امیدهای بر باد رفته
محمدرضا مرسلی ـ روزنامه نگار
صد سال نه، همین سه، چهار سال پیش اگر میخواستی در مرکز، رو به بالای شهر تهران، با یک ماشین خارجی مدل بالا به خانهات بروی، باید حداقل 2میلیارد پول میداشتی؛ چیزی حدود 200میلیون برای ماشین کرهای یا ژاپنی هزینه میکردی و بقیه را هم میگذاشتی برای خرید خانه. خانه که میگویم فکرتان به متراژ 50متر نرود. متراژ بالای 100متر را درنظر بگیرید. حقوقهای کارمندی هم ماهانه بین 2 تا 3میلیون تومان بود و کارمندان و کارگران همیشه حسرت به دل بودند که 2میلیارد پول را چگونه میشود بهدست آورد. با خود حساب و کتاب میکردند که چند سال میتوانند پسانداز کنند و چقدر وام بگیرند تا زندگی معمولی رو به بالا را برای خانواده و فرزندان خود فراهم کنند. ایکاش این چند سال همه ما خواب بودیم. آدم یاد سریال اصحاب کهف میافتد. فکر میکنی صد سال گذشته، ولی در اصل سهسال از عمر و جوانی ما گذشته است و دیگر امیدی در زندگی نمانده. با حقوقهای چهار و پنجمیلیونی باید بنشینیم و حساب این را بکنیم که چگونه میتوانیم پرایدی که دیگر شرکت خودروساز هم قیدش را زده، بخریم. بنشینیم و فکر کنیم که دیگر میشود در تهران حتی در همان محلههای پایین شهر یک خانه 50متری خرید. واقعا امید به زندگی در نسل جوان باقی مانده؟ میتوان شعار داد و گفت با حقوق کارگری در تهران میشود زندگی را گذراند اما واقعا مسئولان حاضرند حتی یک دقیقه از زندگیشان را مانند زندگی یک کارگر در تهران بگذرانند.
چند روز پیش تلفنی با یکی از دفاتر فروش خودرو صحبت میکردم. وقتی قیمت ماشینها را پرسیدم و با افزایش دوباره حدود 10میلیون به بالای خودرو روبهرو شدم، پرسیدم واقعا میدانید دلیل افزایش چیست؟ از 2روز پیش تا امروز دلار نرخش بالا رفته؟ تحریمهای جدید دوباره شروع شده؟ و صدها آیای دیگر که در ذهنم آمد. جواب داد: نه، همینجوری قیمتها بالا رفته.
آقایان مسئول، با فرزندان خود هم چنین میکنید؟ حاضرید لحظه لحظه آبشدن جوانهایتان را در خانه ببینید؟ ببینید که جوان شما جلو چشمانتان نه کاری دارد که انجام دهد یا حتی اگر کاری هم داشته باشد با پولی که درآمدش محسوب میشود، نمیتواند خرج خودش را بدهد، چه برسد به اینکه بتواند تشکیل خانواده بدهد. واقعا امیدی در زندگی جوانها باقی گذاشتهاید؟ یکی میگوید سازش، یکی میگوید برجام، یکی میگوید جنگ، یکی میگوید تحریم، هر کسی چیزی میگوید و متأسفانه فرجی هم حاصل نمیشود.