یکساعت و 10دقیقه از زمان اعزام اول گذشته است که وارد محوطه ایستگاه میشویم. قبل از اینکه لباسهایشان را عوض کنند، از آنها میخواهم که عکس دستهجمعی از گروه داشه باشیم. با اینکه خستهاند، قبول میکنند؛ بهجز یک نفر. اصرار که میکنم آرام میگوید: «اهل عکس و این چیزا نیستم...» زیرچشمی حواسم به اوست. به زمین خیره شده و در فکر فرو رفته. غم عجیبی در چهرهاش موج میزند. حدودا 30ساله است، چین و چروکهای چهرهاش اما حکایت دیگری دارد. عکس دستهجمعی بعد از عملیات نجات با دوربین همشهری ثبت میشود و هریک دنبال کاری میروند. فرمانده گروه اعزامی هم در دفتر کارش مشغول تنظیم صورتجلسه عملیات نجات میشود.
زنگ حریق
حسن عیوضی که قبلتر پیشواز ما آمده بود، از بچههای قدیمی و شوخ و شنگ ایستگاه است. همراهمان میشود و برای صرف چای به سالن غذاخوری میرویم. استکانبهدست میآید و مشغول صحبتکردن میشویم. خاطره تلخ شهادت دوستان و همکارانش در حادثه پلاسکو هنوز برایش بهشدت دردآور است؛ همکارانی که 2نفرشان از همین ایستگاه بودند. صدایش میلرزد و اشک روی گونههایش میغلتد. چای درون استکان به نصفه نرسیده که دومین زنگ خطر اینبار در پیک ترافیک و شلوغی مرکز شهر به صدا درمیآید. ساعت دقیقا 18 را نشان میدهد. از آمادهشدن گروه حریق میتوان فهمید که جایی در گوشه و کنار شهر آتش گرفته. گروه دیگری با سرعت برقآسا لباسهای ضدآتش را میپوشند و سوار بر خودروهای اطفای حریق ایستگاه را ترک میکنیم. مقصد، کوچه پسکوچههای پشت میدان امام (توپخانه) است. با اینکه باز هم زیر یکدقیقه از ایستگاه بیرون میزنیم اما اینبار ترافیک سنگین مانع حرکت گروه میشود. داوود سهرابی، معاون فرمانده شیفت الف حریق ایستگاه با اینکه چهرهای آرام دارد و کنترل اوضاع را در اختیار، اما معلوم است در دلش آشوب است. ارتباط بیسیمش با ستاد فرماندهی، یک آن قطع نمیشود. آدرس دقیق محل را میگیرد و همزمان از پشت بلندگو از رانندگان میخواهد راه را باز کنند. بعضی رانندگان توجهی نمیکنند؛ نه به صدای آژیر خطر و نه به درخواستهای فرمانده گروه. حرکت گروه کند است. بعد از 2دقیقه که به میدان امامخمینی میرسیم؛ اینبار مسیر حرکت قفل میشود و خودروهای اطفای حریق در ترافیک سنگین شهر زمینگیر میشوند. لحظات دلهرهآوری است و صحبت مرگ و زندگی. سهرابی صدایش را بالاتر میبرد؛ «اینها رو بنویسین. میبینی؟! انگار بعضیا جون مردم براشون اهمیت نداره؛ فقط خدا کنه آتیش شدید نباشه یا محل حادثه، مسکونی نباشه.» دو سه راننده جلویی با سبزشدن چراغ راهنما بهسختی ماشینهایشان را کنار میکشند و بعد از 2دقیقه راه باز میشود. به خط ویژه میرسیم. «حسینجان گازش رو بگیر...!» سهرابی این را میگوید و «پیشرو» وارد کوچه پسکوچهها میشود. هرچه جلوتر میرویم، مسیر تنگتر میشود. «اگه خودروی تانکر آب نتونه وارد کوچه بشه، چهکار میکنین؟» این سؤالی بود که میخواستم بپرسم اما قورتش دادم؛ وقتش نبود، اما از دیالوگ حسین و داوود جوابم را گرفتم؛ «تانکرها و مخازن آب نمیتونن بیان داخل؛ اگر نیاز بود لولههای آب رو با لولهکشی سیار «پیشرو» به تانکر وصل میکنیم.» 10دقیقه طول کشید تا به محل حادثه رسیدیم. سهرابی و میرزایی که زودتر از تیم حریق رسیدهاند به سرعت وارد حیاط ساختمان میشوند. بوی مواد سوختنی و دود تقریبا پارکینگ ساختمان تجاری را پر کرده است. «من خودم با شیلنگ آب تقریبا آتیش رو خاموش کردم اما هنوز از محل دود بلند میشه؛ میترسم شب که میریم خونه دوباره گر بگیره؛ آخه اینجا ساختمون تجاریه و شبا کسی نیست.» اینها را یکی از صاحبان ملک میگوید. حادثه، آتشسوزی ضایعات در مخروبهای است که پشت یکی از ساختمانهای تجاری قرار دارد. سهرابی، نخستین نفری است که از نردههای حیاط ساختمان بالا میرود و خودش را بهسختی به آتش میرساند. حسین میرزایی هم به کمکش میرود و با آب موجود در محل، حریق را اطفا میکنند. این حادثه هم درنهایت با کد دهپنج (پایانعملیات) تمام میشود. در مسیر برگشت به ایستگاه، ترافیک کمی سبکتر شده؛ بهدنبال فرصتی هستم تا با سهرابی صحبت کنم اما خودش پیشقدم میشود؛ «اگه این حریق شدت بیشتری داشت، در این تایم طولانی که بهخاطر ترافیک و بیتوجهی بعضی مردم دیر به محل رسیدیم، حریق به اوج میرسید و اونوقت کمکگرفتن از ایستگاههای دیگه هم کارساز نبود.» وقتی به قلب تاریخی شهر برمیگردیم، ساعت، 19 و 55دقیقه را نشان میدهد. گروه اطفای حریق، لباسهای راحتیشان را میپوشند و هرکدامشان به کاری مشغول میشوند. یکی به آشپزخانه میرود و با کمک همکارش مشغول پختوپز میشود؛ دیگری به آسایشگاه میرود.
عدهای هم مشغول استراحت میشوند تا آماده عملیاتی دیگر شوند. ساعت21:30 است و بعد از 7ساعت حضور در کنار مردان آب و آتش، ایستگاه را ترک میکنیم. حالا دیگر مغازهها کمکم بسته شدهاند و از همهمه شهر هم خبری نیست. مردم شاغل از محل کار به خانههایشان رفتهاند و شهر در آرامش فرو میرود. با این حال اما جانبرکفان شهر هنوز آمادهاند؛ آماده زنگ خطری دیگر و اعزامی دیگر.
مکث
ویژه برنامههای هفتم مهر روز آتشنشان
رژه خودروهای سنگین و سبک و موتورسیکلت آتشنشانی از ساعت 4تا 6 عصر روز هفتم مهرماه امسال در خیابانهای پایتخت برگزار میشود. دراین مراسم با شکوه و نمادین دهها خودروی جدید آتشنشانی از میدان ونک به حرکت درآمده و پس از طی مسیر در میدان ولیعصر به پایان میرسد و پس از بازگشت خودروها به ایستگاههای خود خاتمه مییابد.
مراسم تقدیر از آتشنشانان نمونه با حضور جمعی از مدیران ارشد شهرداری و سازمان آتشنشانی در محوطه باز اداره مرکزی سازمان آتشنشانی برگزار میشود.
نمایشگاه مشترک دفاعمقدس و نمایشگاه ایمنی و آتشنشانی در 8ایستگاه آتشنشانی در 8منطقه عملیاتی برپا شده است. در این نمایشگاهها علاوه بر نمایش تجهیزات امدادی، وسایل حادثهساز، عکسهای آتشسوزی و حوادث، شماری از تصاویر مربوط به دفاعمقدس و نیز تعدادی از جنگافزارهای نظامی و ماکتهای عملیات رزمندگان اسلام به نمایش درآمده است.
تمامی ایستگاههای آتشنشانی در سطح شهر تهران برای بازدید شهروندان و دیدار آنان با آتشنشانان گشوده شده و آتشنشانان ایستگاهها آماده پذیرایی از مردم هستند.
کشف دیرهنگام آتش در پایتخت
مهدی داوری- مدیرعامل سازمان آتشنشانی
یکی از معضلات شهر تهران در حوادث آتشسوزی دیر کشف شدن حریقهاست. بهطور میانگین در برخی حوادث پس از گذشت یک دقیقه، حریق به رشد حداکثری و یا نقطه اوج میرسد. به همینخاطر اگر حریق زودتر اعلام شود، حادثه با خسارتهای کمی مواجه خواهد بود. موضوع دیگر، فاصله پوششدهی آتشنشانان در مناطق عملیاتی است. 131ایستگاه در 8منطقه عملیاتی در تهران فعالیت دارند که بهطور میانگین فاصله پوششدهی هر یک از مناطق 5.5کیلومتر است. این رقم اما در نقاط مرکزی شهر بهدلیل وجود مراکز تجاری و مسکونی زیاد و تراکم بالای جمعیت، به 3کیلومتر رسیده است. به هرحال اما موضوعی که در این زمینه اهمیت دارد این است که پایتخت به لحاظ گسترش فضاهای تجاری و مسکونی در چند سال اخیر پیشرفت داشته است اما در بخش فرهنگسازی جلوگیری از حوادث و تجهیزات هنوز هم با آنچه باید باشد فاصله داریم.
سخت و زیانآور
مشاغل سخت و زیانآور سالها دغدغه آتشنشانان بود. دغدغهای که بعد از حادثه پلاسکو پررنگتر شد. سیام دیماه1397 در یکصد و چهل و نهمین جلسه شورایعالی حفاظت فنی به سخت و زیانآور بودن کار آتشنشانان رأی مثبت داد. آتشنشانان به مدد این مصوبه بعد از 20سال بازنشسته میشوند.
ساعات کاری آتشنشانان ۲۴ساعت کار و ۴۸ساعت استراحت است.
کارنامه درخشان آتشنشانها دیده نمیشود
احمد مسجدجامعی- عضو شورای شهر تهران
میدان حسن آباد درست در همسایگی مرکز آتشنشانی قرار دارد که این مرکز از قدمت زیادی هم برخوردار است. البته این پایگاه قبلا در سه راه امین حضور بود، و بعد به میدان حسن آباد منتقل شد. این پایگاه زمینه تبدیل شدن به یک موزه را دارد؛ چراکه نقش مؤثری در جنگ و حادثه پلاسکو داشته و علاوه بر اینها سوابق زیادی دارد اما این سوابق پراکنده است و جایی جمع نشده است. اگر هم به شکل کالبدی درنیاید به جایی نمیرسد. آن محدوده و ساختمانهای میدان حسن آباد، ارزش تاریخی دارد. از طرف دیگر این پایگاه در مسیر موزهها واقع است. یعنی یک طرف، موزه ایران باستان است و طرف دیگر هم موزه مقدم، موزه ملی، موزه دوران اسلامی و موزه قرآن. علاوه براین، خود فضا هم به لحاظ تاریخی بسیار ارزشمند است. پیشترها در محوطه یک پارکینگ بزرگی بود که صاحبش گفت اگر کاربری بزرگی برایش تعریف کنید، من خودم حاضرم اقدام کنم. بنابراین پیشنهاد میکنم بنای موزه آتشنشان را در تهران بگذاریم، و بیتردید این کار به ارتقای جایگاه وشأن این عزیزان کمک میکند. باید توجه شود که لازم است افتخارات آتشنشانی تهران جایی ثبت و ضبط شود زیرا کارنامه درخشان آتشنشانها نشان داده نمیشود.
دیدگاه
ایمنی اولویت شهر باشد
زهرا صدراعظم نوری- رئیس کمیسیون سلامت و محیطزیست شورای شهر تهران
روز هفتم مهرماه روز ملی آتشنشانی و ایمنی بر پرسنل محترم و خدوم سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی کشور بهویژه آتشنشانان شهرمان مبارک باشد.
لازم است به پاس ایثار و فداکاری شهیدان آتشنشان، مقام این دلاورمردان را که معنای شجاعت و ازخودگذشتگی را به آحاد مردم آموختند، گرامی بداریم.
شاید کمی عجیب باشد، اما بهنظر مسئله ایمنی نیز از جهات زیادی به مسئله بهداشت و سلامت شباهت دارد. شباهت همهگیری ویروس کرونا و از میان رفتن ایمنی در این است که همانگونه که نقش رفتارها و تصمیمهای فرد فرد بشر در توسعه یا محدود کردن انتشار بیماری کوویدـ19بر همگان عیان است، در حفاظت از ایمنی در گوشه و کنار دنیا نیز نقش فرد فرد مردم بسیار پررنگتر از سازمانهای متولی امر ایمنی است. از اینرو با یادآوری حوادث تلخ پیشآمده طی ماههای اخیر همچون انفجار و آتشسوزی در کلینیک سینامهر شمیران یا از دست دادن نوجوان 13ساله در پارک لاله بر اثر برقگرفتگی، بهدلیل ضعف در پایش و رفع موارد ناایمن، از این فرصت استفاده کرده با لحاظ این نکته که سلامت، ایمنی و محیطزیست در عین قرابت با یکدیگر، اموری تخصصی نیز هستند و نظر به نوع نقشآفرینی شهرداری تهران در مدیریت شهری و مسئولیتهای شهرداری در قبال شهروندان، لازم است که در ساختار شهرداری تهران، واحدی مجزا بهصورت یکپارچه و تخصصی به مقوله سلامت، ایمنی و محیطزیست بپردازد. به این نکته نیز باید توجه شود که به استناد اسناد فرادست واحد
HEALTH ,SECURITY, ENVIROMENT باید زیرنظر شخص شهردار قرار گیرد تا کارایی و اثرگذاری لازم و کافی را در اجرایی شدن الزامات و ضوابط HSE داشته باشد. 2مبحث ایمنی و آتشنشانی بهعنوان یکی از اصلیترین اولویتهای کمیسیون سلامت، محیطزیست و خدمات شهری و همچنین کمیته ایمنی و مدیریت بحران شورای شهر تهران در دوره پنجم بوده است که در راستای رسیدن به اهداف آنها، اقدامات اثرگذاری از تلاش برای کاهش حوادث آتشسوزی در ساختمانها و فضاهای عمومی شهری و پیشگیری از وقوع انواع حوادث محتمل برای شهروندان در تردد و استفاده از اماکن عمومی تا دغدغه سلامت روح و جسم آتشنشانان عزیز و توجه به نیازهای آنان با لحاظ انجام ماموریتهای مخاطرهآمیز در سطح شهر، توسعه ایستگاههای آتشنشانی و بهبود محسوس تجهیزات تخصصی در این حوزه بهمنظور کاهش زمان رسیدن به حریق و حادثه و متناسبسازی تعداد ایستگاهها با جمعیت رو به رشد شهر جهت ارائه خدمات صورت پذیرفته است.
برخی اقدامات شاخص در حوزه ایمنی در دوره پنجم مدیریت شهری در سطح شهر تهران عبارتند از:
1-توجه ویژه و منحصر به فرد به سازمان آتشنشانی در بودجه سالهای 97، 98، 99و 1400که نتیجه آن تامین تجهیزات تخصصی عملیاتی و حفاظت فردی است.
2- درخصوص وضعیت ایستگاهها نیز، بهمنظور کاهش زمان رسیدن به حریق و حادثه و متناسبسازی تعداد ایستگاهها با جمعیت شهر جهت امدادرسانی و خدمات، 11ایستگاه از سال 1395تاکنون احداث و به بهرهبرداری رسیده و 6ایستگاه نیز در مرحله ساخت است که انشاءالله تا پایان این دوره به بهرهبرداری خواهد رسید. همچنین بهمنظور پوشش هر چه بهتر شبکه خدماترسانی طی 3سال اخیر تعداد 1500دستگاه شیر هیدرانت آتشنشانی در سطح شهر تهران توسعه پیدا کرده است که هماکنون مجموعاً 8108دستگاه شیر ایستاده در امر تامین آب مورد نیاز عملیاتهای اطفایحریق محدوده شهر تهران مورد استفاده قرار میگیرد. در سال 1399نیز تعداد 2 هزار دستگاه شیر هیدرانت در سطح شهر تهران نصب خواهد شد.
3- در راستای اجرای طرح نظام بازرسی ایمنی ساختمان نیز اقدامات شایستهای همچون شناسایی و پایش مستمر اماکن ناایمن و تاسیسات و مبلمان شهری، معابر و... در سطح شهر، ساماندهی صنوف در 3گروه پرخطر، میانخطر و کمخطر و برنامهریزی برای ایمنسازی اماکن، ایجاد بانک اطلاعاتی ایمنی شهری و راهاندازی سامانه پایش ایمنی ساختمانهای موجود شهر تهران، تعامل با شهرداری تهران و سایر مراجع ذیصلاح و برنامهریزی برای انتقال اماکن پرخطر و همچنین کاهش آمار حریقها و حوادث احتمالی و... صورت پذیرفته است.
4- یکی از کانونهای پرخطر و با ریسک بالا در حوزه ایمنی که روزانه شهروندان زیادی به آنجا مراجعه میکنند، بازار بزرگ تهران است. این محل نیز در دوره پنجم مدیریت شهری مورد توجه ویژهای قرار گرفت و اقداماتی همچون: راهاندازی اداره ایمنی بازار، ایجاد کمیته ویژه ایمنی بازار، شناسایی و ارزیابی نقاط پرخطر در سطح بازار تهران، صدور دستورالعملهای ایمنی و اخطاریه به واحدهای کسبی پرخطر و ... انجام شد.
5- در حوزه مترو هم سازمان آتشنشانی اقدام به تهیه و تدوین دستورالعملها و محتواهای مورد نیاز در این خصوص کرده است.
در پایان با یادی از شهدای ایمنی در کنار شهدای سلامت، باید بگویم در شرایطی هستیم که بیمــــاری
کوویدـ 19چشمهای مردم جهان را نسبت به اهمیت همراهی و همدلی و لزوم پذیرش مسئولیت تکتک ما در مقابل اجتماع، کمی بازتر کرده است.