تعطیلی «شفق سرخ»؛ تبعید رهنما
ماشین سانسور قربانی میگیرد
محمد ناصر احدی
در سال1314، دیگر از مطبوعات صدای مخالفی به گوش نمیرسید. اغلب روزنامهها و روزنامهنگاران دردسرساز تارانده یا به محبس افکنده شده بودند. در این وضعیت، حتی اگر کسی دنبال دردسر میگشت، عرصهای برای دردسرآفرینی مهیا نبود. حکومت چنان زهرچشمی از جراید گرفته بود که تقریبا برای اغلب کسانی که سودای دموکراسی در سر داشتند مسجل بود هوای سیاست چنان گرفته و خفقانآور است که اگر گرد و خاکی راه بیندازند، اول خودشان خفه خواهند شد. ماشین سرکوب و سانسور رضاخانی دموکراتتر از آن بود که بین خودی و غیرخودی فرقی قائل شود. گردانندگان این ماشین بیرحم، همه را به یک چشم میدیدند و هر کسی را که قلم در دست داشت دشمن میپنداشتند. در چنین اوضاعی، حتی خون شفق سرخ هم که زمانی در غائله جمهوریت از مدافعان رضاخان بود، مباح بود. روزنامه شفق سرخ به فاصله یک روز پس از منقضیشدن وکالت مجلس علی دشتی، لغو امتیاز شد و خود او نیز با وجود همه موافقتها و حمایتهایی که از اقدامات رضاخان نشان داده بود، بهمدت 14ماه به زندان افتاد. پایان تلخ شفق سرخ، حداقل برای جراید و قلم بهدستان آن دوره حامل این پیغام بود که مصالحه با دیکتاتوری، حتی به امید رقمخوردن اصلاحاتی که نفعش به عموم برسد، سرانجام خوشی ندارد. در این مقطع، رضاخان آنقدر بیطاقت و بیانعطاف بود که روزنامه «ایران» را از زینالعابدین رهنما گرفت و او را به لبنان تبعید و مجید موقر، مدیر مجلات «مهر» و «مهرگان» را بهجای او منصوب کرد. هرچند، پس از شهریور 1320که رضاخان سقوط کرد، رهنما دوباره به «ایران» بازگشت.