رزم و بزم
«حاجیعلی رزمآرا»، 16اسفند 1329ترور شد
حمیدرضا محمدی
در آن هفتفقره نامه، جز با عنوان «سپهبد عزیزم» خطابش نمیکرد، و البته او هم، اشرف پهلوی را، با عناوینی چون «عزیز مهربانم» موردتوجه قرارمیداد. و این همه درباره شخصیت باصلابتی چون «حاجیعلی رزمآرا» است که یک نظامی کارکشته و مقتدر و یگانه درجهدار سپهبدی بود؛ موضوعی که درباره این نخستوزیر مقتول، کمتر موردبحث قرارمیگیرد. اگرچه رابطه اشرف با هژیر هم بسیار حسنه بود اما درباره رزمآرا ماجرا طور دیگری بود. مکتوبات میان آندو که چنین گواهی میدهند. نامههایی که به اعتقاد کاوه بیات، «اگرچه فاقد تاریخ نگارش هستند ولی از نظر محتوایی، در فاصله آبان1327 تا مراحل نخست ریاست وزرایی رزمآرا در تابستان1329 نوشته شدهاند.»
در یکی از این مکتوبات، اشرف نوشته که «خواستم بهوسیله این دو سه سطر بهترین و پاکترین احساسات خود را برای شما فرستاده... خود را مرهون شما دانسته و تا آنجا که عمرم باقیست جز یک دوست مهربان و صمیمی برای شما نخواهم بود...» و در جای دیگر، «...احساسات پاک و مهر مرا که قلبی ناشی از عطوفت سرچشمه گرفته بپذیرید.» در این میان، او اما در همین مرقومه اعتراف میکند «در اثر نامهربانیها و ناملایمات زمان طفولیت و عنفوان جوانی تا چه اندازه تشنه محبت و ملاطفت هستم...» و این همه را زنی نوشته که به غرور شهره بود و هرچیز را طلب میکرد، فراهم میشد.
و البته از نوشتههای رزمآرا هم نمیشود گذشت که در یکیشان آورده که «مهر و محبت و علاقه حقیقی و واقعی با مرور ایام ظاهر شده، اثرات خود را بروز میدهد. من هنوز کاغذ روز گذشته تو را که در لحظه حرکت نوشته، مرا برای یک عمر مرهون مراحمت کردهای، میخوانم. هر قدر بیشتر در عبارات آن دقیق میشوم از طرز فکر و توجه تو لذت برده و بر ایمان من افزوده میشود...»؛ عاشقانههایی که اگر دستخط آنها در دست نبود، شاید باور وجودشان در سطح یک حاکمیت کشور ممکن نمیشد.