• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
چهار شنبه 22 مرداد 1399
کد مطلب : 107504
+
-

بین دو هیچ

بین دو هیچ

حمیدرضا اسلامی_روزنامه‌نگار

در بیابان هر کسی می‌تواند راهی برای خودش داشته باشد. آنقدر وسیع است که شاید سالی طول بکشد تا کسی پا جای پای تو بگذارد. سال‌ها قبل یکی از پسرعموها در بیابان ریگ سفید، نزدیک صحرای استبرق راهی را نشان داد کوفته و رفته؛ راهی که می‌زد روزگاری دراز، مسیر کسی یا کسانی بوده؛ راهی که هیچ خانه‌ای را به کومه‌ای یا دهی را به قریه‌ای متصل نمی‌کرد؛ مسیری بین دو هیچ.
  فلانی این راه را به قدم خود گود انداخته، می‌شناسی او را؟ پسر عمو پرسید و نمی‌شناختم؛ مثل اغلب دیگران که نمی‌شناختم.
  عاشق شده بود وقتی خیلی جوان بود، پسر عمو می‌گفت.
و عشق ناکام چیز رایجی نیست در روستاها که بزرگ‌تری دارد و معمولا میل به وصل بسیار است و شاید همین که ناکامی رایج نیست، قدرت و صلابت و قهر آن را صد افزون می‌کند و فلانی که این راه را ساخته بود با قدم‌های خود در روزهای بسیار و حتی شب‌های بی‌شمار، ناکام مانده بود در عشق و راهی به آغوش گندمگون نبرده بود. گفت: می‌رفت و از درد بی‌درمان می‌نالید و می‌خواند.
کوچک‌تر از آن بودم که از چند و چون ماجرا بپرسم، اما در خاطرم ماند راه‌هایی هستند ساخته عاشقی بی‌پیشانی که هیچ‌جا را به هیچ‌جا وصل نمی‌کنند.
 این شد که بعدها هرگاه که گذارم به بیابان‌های بیکران می‌افتاد، راه را تنها راهنمای رسیدن نمی‌دیدم. 
راه پایکوب یک‌نفره می‌توانست از عشق باشد یا دیوانگی، از حساب و کتاب باشد یا پریشانی. راه‌های پایکوب، راه‌های محترم.
چند سال بعد کسی نگاه مرا به راهی دیگر گرفت؛ راهی که جوانکی برای درس خواندن ساخته بود. رفته بود و آمده بود، رفته بود و آمده بود و شیمی را نود بار خوانده بود در سرزمین بی‌معلم تا بتواند به شهر برود و سرکلاس دانشگاه بنشیند و نشسته بود.عاشق گمانم زود مرد و درسخوان پزشکی باید باشد در جاده سفیدپوش.
گاه می‌خواهم به راه‌های شخصی آنها سری بزنم؛ راه‌هایی که در هیچ نقشه‌ای ثبت نشده‌اند؛ کسی از آنها خبر ندارد و جایی را به جایی نمی‌رسانند، اما هستند. در دل بیابان و گاهی که ‌ماه کامل است به باریکه‌ای از نقره می‌کشند. زیبایی ناب. برو و ببین.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :