ساخت استادیوم امجدیه سال 1317 به پایان رسید و یکسال بعد در شهریور رسماً افتتاح شد
معبد فراموشی
شیرودی امروز و امجدیه دیروز روزگاری معبد ورزش ایران بود
جواد نصرتی
ورزش در ایران پیش از افتتاح امجدیه، چیزی مثل اجرای اپرا در یک دشت وسیع بود. ایرانیها در ابتدای قرن پیش، سالبهسال با رشتههای جدید ورزشی آشنا میشدند و فوجفوج عاشق فوتبال میشدند. روشنفکران و مروجان ورزش مدرن از یک سو و حاکمیت از سویی دیگر مردم را به ورزش کردن تشویق میکردند. زنگ ورزش در مدارس اجباری شده بود. طبقه متوسط تازه شکل گرفته، لذت ورزش را به جان میخرید. روح رقابت و کسب افتخار ورزشی، در جامعه تزریق میشد. تجربیات ورزشی غربی به ایران منتقل میشد. نخستین نسل از ورزشکاران ایرانی تربیت شده بود. همهچیز مهیا بود و تنها یک چیز کم بود. آن یک چیز، امجدیه بود. امجدیه، بزرگترین اتفاق ورزشی در تاریخ ایران آن سالهاست.
نخستین مجموعه ورزشی تاریخ ایران، در روزهایی به خدمت جامعه ورزش درآمد که فوتبالیستها در ولایات، شهر به شهر گورستانهای متروکه را برای فوتبال بازی کردن صاف میکردند. شنا و دوومیدانی در امجدیه اوج گرفتند و کشتی ایران در همینجا جهانی شدنش را آغاز کرد. رشته به رشته، ورزشهای بیشتری در امجدیه جان گرفتند. امجدیه، معبد ورزش ایران شد.
پیوند آن با فوتبال اما فراتر از رابطهاش با هر ورزش دیگری بود. هیچ ورزشی همچون فوتبال در امجدیه روزهای خوش نداشته است. هر چه باشد، امجدیه حیات خود را مدیون فوتبال است.
6سال از قرن جدید گذشته بود که برای نخستین بار در تاریخ، یک تیم فوتبال ایرانی تیم انگلیسیهای مقیم ایران را شکست داد. ایرانیها برای نخستین بار طعم غرور ورزشی را چشیدند. این مسابقه، پیام تبریک رضاشاه را به همراه داشت و دستور ساخت ورزشگاه صادر شد. زیرنظر علیاصغر حکمت، کار ساخت ورزشگاه شروع شد. مجلس خرید زمینهای امجدالسلطنه را که آن زمان بیرون از محدوده شهری بود تصویب کرد و راه آمدن مالکان برای فروش زمین، تکلیف نام ورزشگاه را مشخص کرد. کار ساخت استادیوم در سال۱۳۱۷ به پایان رسید و یک سال بعد، در شهریور رسماً افتتاح شد.
بعد از آن، امجدیه خانه رویدادهای تاریخی شد. فوتبال ایران برای نخستین بار در امجدیه به المپیک رفت و قهرمان آسیا شد. نخستین نسل طلایی فوتبال در همین ورزشگاه پا به توپ شد. دربی تهران، بزرگترین دوقطبی فوتبال آسیا، در همین جا زاده شد. روی سکوهای امجدیه بود که هواداری فوتبال شکل گرفت. در همینجا بود که رکوردهای دوومیدانی ایران بارها و بارها شکست.
امجدیه قبله ورزش ایران شد. معبد فراخی شد که نسل به نسل جوانان را زایر و مجاور خود میکرد.
مخاطب هر آنچه که در امجدیه روی میداد، تمام ایران بود.
میدان ورزش محبوب پایتخت، به آرامی به بخشی از زندگی ایرانی تبدیل شد و صدای تقابل از آن به گوش میرسید. در سالی که محمدرضا پهلوی بر سر خود تاج میگذاشت، مکتب تیم شاهین و هوادارانش در امجدیه، نماد مستقل بودن از حاکمیت بودند. بهای این دوری کردن از قدرت، انحلال شاهین بود.
در قهرمانی جامملتهای آسیا در تهران در سال۱۳۴۷، پیروزی تیم ملی برابر اسرائیل و نخستین قهرمانی ایران در آسیا، امجدیه را به صحنه دیگری از تقابل خواست مردم و حاکمیت تبدیل کرد. بسیاری شادی بیحد مردم از این قهرمانی را، واکنشی به نزدیکی فراوان دولتهای وقت ایران و اسرائیل میدانند. حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب هم در خاطرات خود به این مسئله اشاره کردهاند.
بعد از انقلاب، تغییر نام امجدیه به شهید علیاکبر شیرودی از قهرمانان هوانیروز در جنگ تحمیلی، نشانهای از تغییرات بزرگ در کشور بود. در روزهایی که جنگ، داغ جوانان وطن را به دل ایرانیها میگذاشت، ورزشگاه شیرودی و فوتبالهایش، همچنان بزرگترین دلخوشی ورزشی جامعه بود.
با کوچ اجباری مسابقات فوتبال به ورزشگاه آزادی، آرامآرام روح ورزشگاه هم آرام گرفت. امجدیه/شیرودی، نه یکباره که در طول سالها خاموش شد.
هزاران هزار ایرانی در طول چند نسل راهشان بارها و بارها به این مجموعه افتاده است. میلیونها نفر هم سالها مشتاق شنیدن و دیدن هر آنچه در این مجموعه اتفاق میافتاد بودهاند.
همه آن خاطرات، در میدان وسیعی که مسئولان ورزش کشور فعلا از ترس و رودربایستی به مرکز تجاری تبدیلش نکردهاند دفن شده است. میدانی که روزگاری معبد ورزش ایران بود، در قلب تهران، فراموش شد و حالا، مدفن بخشی بزرگ از تاریخ ایران است.