![جدل شاعر و آهنگساز](/img/newspaper_pages/1399/04-Tir/28/rooyi/00138.jpg)
جدل شاعر و آهنگساز
«تو آهویی مکن جانا گرازی / تو شاعر نیستی، تصنیفسازی»
![جدل شاعر و آهنگساز](/img/newspaper_pages/1399/04-Tir/28/rooyi/00138.jpg)
حسین عصاران
هنگامیکه عارف قزوینی در دوران اقامتش در مشهد به دعوتهای ایرج میرزا برای میزبانیاش بیتوجهی کرد، ایرج میرزا این تکدر خاطرش را دستمایه سرودن «عارفنامه» کرد و دلخوریاش را به طوماری از ناسزا و ناروا نسبت به عارف بدل کرد. اما میانه این دشنامنامه او همتراز با تمام نارواها و ناسزاهای آزاردهنده اخلاقی و عرفیاش، خطاب به عارف چنین گفت: «تو آهویی مکن، جانا گرازی / تو شاعر نیستی، تصنیفسازی». این زشتگویی به ظاهر ساده، اما در باطن پرمعنا و موجز، در ابتدای قرن پشت سر را میتوان نمایهای پرمعنا از نگاه پرتبختر و بیمایهانگارانه اندیشورزان جامعه رو به پوستاندازی آن دوران، نسبت به مقوله ترانهسازی و ترانهسُرایی دانست. عرصهای که به نسبت آوردههای فرهنگی و سلیقهسازیهای هنری، کمترین توجه و قدری ندیده و در بیشینه خوشاقبالی، هنرورزی کارورزانش در حد تعارفاتی چون «خوشذوقی» و «قریحهمندی» باقی مانده است.
پیشنهاد کتاب: «چرخ بیآیین» (دربارهی ابوالقاسم عارف قزوینی)؛ نویسنده: فرهود صفرزاده- نشر «فنجان» - ۱۳۹۴