• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 16 شهریور 1399
کد مطلب : 109279
+
-

مرگ می‌آید و تدبیری نیست

پرویز ناتل خانلری شعر عقاب را منتشر می‌کند

مرتضی کاردر 

«گشت غمناک دل و جان عقاب/ چو از او دور شد ایام شباب/ دید که‌ش دور به انجام رسید/ آفتابش به لب بام رسید/ باید از هستی دل بر گیرد/ ره سوی کشور دیگر گیرد»
عقاب بیش از آنکه شعری ماندگار در ادبیات امروز باشد، نماد گونه‌ای از ادبیات است که هنوز به سنت‌های گذشته وفادار است و اگر هم سودای نوگرایی در سر داشته باشد، نوگرایی را در چارچوب سنت‌ها جست‌و‌جو می‌کند.
عقاب در سال۱۳۲۱ در مجله مهر منتشر می‌شود؛ درست در زمانی که شعر نو در آستانه شکوفایی و نوزایی است. ۳-۲ سال قبل نیما غراب و ققنوس را منتشر و حرکت جدی خود را در نوگرایی آغاز کرده است. پرویز ناتل خانلری، یکی از بستگان نزدیک نیما، شعر عقاب را منتشر می‌کند تا نوگرایان و سنت‌گرایان دوباره در مقابل هم صف‌آرایی کنند.
«صبحگاهی ز پی چاره کار/ گشت بر باد سبک سیر سوار/ گله که‌آهنگ چرا داشت به دشت/ ناگه از وحشت پر ولوله گشت/ و آن شبان بیم‌زده، دل نگران/ شد پی بره‌ نوزاد دوان/ کبک در دامن خاری آویخت/ مار پیچید و به سوراخ گریخت»
جدال نیما و خانلری جدال شعر ساختارمحور و شعر توصیف‌محور است؛ جدال شعری که قرار است مضمون صورت شعر را تعیین ‌کند و شعری که در قالب از پیش تعیین‌شده خلق می‌شود. جدالی است میان ادبیات محافظه‌کارانه دانشگاهی و ادبیات پیشرو. جدال شعری است که رسانه دارد و به رسمیت شناخته می‌شود و شعری که اغلب به دیده تردید بدان می‌نگرند. عقاب خانلری مثل شعرهای بهار، نمادی است از ادبیاتی که می‌خواهد همچنان در چارچوب سنت بماند و غراب و ققنوس و سایر شعرهای نیما و پیروان او نمونه‌های پایان سنت شعر فارسی است.
«آشیان داشت در آن دامن دشت/ زاغکی زشت و بد اندام و پلشت/ سنگ‌ها از کف طفلان خورده/ جان ز صد گونه بلا در برده/ بر سر شاخ ورا دید عقاب/ ز آسمان سوی زمین شد به شتاب/ گفت که‌ای دیده ز ما بس بیداد/ با تو امروز مرا کار افتاد/ مشکلی دارم اگر بگشایی/ بکنم آنچه تو می‌فرمایی»
شعر عقاب گفت‌و‌گوی عقابی است که در اوج می‌خواهد زندگی را بدرود گوید و زاغی که عمری دراز و بی‌حاصل دارد. شهباز آسمان‌ها که هنوز بال گشودن او در دشت ترس می‌اندازد در جست‌و‌جوی پاسخ به پرسش عمر کوتاه خویش و عمر دراز زاغ به سراغ پرنده جیفه‌خوار می‌رود.
«زار و افسرده چنین گفت عقاب/ که مرا عمر حبابی‌ست بر آب/ راست است اینکه مرا تیز پرست/ لیک پرواز زمان تیزتر است/ من و این شهپر و این شوکت و جاه/ عمرم از چیست بدین حد کوتاه؟/ تو بدین قامت و بال ناساز/ به چه فن یافته‌ای عمر دراز؟»
گفت‌و‌گوی پراطناب عقاب و زاغ آغاز می‌شود و در بیت‌های بسیار ادامه پیدا می‌کند تا زمانی که پاسخ در گفت‌و‌گوها به‌دست می‌آید و زاغ راز عمر خود را در کوته‌نظری و مردارخواری و... می‌داند و عقاب زاغ را ترک می‌گوید.
«ما از آن سال بسی یافته‌ایم/ کز بلندی رخ بر تافته‌ایم/ زاغ را میل کند دل به نشیب/ عمر بسیارش از آن گشته نصیب/ دیگر این خاصیت مردار است/ عمر مردار خوران بسیار است»
عقاب نقطه آغاز پرویز ناتل خانلری است. ارادتمند سابق نیما که یکی از نخستین فارغ‌التحصیلان دکتری زبان و ادبیات فارسی است و در سال‌های بعد منشأ اتفاق‌های بسیار می‌شود؛ از پژوهش‌های ارجمندی چون «دستور زبان فارسی» و «تاریخ زبان فارسی» و تصحیح دیوان حافظ و تجدید حیات عروض فارسی براساس نظام آوایی تازه تا بنیان‌گذاردن انتشارات دانشگاه تهران و بنیاد فرهنگ ایران و وزارت فرهنگ و مهم‌تر از همه انتشار مجله سخن که مهم‌ترین مجله ادبی ایران در قرن چهاردهم است. اما مجله سخن هیچ‌گاه نیما و بسیاری از نوگرایان را به رسمیت نمی‌شناسد. نیما نیز اغلب خانلری یا به قول او خانلرخان و ناتل‌خان را از طعنه و تعریض خود بی‌نصیب نمی‌گذارد. خانلری نوگرای متجدد از فرنگ‌برگشته وقتی به شعر می‌رسد، سنت‌گر است و به چارچوب‌های سنت شعر فارسی وفادار. اما ریشه اختلاف‌های نیما و خانلری به کجا برمی‌گردد؟ تفاوت دو نوع نگاه به ادبیات است و جدال ازلی‌ابدی سنت و تجدد؟ تفاوت شعری که در گذشته مانده است و شعری که می‌خواهد برای امروز و آینده باشد؟ تفاوت ایشان در نسبت شعر و قدرت و جایگاه اجتماعی است؟ یا حتی ریشه اختلاف‌هایشان به مسائل شخصی و خانوادگی برمی‌گردد؟ 
مکتب خانلری آن‌قدر قدرتمند است که پذیرفتن شعر نو در نظام دانشگاهی ایران تا سال‌ها به تعویق می‌افتد و هنوز هم با اما و اگرهای بسیار همراه است. آن‌قدر قدرتمند است که هنوز هم آن استادبزرگ ادبیات که خود از شاعران نوپرداز است، نیما را گاه متأثر از خانلری می‌داند و عقاب را یکی از ده شعر بزرگ معاصر برمی‌شمارد. قدرت و وجاهت دانشگاهی و اعتبار اجتماعی یک‌سوی ماجراست و نوگرایی از سر ضرورت‌های زمانه در سوی دیگر ایستاده است. نیما یوشیج خیلی زودتر از پرویز ناتل خانلری زندگی را بدرود می‌گوید و استیلای خانلری در ادبیات دانشگاهی ایران تا سال‌ها ادامه پیدا می‌کند. اما اکنون آیا تردیدی وجود دارد که نیما پیروز جدال بوده است؟ 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید