توبه سارق مسلح برای رهایی از اعدام
دزد مسلح طلافروشیهای تهران برای دومین بار در یک قدمی مرگ قرار گرفت
سارق مسلح که به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده و در یک قدمی چوبه دار قرار گرفته است برای بار دوم توبهنامه نوشت و بهخاطر تنها دخترش درخواست بخشش کرد.به گزارش همشهری، این مرد که مهدی نام دارد پیش از این نیز در سال94، زمانی که قرار بود حکم اعدام وی اجرا شود، توبه نامه نوشت و درخواست عفو کرد که همین مسئله باعث توقف اجرای حکم شد اما پس از بررسیهای انجام شده توبهنامه او پذیرفته نشد و حالا که پرونده وی برای اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شده، وی این بار توبهنامهای 5صفحهای نوشت تا شاید از مجازات اعدام نجات یابد.براساس این گزارش، پرونده سیاه مهدی به هشتم اسفند سال91 برمیگردد. آن روز مأموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران در جریان دستبرد به یک طلافروشی حوالی مشیریه تهران قرار گرفتند. تحقیقات نشان میداد که 3سارق درحالیکه با نقاب و کلاه کاسکت صورت هایشان را پوشانده بودند وارد طلافروشی شده و پس از تهدید با اسلحه و شلیک چند تیرهوایی دست به سرقت زدهاند. همچنان که تحقیقات برای شناسایی و بازداشت سارقان مسلح آغاز شده بود گزارش 2 سرقت مسلحانه دیگر از 2 طلافروشی حوالی منطقه شوش و فلاح به پلیس اعلام شد. سارقان در یکی از این سرقتها 9کیلو طلا دزدیده و طلافروش را به ضرب گلوله مجروح کرده بودند.
بازداشت
کارآگاهان با انجام اقدامات اطلاعاتی و پلیسی موفق شدند پاتوق متهمان را در شرق و جنوب تهران شناسایی کنند و دهم اسفندماه سال91 هر 3عضو این گروه مسلحانه را به دام انداختند. اعضای این باند مهدی 36ساله که بهدلیل وزن زیادش به مهدی تپل معروف بود. جعفر 41ساله و عباس 30ساله بودند که از مخفیگاه آنها 2قبضه سلاح جنگی کلاشنیکف بههمراه 5عدد خشاب، 2قبضه اسلحه کلت کمری، یکقبضه اسلحه جنگی از نوع برنو، 3عدد مین جنگی، صدها تیر و... کشف شد. اعضای این گروه خشن سابقهدار بودند و بررسیها نشان میداد که پیش از این به اتهام سرقت منزل، حمل مواد و کیفقاپی نیز دستگیر شده و به زندان افتاده بودند. در ادامه تحقیق از متهمان مشخص شد که آنها نقشه سرقت از یک صرافی در خیابان کریمخان را نیز در سر داشتند اما پیش از اجرای آن دستگیر شدند. علاوه بر این راز سرقت دیگری که این گروه در منطقه ابوذر مرتکب شده بودند فاش شد. در جریان آن سرقت، اعضای این باند به زنی جوان که 116سکه طلا خریده بود حمله کرده و سکههای او را سرقت کرده بودند.
حکم اعدام
با اعتراف متهمان و تکمیل تحقیقات، قاضی جنایی پایتخت با توجه به سرقتهای خشن این باند برای متهمان درخواست محاربه کرد و پرونده را به دادگاه انقلاب تهران فرستاد. به این ترتیب آنها به اتهام محاربه محاکمه شدند و قاضی دادگاه، مهدی سرکرده باند را به اعدام در ملأعام محکوم کرد. قرار بود صبح چهارشنبه دوم دیماه سال94 این حکم اجرا شود اما متهم قبل از اعدام توبه نامه نوشت و همین اقدام او باعث توقف حکم شد. توبه نامه او مورد بررسی قرار گرفت اما پذیرفته نشد و بعد از گذشت 8سال از دستگیری دزدان مسلح، پرونده مهدی به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد تا مقدمات اجرای حکم اعدام فراهم شود.
مرا عفو کنید
مهدی سردسته باند سارقان مسلح طلافروشیهای پایتخت وقتی متوجه شد که بار دیگر در یک قدمی چوبه دار قرار گرفته برای بار دوم توبه نامه نوشت. توبه نامه او 5صفحه است و او در آن تقاضای عفو و بخشش کرده است تا از مجازات مرگ رهایی یابد و از زندان آزاد شود. در این شرایط توبهنامه متهم به کمیسیون عفو و بخشودگی فرستاده شد تا مورد بررسی قرار بگیرد.
گریههای یک محکوم به اعدام
مهدی چند روز پیش وقتی در دادسرای جنایی تهران پیشروی دادیار اجرای احکام قرار گرفت و فهمید که قرار است بهزودی اعدام شود به گریه افتاد و باز هم درخواست عفو و بخشش کرد. او گفت که تنها آرزویش آزادی از زندان است تا بتواند برای تنها دخترش پدری کند.
واقعا توبه کردهای یا برای فرار از مجازات توبه نامه نوشتی؟
باور کنید توبهام واقعی است و حاضرم تعهد بدهم که اگر آزاد شوم، حتی از چراغ قرمز هم رد نشوم. در این 8سال که در زندان بودم حتی یک مورد دعوا هم نداشتم. با همه مهربان هستم و همه زندانیها مرا دوست دارند. در این سالها هر روز مجازات شدهام. 8سال زمان کمی نیست. هر یک روز زندان هزار سال میگذرد. بار قبلی توبه نامه نوشتم و حکم را متوقف کردند، تصور میکردم که مرا میبخشند. من دلم نمیخواهد بمیرم. دوست دارم آزاد شوم و پیش خانوادهام برگردم. برای دخترم پدری کنم و در کنار خانوادهام باشم.
دخترت چند ساله است؟
13ساله است و دلم میخواهد کنارش باشم و سالهایی را که نبودم جبران کنم. دفعه قبلی که توبه نامه نوشتم، 2روز قبل از اجرای حکمم بود. تولد امام زمان بود و از خدا خواستم که توبهنامهام را بپذیرند و حکم را اجرا نکنند. نمیدانید چه حس و حال بدی داشتم از اینکه قرار بود حکمم اجرا شود. شب قبلش خانوادهام برای آخرین دیدار به ملاقاتم آمدند. با این حال امیدوار بودم تا اینکه خبر خوب را دادند و گفتند حکمت متوقف شده است. همه زندانیها خوشحال شدند. حالا هم امیدوارم. توبهنامهام 5صفحه است. خواهش و التماس کردم که مرا عفو کنند. از آنها خواستم بهخاطر دخترم مرا ببخشند. برایشان نوشتم که این چند سال آدم خوبی در زندان بودهام و کسی را اذیت نکردهام.
چه تضمینی است که اگر آزاد شوی دوباره به سمت خلاف نمیروی؟
حاضرم تعهد بدهم. هرکاری بگویند انجام میدهم و اگر آزاد شوم از تهران میروم. میروم شهرستان و کشاورزی میکنم. فقط خانوادهام کنارم باشند برایم کافیست.
با این وزن زیادت چطور دست به چنین سرقتهایی میزدی؟
من موتورسوار حرفهای هستم و کسی به پای من نمیرسد. در سرقتها اسلحه دستم بود. اسلحه که داشتم دیگر مهم نبود که وزنم چقدر است. در آن زمان خیلی مغرور بودم اما حالا واقعا از کارهایی که انجام دادم پشیمانم و آرزویم این است که توبه نامهام را بپذیرند.