به همه میگیم زدی
سعید مروتی ـ منتقد فیلم و روزنامهنگار
نیمساعت هم طول نکشید. تا خبر درگذشت بهمن مفید منتشر شد همه یاد تکگویی معروفش در فیلم «قیصر» افتادند. ۵۱سال پیش مفید با اجرای درخشان همین تکگویی، به چهره آشنایی تبدیل شد، به محبوبیت رسید و با اینکه فقط یکدهه در سینمای ایران امکان حضور یافت و ۴دهه از عمرش به هجران گذشت، همچنان محبوب ماند. در همان یکدهه بهطور متوسط سالی ۷فیلم بازی کرد. در دهه50 بسیار پرکار بود و بیشتر با نقشهای جاهلیاش در یادها ماند و همین نقشها و همین در یاد ماندنها، سالها غربتنشین و خانهنشیناش کرد. فارغالتحصیلی از دانشکده هنرهای دراماتیک و تجربه حضور در عرصه تئاتر و همکاری با عباس جوانمرد و بهرام بیضایی و همه آنچه سابقه فرهنگی خوانده میشد، در دهه60 برای هر کس نان کرد، برای بهمن مفید آوردهای نداشت. او یکی از نمادهای سینمایی بود که باید محو و نابود میشد؛ اتفاقی که فقط مدیران فرهنگی دهه60 بانیاش نبودند و دستکم بخشی از جریان روشنفکری هم با این حذف تاریخی همراه و همدل بودند. قصه مفید مثل خیلیهای دیگر به پایان رسید. ولی در همه این سالها همچنان دیده شد؛ با تنوعی قابل توجه در نقشآفرینی تیپهایی بهظاهر مشابه. با عباس قراضهای که رضا موتوری قبل از مرگ آخرین پیامش را به او میداد و با کاکارستمی که فریاد میزد: «آهای شیرازیها این داشآکلتونه». سیاه و سفیدها، ویاچاس شدند، روی سیدی و بعد دیویدی رفتند و حالا وارد تلفنهای همراه شدهاند. بهمن مفید با همینها زنده ماند و همچنان هست. نشسته در قهوهخانه که قیصر از راه برسد و بپرسد «کی زدتت؟» تا او برای هزارمینبار بگوید «من بودم، حاجینصرت، رضاپونصد، علینصرت، آره و اینا خیلی بودیم...» و آدرس کریم آبمنگل را به قیصر بدهد. ما که همه این سالها شاهد این صحنه بودهایم و به همه گفتهایم زدهای، حالا با خداحافظی تلخ «خیلی توو لب شدیم».