اولین ستاره
سینمای نوپای فارسی با فیلم «ولگرد» با مفهوم جواناول آشنا شد و موفقیتی بینظیر را تجربهکرد
سعید مروتی
سینمای نوپای فارسی پس از گذشت ۵سال از تولدش، با آزمون و خطا راههای مختلف جذب تماشاگر را تجربه و امتحان میکند. فعالان سینمای فارسی بهدنبال بازکردن پای خانوادهها به سینما هستند. کاری که در آذر ۱۳۳۱ با فیلم «ولگرد» رخ میدهد؛ ملودرام تلخ اجتماعی که جوان اول و قهرمان تراژیک دارد و با وجود پایان تلخش، آنقدر خوب میفروشد که رکورد گیشه فیلمهای فارسی را میشکند. اگر در «شرمسار» شهرت دلکش بهعنوان خواننده رادیو، عامل اصلی جذب تماشاگر است، در ولگرد، ظهور ناصر ملکمطیعی بهعنوان جوان اول، تبدیل به برگ برنده فیلم میشود؛ بازیگر جوانی که ۳دهه در سینمای ایران دوام میآورد و با تمام فراز و نشیبهایش محبوب میماند. مهدی رئیسفیروز، کارگردان ولگرد جوانی ۲۱ساله است که ابتدا برای نوشتن سناریو برای مهندس بدیع و شریکش فضلالله منوچهری پا پیش میگذارد و به مرور از تهیهکنندگان میخواهد کارگردانی را هم به او بسپارند. قرار بود جوانی و خامی رئیسفیروز کارگردان، با تجربه و مهارت فنی مهندس بدیع (که یکی از تهیهکنندگان و مدیر فنی و فیلمبردار بود) جبران شود؛ فیلمی که به گفته اغلب تماشاگرانش در اکران اول، حسی متفاوت از تجربه تماشای فیلمی فارسی را تجربه کردند و به ناصر(ملکمطیعی) جوان اول فیلم دل سپردند و با او در تمام فرازونشیبها همراه شدند. تا پیش از ولگرد هنرپیشهها شهرتشان را در عرصههای دیگر بهدست میآوردند و اول خواننده رادیو یا بازیگر تئاتر بودند و بعد هر چیز دیگری. ولگرد اما مقدمهای است بر حضور ناصر ملکمطیعی جوان، بهعنوان هنرپیشه سینما و جوان اول. قصه ملودرام فیلم در کنار هنرپیشه جذاب نقش اول، موفقیتی بیسابقه در آن سالها را به همراه میآورد.
مهدی رئیسفیروز سناریویی مینویسد و جلوی دوربین میبرد که ظاهرا همه آنچه سینماروی ایرانی در ابتدای دهه30 میپسندد را به همراه دارد.
این ماجرای ولگرد است: ناصر که در اثر حادثهای با پروین آشنا شده، با او ازدواج میکند و در حالی که تمکن مالی دارد توسط رفقای نابابش آلوده به قمار میشود و همهچیزش را میبازد. ناصر چنان به تهخط میرسد که دیگر روی دیدار با زن و فرزندش را ندارد. سالهای طولانی در دوری و فراق سپری میشود تا اینکه ناصر خانوادهاش را پیدا میکند، آن هم در شرایطی که دخترش در آستانه ازدواج است. پروین ابتدا ناصر را به جا نمیآورد و بعد از آشنایی دادن همسرش هم برخورد گرمی با او نمیکند. ناصر با برداشتن عکس پروین، خانه را ترک میکند و در شب حکومتنظامی اسیر گلوله سربازان میشود و جان میسپارد. در انتها پروین، دختر و دامادش را نصیحت میکند که گرد ناراستی نگردند و قدر یکدیگر را بدانند.
بخشی از اینکه ولگرد ملودرام اجتماعی نامیده میشود به فصل حضور ناصر در خیابان در شب حکومتنظامی و تیر خوردنش از سوی سربازان بازمیگردد. ولگرد محصول دوران نخستوزیری دکتر مصدق است. التهاب جامعه ایرانی و درگیری مدافعان مصدق و دربار و رخدادهایی چون ۳۰ تیر ۱۳۳۱، بعدها از سوی نسلی که ولگرد را ندیدند (همه کپیهای فیلم بر اثر آتشسوزی از میان رفت) ولی به تحلیل سینمای فارسی پرداختند به زمینه اجتماعی- سیاسی ابتدای دهه30، مرتبط دانسته شد. از تیرخوردن ناصر در شب حکومتنظامی و کشته شدنش، بهعنوان بازتابی از شرایط اجتماعی دوران مصدق، یادشد. منتقدان و روزنامهنگاران در زمان اکران ولگرد و فضای سیاستزده آن دوران، اشارهای به چنین رویکردی در فیلم نکردند. هرچند لحن فیلم را واقعگرایانه و نزدیک به زندگی مردم ایران دانستند. سال۳۱ سینمایینویسان به ستایش ولگرد پرداختند و از آن بهعنوان تحولی در سینمای فارسی یادکردند. اشاره به تکنیک خوب فیلم در بیشتر نقدها در واقع ستایش از مهارت فنی مهندس بدیع بهعنوان فیلمبردار و مدیر فنی (و احتمالا مونتور) بود تا رئیسفیروز جوان که برای نخستین بار کارگردانی را تجربه میکرد و مثل بیشتر فیلمسازان دهه30، دانش فنی چندانی نداشت.
مهمترین نقش و تأثیر رئیسفیروز بهعنوان کارگردان را باید در نپذیرفتن نظر تهیهکنندگان برای استفاده از بازیگران مشهور و اصرار به حضور ناصر ملکمطیعی گمنام در نقش اصلی دانست. مهمترین مطلب درباره ولگرد توسط طغرل افشار، سینمایینویس شاخص دهه30 نوشته شد که بیشتر مطالبش درباره فیلمهای ایرانی انتقادی بود ولی این بار با لحنی مثبت سراغ نخستین ساخته رئیسفیروز رفته بود؛ «ولگرد فیلمی است که برای نخستین بار در میان فیلمهای فارسی وجهتمایزی پیدا نموده و کمی جنبه هنری یافته گرچه ما نمیتوانیم برای آن ارزشی عالی قائل شویم ولی باید اذعان کرد که از لحاظ تکنیک و همچنین طرح موضوع بهترین فیلمی است که تاکنون تهیه شده. سوژه فیلم برداشتی از واقعیات زندگی مردم ایران است و طی جریانات فیلم به نکاتی برخورد میکنید که آلام زندگی ما از آن سرچشمه میگیرد ولی عمده ارزش و اهمیت فیلم در تکنیک آن و بهعبارت بهتر در تحولی است که از لحاظ فنی ایجاد شده است... .» (جهان سینما، ۱۴ دی ۱۳۳۱) ولگرد از ۲۶ آذر ۳۱ در سینماهای هما و دیانا اکران میشود و استقبال مردم از فیلم آنقدر چشمگیر است که ۴ماه بر پرده دوام میآورد. فروش ۴۰۰هزارتومانی ولگرد در اکران تهران، موفقیتی چشمگیر نصیب سازندگانش میکند. تهیهکنندگان (محسن بدیع، سرهنگ فضلالله منوچهری و جلیل قدیری) سود سرشاری میبرند. رئیسفیروز به سرعت فیلم دومش (لغزش) را کارگردانی میکند و جایگاه ناصر ملکمطیعی بهعنوان جوان اول و ستاره سینما در همان گام اول تثبیت میشود.