
حاج میرزا حسنخان محتشمالسلطنه اسفندیاری
پیروی از اسلام؛ راهحل ترقی

آوا کریمخانی
توجه به تجدد و تمدن غربی تنها خاص تقیزاده و دوستان و همکارانش نبود که پیروی از غرب را در همه زمینهها راه نجات ایران فرض میکردند. شخصی همچون حاج میرزا حسنخان اسفندیاری ملقب به محتشمالسلطنه که در اواخر دوره قاجاریه در ردههای میانی دستگاه حکومتی حضور داشت و بعدها در حکومت پهلوی اول پیشرفتهای شایانی کرد نیز بهمنظور جبران عقبماندگیها و بدبختیهای ایران خواستار اصلاحات فسادستیز و دانشگستر بود. اما حسن اسفندیاری، برخلاف سایر ترقیخواهان، به جبههای از تجددطلبی و آزادیخواهی تعلق داشت که نهتنها با علمای مذهبی سر ناسازگاری نداشت بلکه حتی در رسالهای که با عنوان «علل بدبختی ما و علاج آن» به رشته تحریر درآورده بود، روزنامهنگاران را از توهین به علما منع میکرد و نقش پررنگ آنها را در رهبری نهضت مشروطه یادآور میشد. در این رساله که خطوط اصلی تفکر اسفندیاری در آن ترسیم شده، او حتی با مشی مارکسیستی و حمله به اشرافیت و سرمایهداری مخالفت خود را بیان داشت و این قبیل اقدامات را تقلید کورکورانه از غرب دانست. اسفندیاری از جوانان انتظار داشت که حرمت بزرگترها را نگه دارند و به شیخوخیت و عقل و خرد آنها در امور اعتماد کنند. مسئله دیگری که اسفندیاری تا آخر عمرش از آن کوتاه نیامد، موضوع منسوخبودن مذهب بود و اعتقاد داشت جوانان باید در عین اینکه بهدنبال آگاهی علمی میروند، از اسلام رویگردان نشوند و به آن وفادار بمانند. علی قیصری در کتاب «روشنفکران ایران در قرن بیستم» اهم مشکلات کشور را از نظر اسفندیاری چنین فهرست میکند: «فساد اخلاقی، بیسوادی گسترده، عدمرعایت احکام اسلامی؛ بهویژه در تهران، بیاعتنایی به عدالت، حکومت مشروطه بیاساس، افزونی واردات بر صادرات، خروج سرمایه از کشور، اعمال فشار بر تجارت داخلی و خارجی، فقدان راهآهن و جادههای خوب و عدمبهرهبرداری از منابع طبیعی».
به گفته قیصری، اسفندیاری برای حل این مشکلات راهحل چهارگانهای داشت: «بازیابی هویت اسلامی، ساماندهی تعلیم و تربیت عمومی، اعمال قدرت اجتماعی و توسعه اقتصاد ملی». قیصری مینویسد:« بهنظر اسفندیاری، اسلام بهترین مانع در برابر مصائب بیشتر است. «متون تاریخی» با شواهد فراوان گویای این است که «تا وقتی مسلمانان طبق تعالیم اسلام عمل میکردند، ارباب جهان بودند اما به محض آنکه این تعالیم را کنار نهادند، به وضعیت اسفبار فعلی گرفتار شدند».
منصوره اتحادیه معتقد است که «تفکر محتشمالسلطنه با اصلاحطلبان همعصرش سنخیتی نداشت. او اصلاحات را همگام با تعالی دین و اخلاق میپنداشت و از این جهت همسو با سیدجمالالدین اسدآبادی و متفکرین نسل قبل بود. محتشمالسلطنه مانند سید، مدافع اسلام بود و آن را راه چاره رفع مشکلات و دفاع از استقلال کشور میدانست». این پژوهشگر همچنین بر این باور است که «محتشمالسلطنه هرگز مجذوب غرب نشد و از این جهت با اغلب متفکرین همعصرش متفاوت بود. او غرب را میشناخت، چون در آلمان زندگی کرده و مدتی نیز به روسیه سفر کرده بود و تا حدی با شرایط این کشور آشنایی داشت. محتشمالسلطنه شخصی وطندوست، فرهیخته و بافرهنگ و آشنا به ادبیات، شعر، افکار فلسفی و مورخین ایرانی و اروپایی بود. علاوه بر این، او سالها در مناصب دولتی اشتغال داشت و بر این اساس تجربه و شناخت سیاسی کافی از کشور و شرایطی که در آن قرار داشت کسب کرده بود».
پسرش، حسینعلی اسفندیاری، پدر را چنین وصف کرده است: «مرحوم حاج محتشمالسلطنه قبل از هر چیز خداپرست و مسلمان کاملالعیار بود و در دینداری و عمل به شرایع مذهب حنیف اسلام، متعصب و مقید بود و به همین سبب قسمتی از عمر خود را در محضر علمای حقیقی به بحث و تحقیق در اصول مسلم دین و مباحث عالی روحانی و عرفانی میگذرانید. در دین نیز قشری نبود و به متن بیش از حاشیه میپرداخت. از خرافات و اوهام و پیرایههایی که ظاهربینان و سطحیان به دین بسته بودند تبری و بیزاری میجست». حسن اسفندیاری به زبانهای فرانسوی، آلمانی و انگلیسی تسلط داشت و زمانی که از طرف وزارت امور خارجه بهعنوان نایب سفارت ایران به برلین رفته بود، با اتو فون بیسمارک، صدراعظم این کشور، دیدار کرد. او حتی سالها بعد در رأس هیأتی که به نمایندگی از ایران در تاجگذاری جورج ششم، پادشاه انگلستان، شرکت کرده بود، با آدولف هیتلر دیدار کرد و معروف است در این دیدار هیتلر از او پرسید: «آیا شما سابقاً در آلمان مأموریت داشتهاید؟» و او با شوخطبعی در پاسخ گفت: «بله، البته قبل از تولد شما».