پایان طبیب مخوف
پزشک احمدی اعدام شد
احسان بهرام غفاری
ساعت 5 و 10دقیقه صبح روز بیستودوم مهرماه سال1323، اتوبوس زندان بهسمت میدان سپه، محل کلانتریمرکز سابق حرکت کرد. جمعیت زیادی در میدان جمع شده بود و نظامیان سعی در ایجاد نظم داشتند. اتوبوس زندان به پای چوبه دار رسید و محکوم را کردند و او را به ساختمان کلانتری بردند. پزشکاحمدی که اکنون دقایق آخر عمرش را طی میکرد، دائما از بیگناهی خود صحبت میکرد تا عاقبت کاغذ و قلمی به او دادند که وصیتش را بنویسد. احمدی از ندیدن نتیجه حکم دیوان عالی انتقاد داشت و مستنداتی که منجر به حکم اعدامش شده بود را جعلی و از روی غرضورزی خواند. او 10روز فرصت برای فرجام خواست و در پایان هم نام سفیرکبیر آمریکا، سفیرکبیر انگلستان، سفیرکبیر شوروی و 3نفر از اهالی محل زندگیاش را نوشت تا برای گرفتن امانتی نزد او بیاورند. سپس بهعنوان درخواست آخر خواست که فرزندانش را نزد او ببرند تا چیزهایی را به آنها بدهد. نماینده دادستان کل درخواستهای او را رد کرد و احمدی درمانده از هر جا، تنها یکساعت وقت برای صحبت با مردم و اثبات بیگناهی خود خواست که آنهم رد شد. وقتی او را بهسمت چوبه دار میبردند با حالت زار میگفت: «من هیچ داراییای ندارم، 20سال در یک اتاق اجارهنشین هستم و بچههایم روی حصیر پاره نشسته و با سیبزمینی شکم آنها را سیر میکنم، من بیتقصیرم و از روی دشمنی به من این حکم را دادند.» اما کسی گوشاش بدهکار نبود. پس مراسم پیش از اعدام را انجام دادند و پزشک احمدی روی عبای یکی از حاضرین، نماز آخرش را خواند. ساعت ششوبیستدقیقه طناب بر گردن او انداخته شد و یکساعت تمام جنازه او بر سر چوبه ماند. پزشک قانونی مرگ او را اعلام کرد و بهسوی گورستان بردند و مردم متفرق شدند.