دروغ بزرگ تاریخ
سفر رضاخان به ترکیه را بزرگنمایی کردند
یعقوب توکلی
سفرهای خارجی سران ایران در دوره قاجار و پهلوی اول شاید به تعداد انگشتان دو دست نرسد. یکی دو سفر ناصرالدین شاه، یکی دو سفر مظفرالدین شاه و البته سلطنت بیسفر محمدعلیشاه که سفر نهاییاش که به اخراج او از کشور منجر شد، سفر پادشاهانه تلقی نمیشد. یکی دو سفر احمدشاه و واپسین سفر تا آن دوره، سفر رضاخان به ترکیه بود. سفرهای اروپایی به این شکل هدفگذاری میشد که بتوانند دستاوردهای مدرنیته غربی و جهان نو را در آن زمان ببینند. این سفرها تأثیراتی هم داشت مانند آوردن برخی از صنایع یا مظاهر هنری و انعقاد قراردادهایی که بین ایران و انگلستان یا ایران و فرانسه یا ایران روسیه منعقد میشد. اما سفر رضاخان به ترکیه یکبار معنایی دیگری دارد و آن به این معناست که دستکم در این زمان، با توجه به شکلگیری دولتهای منطقهای که تحتتأثیر و تقسیمبندی ناشی از قرارداد سایکس پیکو در منطقه شکل گرفت، رضاخان امکان سفر به اروپا را نیافت. علاوه بر اینها سفر رضاخان نشان میدهد که جریان روشنفکری حاکم بر ایران، آن قدر در سطح سیاست منطقهای و بینالملل ناتوان بود که امکان فراهم کردن سفر اروپایی برای رضاخان را نداشت. از سوی دیگر شاهد این واقعیت نیز هستیم که تا حدود زیادی در فرایند تبعیت از غرب، آتاتورک مقتدای رضاخان است و برای رضاخان نقش معلم دست اول و طراز اول را دارد. برای آشنایی با آنچه مظاهر غرب یا مظاهر تمدن نوین تلقی میشود، جریان روشنفکری حاکم بر سیاست ایران، توانست همین سفر را به همین اندازه فراهم کند و تا همین اندازه ظرفیت داشت تا برای رضاخان ایجاد تنفس خارجی کند. اما در پس این سفر شاهد آنیم که اتفاقاتی در کشور افتاد که ادعا شد که تأثیرات سفر رضاخان به ترکیه بوده است. یکی از این ادعاها، ادعای سیاست کشف حجاب اجباری بود و سیاستهای تغییر لباس و تغییر فرم و تغییر ظاهر فیزیکی جامعه ایران که به نوعی تحمیل خشونت بار و الزام آزاردهنده نسبت به مردم ایران در این زمان بود. نکته عجیب این است که در تاریخ پهلویها و تاریخ روشنفکری در ایران، اقدامهای پس از این سفر رضاخان به گردن همین یک سفر و تقلید رضاخان از آتاتورک انداخته میشود که من این را یک دروغ بزرگ در تاریخ و تاریخنگاری ایران میدانم. سفر رضاخان مانند دیگر سفرهای مقامهای ایرانی به خارج از کشور یک سفر طبیعی و عادی و نه چندان مهم بود. چون پس از آن شاهد گسترش همکاریهای پیش رونده بین ایران و ترکیه نیستیم. همچنین شاهد انعقاد قراردادهای جدید و جدی که منتهی به مبادلات اقتصادی یا اقدامهای مهمی بین روابط دو کشور باشد، نیستیم. البته در عین حال پیمان مرزی بین ایران و ترکیه منعقد میشود که البته آنجا هم ما واگذاریهایی به ترکها در بلندیهای آرارات داریم و کوتاه آمدنهایی را میبینیم و نمیتوانیم به هیچ وجه آنها را بهعنوان دستاورد و پیروزی تلقی کنیم. اما نکته مهم که در این بین وجود دارد آن است که اقدامهای بعدی رضاخان به گردن این سفر و تبعیت او از آتاتورک گذاشته شد. این موضوع نشان میدهد که جریان و آنچه سیاستهای فرهنگی و اجتماعی و ضداسلامی رضاخان را در ایران اجرا کرد، بهدنبال یک محمل و مقصری برای وقوع این سیاستهای شکست خورده علیه ملت ایران بود. سیاستمداران و تأثیرگذاران در حوزه سیاست داخلی کشور، بیشتر از این سفر استفاده تبلیغاتی کردند و بهعنوان یک ابزار تبلیغاتی از آن بهرهبرداری شد. از طرفی عدهای نیز تلاش کردند تا نقش خودشان را در اجرای سیاستهای خشونتبار فرهنگی ایران پس از این سفر، به نوعی پنهان کنند. حال که واقعیت این است که جریان روشنفکری ایران همگام و همراه با اجرای سیاستهای رضاخان بودند و آنها بودند که رضاخان را برای اجرای این سیاستها همراهی و تشویق میکردند و این روند را به اجرا درآوردند و رضاخان هم یکی از پایههای اجرایی این تصمیمات بود. معتقدم که درباره تأثیرات این سفر در ایران بزرگنمایی فراوان صورت گرفت و در مجموع پیامدهای ویژهای برای کشور نداشت و مثل بقیه سفرها که در تاریخ اتفاق میافتد و دولتها و مقامها سفرهایی چنین دارند، امر جدید و جدیای از این سفر نمیتوانیم کشف و مستفاد کنیم مگر راهآهن رضاخانی که باید بگوییم مصوبهاش متعلق به سال1307 است و 40سال پیش از روی کار آمدن رضاخان در ایران، قرار بود مناطق مختلف را به یکدیگر متصل کند. اگر بخش سیاست قشون متحدالشکل را بگویم متعلق به دوره سلطنت رضاخان بوده و بسیاری از تصمیماتی که به نام رضاخان در تاریخ ثبت و ضبط شده، اگر آثار و اخبار مربوط به مذاکرات مجلس را مرور کنید و بخوانیم، به سادگی درخواهید یافت که همگی در مجلس و از روی کار آمدن رضاخان در دوره مشروطه به تصویب رسیده و صرفاً در دوره رضاخان به اجرا درآمده است. لذا اینکه باور کنیم رضاخان بخش قابل توجهی از ایدههای اجرایی خود را از آتاتورک گرفته، از این حیث که آتاتورک برای او تا حدود زیادی نقش یک معلم و راهنما که مترصد آن است تا کشور خود را به شکل کشورهای اروپایی تغییر فرم و تغییر ظاهر بدهد، واقعیت دارد اما از این حیث که اقدامهای رضاخان را بخواهیم به قبل و بعد از این سفر ربط بدهیم چندان منطقی نیست. به این دلیل که آن دستگاهی که از ترکیه آتاتورک را در مسیر سیاست غربیسازی ترکیه هدایت میکرد، همان کانون و قدرت هم رضاخان را هدایت میکرد و آنها نماینده کشورهایی بودند که بعضاً بهصورت مستعمره یا از طریق دولتهای به ظاهر مستقل محلی اداره میشدند.