• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
شنبه 5 مهر 1399
کد مطلب : 111235
+
-

از همه رنگ

پزشکزاد در ادبیات در میانه ماند و سینما او را بالا

از همه رنگ

علی‌اکبر شیروانی 

 «حاج مم جعفر در پاریس» 1333 منتشر شد و ایرج پزشکزاد کارش را با ادبیات شروع کرد. پزشکزاد آهسته و پیوسته کارش را ادامه داد و تا 16 سال بعد و «دایی‌جان ناپلئون» مشهورش، کمتر از انگشتان یک دست کار منتشر کرد. اواز همان اولین کتاب سبک‌وسیاقش را حفظ کرد و همان لحن و زبان طنزش را به گونه‌ها و نوع‌های دیگر بُرد؛ از جمله رمان. ترکیب واقعیت و خیال و فرهنگ عامه و نخبگانی علاقة اصلی بازیگوشی‌های او بود و در نثر و زبان هم می‌کوشید با ترکیب‌هایی به زبانی شاخص دست یابد. نثر پزشکزاد ساده، صریح، روزنامه‌ای و روان است اما سست و بی‌مایه نیست و زبان محاوره در متن، خوش نشسته است. بداعت‌های زبانی و نوآوری‌های نثری در کارهای پزشکزاد راه نیافته است، اما نمونه‌ای‌ است از زبان قصه‌گو و داستان‌سرا که یک سرش به عامه‌پسندها می‌رسد و سر دیگرش به رمان‌نویسی مدرن. پزشکزاد در ادبیات در میانه ماند و سینما بالا کشیدش.
«پیاده شدم، روی موتور را برداشتم، کمی آنرا بررسی کردم. میشل هم پیاده شده، کنار من ایستاد و به تماشا مشعول شد. حاجی هم در این موقع پیاده شد. چون هوا تاریک شده بود من رفتم کیف دستیم را باز کردم که چراغ جیبی را بیرون بیاورم. حاجی از این غیبت من استفاده کرده و برای اینکه جلوی میشل خودنمائی کرده باشد به دستکاری در موتور مشغول شد. وقتی من متوجه این حرکت شدم و خودم را به او رساندم با کمال تأسف دیدم تمام سیمهای دلکو را بیرون کشیده است. داد و فریادم بلند شد. هرچه کردم نتوانستم سیمها را به ترتیب سر جایشان قرار دهم. از یک نفر عابر سراغ مکانیسین گرفتم، معلوم شد در ده اصلاً مکانیسین وجود ندارد. وقتی جریان را به همسفرهایم گفتم آنها هم خیلی ناراحت شدند.  میشل کمی به حاجی غرولند کرد و منیرسادات هم فریاد جانانه‌ای سر شوهرش کشید.»
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :