اول شخص مفرد
چرا تلویزیون در تعطیلات امسال موفق بود؟
جواد رسولی|پژوهشگر رسانه و روزنامهنگار:
گـفـتوگـوی مهران مدیری و رامبد جوان در برنامه دورهمی را نــمـیدانـم دیدید یا نه. اگر ندیدید یکی از بهترین آیتمهای برنامههای نوروزی امسال را از دست دادهاید. چرا یکی از «بهترین»ها؟ چون اولا هردو نفر آدمهای بامزهای هستند که ناگهان میتوانند از هیچ، شوخی فوق العادهای بسازند (و این کار را هم در طول گفتوگو بارها انجام دادند)، دوم اینکه هر دو صادقانه درباره دلمشغولیها و نگاهشان به زندگی حرف میزدند، سوم اینکه تکهها و شوخیهای پینگپنگی و رو کم کنیهایشان رقابتی زیر پوستی به گفتوگو میداد و در نهایت اینکه هر دو درباره ایدههای کوچک و بزرگ مربوط بهکار حرفه ایشان حرف زدند که میتوانست به مخاطبهای برنامه چیزهای تازهای یاد بدهد. و اما چرا «یکی» از بهترین ها؟ چون امسال تعداد آدمهایی که آن ویژگیهای بالا را داشتند و در تعطیلات برنامه روی آنتن برده بودند به شکل قابل توجهی زیاد بود. اگر مهران مدیری با دورهمی موفق بود، در شبکه یک، گروه سریال پایتخت با خلاقیت و مهارت محسن تنابنده در ساختن قصههای جذاب و درگیرکننده باز هم درخشیدند و در شبکه دو زوج طهماسب و جبلی با مجموعه کلاه قرمزی بسیار موفق بودند.
فکر نمیکنم لازم باشد روی این نکته تأکید کنم که این موفقیت تلویزیون در نوروز امسال اصلا تصادفی نیست. این برنامهها به علاوه چند برنامه دیگر که در فصلهای مختلف روی آنتن میرود (مثل عادل فردوسی پور و برنامه نود، رامبد جوان و خندوانه، محمد صالح علا و چشم شب روشن) همگی ویژگیهایی مشترک دارند: یک آدم محوری که چهرهای مشهور و محبوب است، گروه عوامل سازندهای که مدتهاست دارند با هم کار میکنند و توانستهاند یک تیم خوب شوند، خلق شخصیتهای نمایشی یا عروسکی محبوبی که مورد علاقه مخاطبان تلویزیونی است و البته از همه مهمتر جلب اعتماد مدیران سیما و به این ترتیب حرکت روی خطوط قرمز فراوانی که رسانههای داخلی همیشه با آنها در حال چالشاند. مجموعه اینهاست که باعث میشود آن چهرهها که عموما تهیهکننده یا کارگردان برنامهشان هم هستند، روی بخشی از کارکرد رسانه متمرکز شوند که عموما کمتر در تلویزیون میبینیم: تصویر کردن زندگی اجتماعی مردم ایران امروز، کشف دغدغهها، نگرانیها و حساسیت هایشان، تبدیلکردن این دغدغهها به محصولی تصویری و رسانهای و انعکاس آن ها. بله، این فرایند یکی از کارکردهای ابتدایی و اساسی رسانه است اما وقتی گاهی رعایت میشود (چون در تلویزیون قاعده آن است که چندان رعایت نشود) تأثیر شگفتش را در اقبال مخاطبان میبینیم. یک باردیگر مرور کنیم: شوخیهای مدام و تند و تیز مهران مدیری با مدیران دولتی (که مثل همیشه انتقام ما را از آنهایی که میخواهند خودشان را متفاوت و منتسب به قدرت نشان دهند میگیرد)، شخصیتی مثل بهتاش در پایتخت که آنقدر ظریف، درست و کم نقص طراحیشده که انگار همه ما این جوان کلهشق را میشناسیم و یکی شبیه او دور و برمان سراغ داریم (و این فقط یکی از شخصیتپردازیهای خوب پایتخت است)، شیطنتها، بیفکریها و فرصتطلبیهای بامزه فامیل دور که در کنار بقیه کاراکترهای مجموعه کلاه قرمزی نمایشگاهی از ویژگیهای منفی و مثبت فرهنگ ایرانی است، را آیا ما در بقیه ایام سال و به شکل عادی در برنامههای تلویزیون میبینیم؟ این نگاه طنزپرداز و موشکاف و حرفهای بهخودمان چرا جایش اغلب در برنامههای تلویزیونی خالی است؟ ای کاش بعد از این نوروز پر وپیمان و موفق، مدیران سیما بیشتر به چهرههایی که با تجربهاند و کارشان را خوب بلدند اعتماد کنند و بگذارند فضای تلویزیون از پندهای مستقیم و تعارفات بیثمر خلاص شود چون در این تعطیلات باز هم دیدیم که اقبال مخاطبان را چطور میشود به دست آورد و راه ارتباط با مردم چقدر میتواند آسان باشد.