![از سفر به چزابه تا مزرعه پدری](/img/newspaper_pages/1399/07-%20mehr/05/laee/14-01.jpg)
بهترین فیلم رسول ملاقلیپور از نگاه 14 منتقد و روزنامهنگار
از سفر به چزابه تا مزرعه پدری
![از سفر به چزابه تا مزرعه پدری](/img/newspaper_pages/1399/07-%20mehr/05/laee/14-01.jpg)
از سینمای گرم و پرخون رسول ملاقلیپور چه لحظههایی را بیشتر بهخاطر سپردهایم، کدام فیلمهایش را بیشتر دوست داشتهایم و با چه آثاری بیشتر ارتباط برقرار کردهایم؟ بنایمان در این نظرسنجی انتخاب یک فیلم از کارنامه ملاقلیپور بوده و همانطور که انتظار میرفت در مورد «سفر به چزابه» توافق جمعی بیشتری وجود دارد و البته «مزرعه پدری»، «هیوا»، «افق»، «قارچ سمی» و «نسل سوخته» هم طرفداران خود را دارند. فیلمسازی که میان درام اجتماعی و فیلم جنگی در رفتوآمد بوده و البته ملودرام و حتی کمدی هم ساخته. میان ساختههایش آثاری که در سینمای دفاعمقدس به یادگار گذاشته فیلمهای ماندگارتری بهنظر میرسد. رسول ملاقلیپور را بیشتر در قامت فیلمساز جنگ بهخاطر میآوریم؛ فیلمسازی برآمده از جبههها که تا پایان عمر کوتاهش به آدمهای جنگ وفادار ماند و دربارهشان فیلم ساخت. ملاقلیپور در مقام فیلمساز شهری هم کارنامه قابل اعتنایی دارد که البته بحث و نظر درباره فیلمهای شهریاش بهخصوص به لحاظ میزان انسجام و فرم همگون و متناسب، بسیار است. اما حتی فیلمهایی که عدهای آشفتهشان میدانند از دیدگاه گروهی دیگر آثاریاند از دل برآمده و پر از احساس و شور و عصبیت. درست مثل خالقشان که هیچ وقت فیلمساز خنثیای نبود و فیلم خنثی و بیمسئله هم نساخت.
سفر به چزابه
فریدون جیرانی
منسجمترین و شاید پر احساسترین فیلم ملاقلیپور؛ نمونه درجه یک و محصول حس و احساس و شور فیلمسازی غریزی که درک شهودیاش اینجا بسیار درست کار میکند. فیلمی پر از جزئیات که قابلیت آن را دارد که برایش کتاب درآورد. مزرعه پدری دیگر فیلم شاخص ملاقلیپور است، شاید مهمتر از سفر به چزابه که آخرین دیدگاههای ملاقلیپور را درباره جنگ به نمایش میگذارد. از «مجنون» هم نمیشود گذر کرد ولی اگر قرار به انتخاب تنها یک فیلم از ملاقلیپور باشد، آن فیلم سفر به چزابه است.
سفر به چزابه
سعید مروتی
منسجمترین و پر حس و حالترین فیلم رسول ملاقلیپور که نهتنها بهترین فیلم او که با فاصله بهترین فیلم جنگی سینمای ایران هم هست. نمونه مثالزدنی شناخت و اشراف از فضا (جبهه) و شخصیتها(آدمهای جنگ) و تسلط کامل بر دستمایه با تکیه بر هوش درخشانی که به شکلی کمتر دیده شده در کارنامه فیلمساز، هیچ موضوع و مسئله فرامتنیای تحتتأثیرش قرار نداده است. فیلمی قابل تدریس در دانشکدههای سینمایی که ایدهای نبوغآمیز و پرداختی درخشان دارد.
مزرعه پدری
مسعود پویا
سفر به چزابه فیلم منسجمتر و گرمتری است. «نجات یافتگان» ساختار بصری و روال منظمتر و نزدیکتری به قواعد ژانر دارد و حتی میشود از قارچ سمی نام برد که میزان شخصی بودنش جسورانه است. مزرعه پدری اما به واسطه نمایش مهارت فنی ملاقلیپور در خلق صحنههای بسیار دشوار جنگی، دستاوردی است بینظیر در کارنامه فیلمساز. مهمتر از آن شاید حسی باشد که از پشت دوربین به مقابل قاب و پرده سینما منتقل شده است. حسی سرشار از اندوهی عمیق بر از دست رفتن بهترین فرزندان این سرزمین.
سفر به چزابه
جواد طوسی
تجربهای نو و بدیع در بطن سینمای جنگ که در آن به شکلی موفقیتآمیز واقعیت و تخیل در یک دنیای آخرالزمانی تلفیق و به تصویر کشیده شده است.
سفر به چزابه
محمدناصر احدی
بهدنبال چزابه؛ فیلمی قابل قیاس، بدون نیاز به شارح
سالها پیش سر یکی از کلاسهایی که با دکتر احمد الستی- مدرس سینما- داشتم، بحث رسید به سفر به چزابه. کسانی که دکتر الستی را میشناسند میدانند که ایشان در سر کلاسهایشان فقط از فیلمهای خارجی نمونه میآورد و با اینکه گاه حرف و سخن از فیلمهای ایرانی هم در لابهلای صحبتهایشان به میان میآید، اما فیلمی را از سینمای ایران برای آموزش فنون فیلمسازی یا تحلیل و بررسی انتخاب نمیکند. اصلا یادم نیست چطور شد به سفر به چزابه رسیدیم، اما خوب یادم هست که ایشان این فیلم را با رمان «بهدنبال کاسیاتو» نوشته تیم ابراین به سال1978مقایسه کرد. در جستوجوی کاسیاتو رمانی ضدجنگ با مایههای روانشناختی است که به جنگ ویتنام میپردازد و روال خطی ندارد و تقدم و تأخر و ترتیب حوادث در آن مبهم است.
شخصیت اصلی این رمان سربازی درمانده و مستاصل بهنام پاول برلین است که تحتتأثیر یکی از همقطارانش بهنام کاسیاتو، رؤیای رفتن از ویتنام به فرانسه را دارد. در فصلی از این رمان شخصیتها از طریق تونلی در ویتنام به پاریس میرسند، درست مثل آلیس در «آلیس در سرزمین عجایب» که بهدنبال خرگوش وارد حفرهای میشود و از سرزمین عجایب سر درمیآورد. احتمالا همین مشابهت رفتن از موقعیتی عینی به موقعیتی ذهنی در رمان تیم ابراین و فیلم رسول ملاقلیپور بوده که باعث شده دکتر الستی سفر به چزابه را شبیه بهدنبال کاسیاتو بداند. حتی جالب است که این رفتن از جایی به جایی دیگر و جستوجوگری در نام هر دو اثر مشهود است. البته ایشان به درستی معتقد بود که ملاقلیپور در زمان ساخت این فیلم روحش هم از این رمان خبر نداشته و چنانچه روزی این رمان به فارسی درآید، جالب میشود که نحوه روایت در این دو اثر را با هم مقایسه کرد. بخشی از این رمان، سالها پیش، با نام «در تعقیب کاچیاتو» با برگردان اسدالله امرایی در مجموعه کتابهای جیبی همشهری به فارسی منتشر شد، اما تا امروز که خبری از ترجمه کل رمان نشنیدهام. البته شباهت موقعیت سفر به چزابه با این رمان امتیاز خاصی برای این فیلم محسوب نمیشود، چراکه سفر به چزابه ویژگیهای سوررئالیستی یا رئالیسم جادویی منحصر به فردی دارد که بدون اینکه نیاز داشته باشد منبعی فرنگی یا شارحی مسلح بهنظریههای تئوریک دستش را بگیرد، میتواند کامل روی پای خودش بایستد و گردن افراشته کند. اگر کارگردان این فیلم نه ملاقلیپور که فردی کمی روشنفکر بود، چهبسا از سفر به چزابه، در کنار فیلمی مثل «شازده احتجاب» (بهمن فرمانآرا، 1351)، بهعنوان یکی از شاخصترین فیلمهای سینمای هنری ایران یاد میشد. سفر به چزابه بینیاز از قیم و شارحان نظریهپرداز است و میشود آدمهایش را دوست داشت، برایشان خوشحال بود که رفتند و به حال خودمان که به اینجا رسیدهایم گریست.
هیوا
شهرام جعفری نژاد
زنی به جهان زیرین میرود تا همسرش را به زندگی بازگرداند. برگردان اساطیری ایشتار و تموز.
مزرعه پدری
محدثه واعظیپور
سوگوارهای تأثیرگذار برای از دست رفتن عشق، وطن و خانواده در آتش جنگ.
نسل سوخته
مسعود میر
دلچسبی تماشای فیلم کارگردانی که از زمانه جنگ به زمانه سازندگی، از رفاقت جبهه به نارفیقی برجسازان و برج عاجنشینان و از خلوص دهه 60 به سیهروزان آنها که در وجودشان غش بود را تصویر میکرد.
قارچ سمی
خسرو نقیبی
دومان قائمی خود ملاقلیپور سرگشته است، در روزگاری که روزگار او نیست. میان آن برزخ کابوس گون؛ که میخواهد از آن برهد. همانی که بیتا وقت مرگ ازش میپرسد: «خسته عاصی راحت شدی؟».
سفر به چزابه
شاهین امین
پختهترین فیلم رسول ملاقلیپور که تناسبی مثالزدنی (و کمتر دیده شده در دیگر فیلمهای سازندهاش) بین تخیل و واقعیت و جوششی هنرمندانه همراه با مهارت تکنیکی چشمگیر در آن وجود دارد.
سفر به چزابه
علی عمادی
سورئالی باورپذیرتر از رئال
زندهیاد رسول ملاقلیپور با احساسش فیلم میساخت و چون کارهایش دلی بود، خیلی از آنها – بهخصوص کارهایی که در آن خشمش را کمتر بروز میداد – به دل مینشست. در میان همه آثارش اما «سفر به چزابه»، جلوه دیگری دارد. سینمای جنگ در کوران نبرد به شکلی طبیعی بعدی حماسی دارد اما با فروکش کردن آن، به عوارض جنگ مشغول میشود. برای همین است که بسیاری از فیلمهای پس از جنگ، ضدجنگاند. اما سفر به چزابه به عوارضی میپردازد که اتمسفر خاص خود را دارد. جنگ تحمیلی 8ساله ما که با حضور نیروهای داوطلب و مردمی، رنگ و بوی دیگری یافت، محلی شد برای آنکه آدمهایی با تفاوتهای بسیار، شمایلی یکسان بگیرند؛ فقط لباسها خاکی نشد که جانها نیز به یکرنگی رسید. این پدیده شاید در بسیاری از فیلمهای سینمای موسوم به دفاعمقدس دیده شود اما آنچه در سفر به چزابه دیده شد، با وجود روایت سورئالش، واقعیتر و باورپذیرتر از دیگر فیلمها ازآبدرآمد. اتصال فرهنگ جبهه و جنگ به زمانهای که آدمهایش حتی رخت و ریخت دیگری دارند، آن هم بیشعارزدگیهای مرسوم، اتفاقی است که فقط با یک باور قلبی به نتیجه میرسد؛ این نتیجه در قاب سفر به چزابه جاودانه شد. آن هم در اتمسفری که «ما» آن را بهتر از دیگران میشناسیم.
افق
دانیال معمار
گریز از واقعیت به سوی جذابیت
۱ـ نام فیلمهایی را به یاد بیاورید که رسول ملاقلیپور در طول عمر ۲۳ ساله فیلمسازیاش ساخت. نامها فقط یادآور چند اثر ماندگار در تاریخ سینمای ایران نیستند، بلکه قابلیت برخی از این فیلمها واقعا در حد ساختن یک جریان بوده است. میدانیم که منظور از یک جریان، روندی است که به منحنی یک سهمی ریاضیات میماند، از نقطهای شروع میشود و سیر صعودی خود را آغاز میکند و زمانی که به اوج تواناییهایش رسید (نقطه اوج سهمی) سیر نزولی آغاز میشود و با رسیدن به نقطه صفر زمان تحلیل این جریان فرا میرسد. بر این اساس، سینمای ملاقلیپور بارها این منحنی را در ژانر دفاعمقدس ترسیم کرده است. هیچیک از فیلمهای او باری به هر جهت و برای خالی نبودن عریضه ساخته نشدهاند. از همان «نینوا» بهعنوان شروعکننده ژانر سینمای جنگی ایران تا «مزرعه پدری» تلاش دقیق و قابل تحسینی بوده برای ترسیم مناسبات جنگ ایران و عراق. بدون تعارف ۱۲ فیلم دفاعمقدسی ملاقلیپور بارها این منحنی جریانسازی را ترسیم و هر یک به نوعی به ارتقای استانداردهای این ژانر در سینمای ایران کمک کردند.
۲ـ بعد از نینوای ملاقلیپور، فیلمسازان زیادی در اینگونه سینمایی پشت دوربین رفتهاند، اما یک وجه تمایز ملاقلیپور با فیلمسازان دیگر این ژانر این بوده که او در فیلمهایش هیچ ابایی از این نداشته که با مخاطب خود صادق باشد و واقعیت دوران دفاعمقدس و بعد از آن را به برهنهترین شکل ممکن روی پرده سینما بازآفرینی کند، بدون رتوش و بدون اغراقهای مرسوم و معمول این ژانر سینمایی. اما «افق» جزو معدود فیلمهای این فیلمساز است که دقیقا در نقطه مقابل این وجه تمایز قرار گرفته است. فیلمساز اتفاقا در افق تا جایی که توانسته با میزانسنها و طراحی صحنه و لباس و شخصیتپردازی سعی کرده از واقعیت جبهههای ایران دور شود و چهره جدیدی از قهرمانهای جنگی خود با بازی سیدجواد هاشمی و جهانبخش سلطانی و دیگران ترسیم کند.
افق قرار بوده ماجرای انهدام سکوی نفتی الامیه عراق را در عملیات کربلای ۳ بهعنوان گوشهای از یک رویداد واقعی جنگ ایران و عراق به تصویر بکشد اما واقعیت این است که قهرمانهای افق، اصلا از جنس قهرمانهای ایرانی جنگ نیستند و به چیزی شبیهترند که در فیلمهای جنگی هالیوودی با پروداکشن بالا دیده میشوند. از این جهت شاید بتوان افق را شبیه «روز صفر» سعید ملکان دانست که در همین جشنواره ماضی به نمایش درآمد. نقطه اشتراک روز صفر و افق در گریز از واقعیت بهسوی جذابیت است. آنها هر دو نهتنها تلاشی برای نشان دادن واقعیت یک رویداد تاریخی روی پرده سینما نداشتهاند بلکه اتفاقا تمام تلاششان را کردهاند که با فاصله گرفتن از واقعیت، داستان هیجانانگیز و اکشن خود را برای مخاطب تعریف کنند و فقط به کلیات آنچه در عالم واقع اتفاق افتاده است وفادار بمانند. افق در روزگاری که قرار بود سینمای جنگ ما آینه تمام نمای دوران دفاعمقدس باشد با این ویژگی ساخته شد و به همین دلیل مورد نقد جدی قرار گرفت.
۳ـ یکی از اتفاقات پرتکرار سینمای ایران این بوده که بسیاری از فیلمها مورد شماتت منتقدان قرار گرفتهاند اما در اکران برخلاف نظر آنها با استقبال گسترده مردم مواجه شدهاند. افق، چهارمین ساخته رسول ملاقلیپور هم فیلمی است که منتقدان برای تعریف و تمجید از آن صف نکشیدند، اما در عوض در اکران با صفهای طویل مردم در گیشهها مواجه شد و توانست عنوان دومین فیلم پرفروش سال۶۸ را نصیب خود کند. منتقدان، افق و مدل قهرمانپروری هالیوودی و غیرواقعی آن را باعث مخدوش شدن تصویر واقعی دوران دفاعمقدس دانستند اما فکرش را هم نمیکردند که ملاقلیپور با این فیلمش بتواند رگ خواب مخاطب سینمای ایران را بهدست بگیرد.
سفر به چزابه
محمد عدلی
تصویرگر خاطرههای ناشناخته
سینمای دفاعمقدس برای دههشصتیها، نقش تصویرسازی خاطرات موهومی را دارد که در دوران کودکی در بخشی از ذهنمان ماندگار شده است. جنگ را به یاد نمیآوریم اما وجودمان را با خود همراه کرده است به همین دلیل بهدنبال اسناد و تصویر آن میگردیم. ارزش کار آنها برای نسل ما مانند اهمیت وجود کسانی است که به چشمان کمسو نور میتابانند. رسول ملاقلیپور یکی از دو کارگردانی است که واقعیتهای نادیده زندگی ما را تصویر کرده و فیلمهایش برای ما فراتر از سینما بودهاست. اگر با عینک یک متولد دههشصت به این فیلمها نگاه شود، دیگر حتی ضعفهای سینمایی آن به چشم نمیآید.
رسول ملاقلیپور چندان اهل سخنوری نبود اما او هم مثل ما میدانست چه میخواهد و گمشدهاش کجاست؛ حرفهایش را وسط میدان جنگ میزد. او زمانی از نقش زنان در دفاع حرف میزد که سیمای جنگ و جهاد مردانهتر از امروز بود. رسول ملاقلیپور بدون آنکه ظاهر و بیانی شبیه به روشنفکرها داشته باشد، در نگاه به جنگ روشنفکر و صاحب گفتمان بود. اگرچه نمیتوانست از نگاهش بگوید اما میتوانست آن را بنویسد و بسازد. از اینرو او را بهعنوان فیلمسازی عملگرا میشناسیم که ارتباطش با مخاطبانش از جنس درونمتن بود نه فرامتن.
ملاقلیپور زبان سیاست نداشت به همین دلیل در ساخت فیلم تبلیغاتی برای یکی از دفعاتی که محسن رضایی در انتخابات شرکت کرده بود، موفق عمل نکرد. او صداقت و صراحت داشت؛ همان چیزی که در دنیای سیاست کاربرد ندارد.
سفر به چزابه
مرتضی کاردر
در نقطه تعادل
«سفر به چزابه» زمانی ساخته میشود که الگوهای قدسی از یک سو و الگوهای اکشن از سوی دیگر سینمای دفاعمقدس را تحتالشعاع قرار دادهاند. رسول ملاقلیپور هوشمندانه در مرز میان این دو الگو قدم میزند، بیآنکه یکی بر دیگری غلبه کند. زمانهای است که انگار فیلمی که بخواهد فارغ از این دو الگو باشد محکوم به شکست و فراموشی است. اما تماشاگران و کسانی که جنگ را همانگونه که بوده، دیدهاند، به مرور فیلم را کشف میکنند و به خیل دوستداران فیلم اضافه میشوند. فیلم در پی قدسیسازی نیست، پس از تأکید بیش از اندازه بر وجوه دفاعمقدسی میپرهیزد. در عین حال، وجوه اکشن نیز اهمیت جلوهگرانه برای فیلمساز ندارد، لذاست که از اکشنهای زائد سالهای قبل و بعد سینمای جنگ نیز در فیلم جایی ندارند. نتیجه فیلمی میشود که همهچیز را به اندازه دارد.
فیلم در سینمای رسول ملاقلیپور جایگاهی یگانه دارد. فیلمساز از بدویت و تجربهگرایی فیلمهایی مثل «بلمی به سوی ساحل» و «پرواز در شب» فاصله گرفته و هنوز به جاهطلبیهای تکنیکی فیلمهایی مثل «قارچ سمی» نرسیده است. حتی اتفاقهای سالهای پس از جنگ او را مثل فیلمهای آیندهاش خشمگین نکرده است. پس از جمیع جهات در نقطه تعادل است و بهترین اثر کارنامه سینماییاش را میسازد.