محمدناصر احدی- روزنامه نگار
نوجوانان از چه زمانی به موضوع فیلمهای سینمایی بدل شدند؟ بهعبارت دیگر، فیلمهای نوجوانانه محصول چه دورانی هستند؟ کاترین دریسکول در کتاب «فیلم نوجوانانه» مینویسد ایده رایجی وجود دارد که مطابق آن، فیلم نوجوانانه ابداع دهه1950 و بخشی از فرهنگ جوانانه غرب پس از جنگ جهانی دوم است. پس از جنگ، اشاعه مصرفگرایی آمریکایی، بهوجود آمدن جامعهشناسی بهعنوان رشته دانشگاهی و مطالعات بازار بهعنوان «پیشگویی معطوف به مقصود» و جمعیتشناسی محض، دوره بلوغ (تغییرات جسمی) را به مفهوم نوجوانی (سبک زندگی) تبدیل کرد. در سینمای ایران نیز، پس از انقلاب و جنگ، با توجه به تلاش برای تربیت نسل جدیدی مطابق با آرمانهای نوبنیان، تولید فیلمهای نوجوانانه در دستور کار سینمای گلخانهای دهه60 قرار گرفت. البته، نباید فراموش کرد دلیل دیگر تولید فیلمهای نوجوانانه در دهه 60، سهولت دریافت پروانه ساخت برای این فیلمها و گذرِ کمدردسر از سد ممیزی بود. در این مطلب به 4نقشآفرینی خاطرهانگیز نوجوانان در فیلمهای دهه60 نگاهی گذرا انداختهایم.
دونده (امیر نادری، 1363)
امیرو، شخصیت اصلی این فیلم، نوجوانی است که در فکر رفتن و رسیدن به دنیایی دیگر است. او از هرم آفتاب جنوب و سختی معاش در این سرزمین خسته و دلزده است و مثل خود کارگردان، خوشبختی را در جای دیگری میجوید. اما مجید نیرومند، نوجوانی که نقش امیرو را بازی کرد، در همین آغاز درخشان متوقف شد و تا همین چند سال پیش کسی از او خبری نداشت. امیرو میدوید تا به جایی برسد، اما مجید در همان شروع متوقف شد یا حداقل به مسیری دیگر رفت که سینما جزئی از آن نبود.
خانه دوست کجاست؟ (عباس کیارستمی، 1365)
پسربچه فیلم «خانه دوست کجاست؟» هم مثل امیرو دونده میدوید تا دفتر مشق دوستش را که به اشتباه برداشته بود به او پس دهد، اما همه آنهایی که تجربه دویدن در سالهای دهه60 را دارند، میدانند که در آن سالها دویدن و نرسیدن تجربه مشترک نسلی بود که هرچه دویدند، نرسیدند و شاید هنوز هم دارند میدوند و نمیرسند. بابک احمدپور، پسربچهای که نقش اصلی فیلم را داشت، بعدها در 2فیلم دیگر کیارستمی هم بازی یا ـ درستتر بگوییم ـ زندگی کرد. او هیچگاه راهی به سوی سینمای حرفهای نیافت ولی حتما از نگاه و نگرش کیارستمی به زندگی و جهان چیزهایی اندوخته است که بزرگترین پاداش برای او محسوب میشود.
باشو، غریبه کوچک (بهرام بیضایی، 1368)
«باشو» قبل از «خانه دوست کجاست؟» و در سال 1364ساخته شد، اما پسرک سیهچرده و جنوبی فیلم در تهران و در اتاقهای تصمیمگیران سینمای ایران، از شمال هم غریبتر بود و کسی نمیخواست از او زبان تعامل و دوستی بیاموزد. عدنان عفراویان، بازیگر نقش باشو، تنها حضورش در سینما به همین فیلم ختم شد و دیگر نتوانست همدمی چون «نایی» (با بازی سوسن تسلیمی) پیدا کند که بخواهد بفهمد او چه میگوید و چه میخواهد. عدنان یاد گرفت که مردان و مردمان جنوب باید سختی را تاب بیاورند و دم برنیاورند و در سکوت از خاطرهها بروند.
قصههای مجید (کیومرث پوراحمد، 1369)
مجید «قصههای مجید» یکی از همان نوجوانانی بود که در دهه60 خیلی دوید و با اینکه معمولاً راه سخت و صعبی برای رسیدن به مقصد در پیشِ رو داشت، اما آنقدر باهوش و حسابگر بود که بداند چطور باید از پس دنیای اطرافش برآید. مجید پسرکی بود با همه ضعفها و کمبودها و محرومیتهای آشنای سالهای دهه60 که درد کتکخوردنش از دبیر ریاضی را با پوست و گوشتمان میفهمیدیم و خجالت و حسرتش را بابت نخوردن میگو ـ که فکر میکرد فسفر مغزش را زیاد میکند ـ خوب درک میکردیم. نداری و محرومیت، زبانی جهانی بود (و هست) برای آنهایی که در دهه60 و حتی بعد از آن، چیز زیادی نداشتند و مهدی باقربیگی، بازیگر نقش مجید، ترجمان کاملی بود از گلاویز شدن با نداری، فقر، محرومیت و غرق شدن در دنیای شعر و ادبیات برای کاستن از زشتی واقعیت. مهدی باقربیگی هم با اینکه بعدها در یکیدو فیلم و تلهفیلم ظاهر شد، اما دیگر مجید نبود و در همان قاب نوجوانی در خاطرهها ماند.
سه شنبه 25 شهریور 1399
کد مطلب :
110209
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/rkXJw
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved