
زیبای ناتمام
هر روز بیکارهها از کوچه میآیند و شغل میخواهند. اگر این مشروطهبازی نبود معلومتان میکردم

علی اکبر شیروانی
محمد حجازی، «هما» و «پریچهر» را 2سال قبل از «زیبا» نوشت؛ زیبا سال1306 منتشر شد. زیبا از آن دو بیشتر دیده و خوانده شد و در تاریخ رمان جایگاه ویژهای دارد. زیبا با دستمایه اجتماعی شکل گرفت، اما ناقص ماند و تبدیل به اثری عامهپسند شد، آن هم در زمانهای که رمان داشت نضج میگرفت. زیبا ظرفیتهای از دسترفتهای برای تحول رمان داشت. قلم حجازی نرم و روان است و با حال و هوای رمان عامهپسند همخوانی دارد؛ نه آن اندازه ثقیل که فهمش دشوار افتد و نه آنقدر کممایه که به سستی گراید. تأثیر زبان حجازی در داستاننویسان دوره بعد هویداست و بازنشرهای متعدد زیبا، برای دیگر عامهپسندنویسان راه را باز کرد. «صورت حضرت آقا مثل پوستی که روی آتش بگیرند جمع شد، چشمها را زیر انداخت و با حرکات عصبانی اسبابهای روی میز را جابهجا میکرد و زیر لب با خود میگفت: چیز غریبی است، عجب شباهتی است، مثل این است که من این را صد دفعه دیده باشم. زرنگی کردم و پاکت اسکناس را روی میز گذاشتم. برداشت و به گوشهای انداخت. گفت: پس چرا از اول نگفتی، یکساعت وقت مرا تلف کردی! حالا بگو کیستی و چه میخواهی؟ گفتم: اسم بنده حسین، شغلی در این وزارتخانه میخواهم. قیچی را برداشت و قایم روی میز زد، گفت: من نمیدانم از گیر شماها کجا بروم، یک کاروانسرا مفتخور اینجاست، باز هر روز بیکارهها از کوچه میآیند و شغل میخواهند. اگر این مشروطهبازی نبود معلومتان میکردم. اوهوی بچهها! این را ببر پیش محرر دیوان رئیس کابینه! پاشو برو، برو زود باش. تا آن روز هیچکس مرا از پیش خود نرانده بود؛ از خشم میلرزیدم، خواستم جوابش را بدهم یاد زیبا مانع شد. مرا نزد رئیس کابینه بردند. برحسب عادت و نه بنابر سیاست، سلام کردم و نشستم. تصور کرد من کسی هستم. پس از احوالپرسی و تعارف بسیار، گفت: چه فرمایشی دارید، گفتم: تقاضای شغلی داشتم».