آوایی که عتیقه نمیشود
سعید مروتی ـ منتقد سینما و روزنامهنگار
خیلیها برای نخستینبار با خسرو سینایی در تلویزیون آشنا شدند. بهعنوان کارشناس آمده بود به برنامه هنرهفتم و حرفهایی جنجالی درباره چند فیلم و فیلمساز شاخص تاریخ سینما زد که مهمترینش «سرگیجه» هیچکاک بود. سینایی گفت چرا هیچکس به صحنه خودکشی کیم نووک ایراد نمیگیرد که مثل عروسک باربی روی آب مانده تا جیمز استوارت بیاید و نجاتش دهد؟
سینایی که سالها مستند ساخته بود، داشت با معیارهای جهان واقعی درباره فیلم داستانی قضاوت میکرد. این را عدهای همان موقع نوشتند و جواب سینایی را دادند.
وقتی در جشنواره شانزدهم فیلم «کوچه پاییز» سینایی در سالن منتقدان به نمایش درآمد، تعداد حاضران در سالن به زحمت به 100نفر میرسید. فیلم که تمام شد، کل حضاری که رفیق نیمهراه نشده بودند، به 20نفر هم نمیرسید.
چند سال بعد سر «گفتوگو با سایه» هم تقریبا همین اتفاق افتاد. این بار البته سالن شلوغتر بود و دلیلش هم سوژه فیلم بود؛ صادق هدایت. تا آنجا که یادم مانده، کمتر کسی فیلم را دوست داشت.
در همه این سالها نام سینایی را بارها شنیدیم، گفتوگوهایش را خواندیم و فیلمهایش را دیدیم و یادمان آمد آن فیلم ملالتباری که در یک عصر کسلکننده پاییزی در دهه60 از تلویزیون دیدهایم «یار در خانه» ساخته خسرو سینایی بوده و البته «در کوچههای عشق» را هم به یاد داشتیم که تحملش روی پرده آسان نبود ولی هوشنگ گلمکانی نقد مفصل و مثبتی بر آن در مجله فیلم نوشت. قبل از اینها «زندهباد» و «هیولای درون» بودند که اولی را کمتر کسی دیده بود و دومی را کمتر کسی دوست داشت.
پس از سالها نادیده گرفتهشدن، بالاخره عروسی به کوچه سینایی هم آمد. جشنواره هجدهم «عروس آتش» او حضوری پدیدهوار داشت و همه تشویقها و ابراز احساساتهای غایب در فیلمهای قبلی، یکجا نثار سازنده عروس آتش شد. جذابیت دراماتیک(عنصر معمولا غایب فیلمهای سینمایی سینایی) در عروس آتش به تمامی حضور داشت. تجربه مستندسازی هم اینجا به کمک فیلمساز آمده بود. فیلم در جشنواره هجدهم درخشید و مورد توجه توأمان تماشاگران، منتقدان و داوران جشنواره قرار گرفت.
بعد از عروس آتش، داستان سینایی خیلی تغییری نکرد. همچنان به سختی فیلم سینمایی ساخت و به اکرانهای مهجور رضایت داد. سالها برای پروژه «قطار ابدی» تلاش کرد؛ فیلمی که قرار بود با بازی عزتالله انتظامی ساخته شود ولی هیچوقت بودجهاش فراهم نشد. هیچوقت فارابی برای سینایی پول نداشت و هیچ وقت این فیلم ساخته نشد.
سینایی فیلمساز اکران عمومی نبود. فیلمهای سینماییاش زیادی شخصی و زیادی نخبهگرا بودند. عروس آتش نمونهای استثنایی بود که هم عناصر درام در آن پررنگ بود و هم در زمانه مناسبی ساخته شده بود. «جزیره رنگین»آخرین فیلم سینایی که مثل همیشه با بودجه اندک و دشواری بسیار ساخته شده بود، به سختی اکران محدودی را تجربه کرد.
از اینکه مستندساز نامیده شود، ناراحت میشد. میگفت فیلمساز است و این تفکیک مستندساز و سازنده فیلم داستانی همیشه به ضررش تمام شده، ولی بهترین آثارش همین مستندهایش هستند و در رأسشان: «آوایی که عتیقه میشود»، «شرح حال»، «حاج منصور الملکی» و بهتر از همه «مرثیه گمشده». مستندی هم سال۵۶ درباره تهران ساخت با نام «تهران امروز» که تکههایش به مستندهای زیادی راه یافت؛ مستندی که سندی تصویری از چهره پایتخت در فاصله یک سال مانده تا پیروزی انقلاب ارائه میدهد.
سینایی در همه این سالها همیشه نام معتبری بود و این اعتبار را تا پایان راهش حفظ کرد؛ هنرمندی که احترامش واجب بود. وزن و وقار و استغنا و بزرگمنشی روشنفکران قبل از انقلاب را به تمامی داشت. به گمانم همه دوستش داشتند، حتی اگر فقط عروس آتش را از او دیده بودند.
خسرو سینایی بخشی از میراث فرهنگی ماست. این را چند سال پیش نوشتم و حالا با رفتنش باید این جمله را اضافه کنم که او آوایی است که عتیقه نمیشود.