• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
چهار شنبه 1 مرداد 1399
کد مطلب : 105598
+
-

زبان محبس

2نفرآژان مسلح در دو طرف من راه‌می‌رفتند

زبان محبس

علی اکبر شیروانی 

علی دشتی شخصیت پرحاشیه‌ای در تاریخ ایران است و در نویسندگی هم. در عمر هشتاد‌و‌چندساله‌اش چندبار زندان رفت، دیپلمات شد و فرازوفرودهای زیادی داشت. در نویسندگی هم هر‌ازگاهی به سمت‌وسویی رفت؛ داستان کوتاه نوشت، نقد ادبی کرد، پژوهید و مزدوری نوشت. از میان آثار دشتی که بسیاری از آنها امروزه حتی فاقد ارزش تاریخی است، «ایام محبس» ماندگار شد. ایام محبس گزارش سیاسی و گزارش زندان است. پیشینه روزنامه‌نگاری دشتی زبان و نثر ایام محبس را متمایز می‌کند و اثری نمونه‌ای برای تلفیق ادبیات و سیاست. گرچه شخصیت متزلزل دشتی این اثر را به شاهکار نزدیک نکرد.
«امروز رفتم حمام، دو نفر آژان مسلح در دو طرف من راه‌می‌رفتند. خیلی میل داشتند بتوانند دست روی چشم من گذاشته، نگذارند مردم را ببینم، خیلی دلشان می‌خواست یک کاری کنند که مردم مرا نبینند ولی نه برای اینکه به عواطف من رقت می‎کردند،خیر، بلکه برای اینکه مبادا در میان هزارچشمی که به‌صورت من دوخته می‎شود یکی آشنا باشد و سلام کند. من هم خیلی دلم می‎خواست نه کسی مرا ببیند و نه من کسی ‌را، نظرهای متجسس مردم خیلی‌مرا زحمت ‌می‌داد، تماشای قیافه جمیل و تبسم‎بار آزادی بر تألمات‌روحی من می‎افزود ولی چاره نداشتم، مدت‌ها بود حمام نرفته بودم. گردوغبار این لحدتاریک بیشتر مرا به رفتن حمام الزام می‎کرد.
وقتی از در نظمیه بیرون آمدم سرم گیج خورد، زانوهایم می‎لرزید. فضای وسیع و پر از نور در نظرم باعظمت و حشمت ابدی و لایتناهی جلوه‎گرشده بود، خیال می‎کردم در میان ابرهای سفید و درآغوش لاجوردی افق رفته‎ام، منظره خیابان‌ها مانند دورنماهای قشنگی بود که در کارت‌پستال‌ها یا تابلوهای قشنگ دیده می‌شود، آسمان پهناور عظیم‌تر و محتشمانه‌تر جلوه‌گر شده، هیکل درشکه و اتومبیل برای چشم‌های من تازگی داشت.»
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :